RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
مرسی از همه شما دوستان عزیز که برایم راه حلهای خوب و اثرگذار مینویسید
ممنونم از همه شما عزیزان
اما من احساس میکنم همسرم دیگه منو دوست نداره به همین خاطر هیچ زنگ یا اس ام اسی به من نزده
اگر منو دوست داشت چرا شبونه و وقتی من خونه نبودم اومد و هر چی پول نقد و طلا تو خونه بود را برد؟
چرا به جون بچه به دنیا نیومده قسم دروغ خورد که طلاهارو نبرده در حالی که برده بود
اصلا چرا این کارو کرد؟
چرا به پدر و مادر من فحاشی کرد؟ در حالی که اونها میخواستن پادرمیانی کنند
چرا برام اس ام اس زد دیگه دوستم نداره و طلاق میخواد؟
چرا رکیک ترین فحشها را به من و خانوادم داد؟
چرا یه ادم استراحت مطلق به خاطر یه مشت طلا و پول این همه پله را امده پایین و بعد امده بالا و دوباره تکرار کرده؟ فکر سلامتی بچه نبوده؟
چرا اگر با اخلاق من مشکل داشت شرط اخلاقی نزاشت و شرط پولی گذاشت؟
اگر من بدم چرا میخواد زندگی کنه با من؟ یعنی اگر دارو ندارمو به اسمش کنم من میشم خوب؟ اخلاقم خوب میشه واسه زندگی با اون؟
من سه هفته مدام زنگ زدم اس ام اس زدم گل بردم بلبل بردم دکتر بردم بعد از سه هفته اومد طلا برد؟
سه هفته هی بهش زنگ زدم و دری وریهاشو گوش کردم به بابام فحش داد گوش کردم به مامانم فحش داد گوش کردم گفتم حاملست تغییر هورمونه اما چرا اونا نامردی کردند؟ نامردی تا چه حد که شبی که اومده بود دزدی یا خودش یا مامانش 10 بار به موبایلم زنگ زد که کجایی عزیزم چیکار میکنی عزیزم تا مطمئن بشه من نیستم اما یک ساعت بعدش که زنگ زدم بدون اینکه بدونم چه غلطی کردند گفت چرا زنگ زدی؟
چرا خودتو کوچیک میکنی زنگ میزنی؟ من با تو کاری ندارم اونم منی که هیچی براش کم نمیزاشتم
این چراها منو دیوونه میکنه میتونین حداقل بگین چرا این کاراو کرد؟
میدونین دعوای ما چطوری شروع شد؟ ازش پرسیدم شام چی خوردی؟ گفت به تو چه فکر میکنی اینجا مثل خونه تو گشنگی میکشم؟ بهتر از تو به من میرسند این حرفش از صد تا فحش واسه من بدتر بود
حس میکنم غرورم شکسته له شده و حوصله هیچ کاری ندارم زندگی برام مثل جهنمه من عاشق زنم بودم عاشق عاشقشم هستم
چرا نباید اون به خاطر بدیهایی که تو این مدت کرده معذرت خواهی نکنه؟ چرا من؟
چرا فکر میکنید اون به من احتیاج داره؟ اونی که منو از دیدن رشد پسرم محروم کرده دلم میخواست صدای قلب پسرمو بشنوم ولی نمیتونم حالا شما میگید به من احتیاج داره؟ کدوم احتیاج؟
کدوم نیاز؟
من برای فهمیدن حال بچم و اینکه بفهمم مادر و بچه سلامتند باید برم بیفتم رو پای مادرزنم
یه نفر به من گفت به دادگاه شکایت کن و نگرانی خودتو از این وضعیت و وضع بچه بیان کن تا دادگاه مجبورشون کنه به تو خبر سلامتی بچه رابدهند
من دلم میخواست صدای قلب بچمو بشنوم اما اون و مادر کثیفش نزاشتن من صدای قلب بچمو بشنوم نمیبخشمشون
باهاشون میجنگم تا ته خط
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
اقاي mraبه خودتون مسلط باشيد به قضيه به ديد مادي نگاه نكنيد تا مشكلوتن با عقل وتدبير حل بشه اگه بخواي بجنگي كه همه چيز خراب ميشه تا ميتونيد ارامش داشته باشيد من حق را به شما مي دم خانمتون داره تيشه به ريشه زندگيه خودش ميزنه اميدوارم هر چه زودتر مشكلتون حل شه:323:
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام. دوست خوبم، جنگيدن تا كي؟، تا كجا؟! اگه يه لحظه به آخرش فكر كنيد ميبينيد هيچ حاصلي جز پريشان تر شدنتون در بر نداره. حرف هاي ما نه ترحم به حال شماست، نه به حال همسرتون. اينجا يه تالار انجمنه كه ما فكرامونو ميذاريم رو هم تا بهترين راه كار رو به شما پيشنهاد بديم، تا شما بتونيد عاقلانه ترين تصميم رو بگيريد. ما ميخوايم اگر تا الان همسرتون به خاطر خودتون دوستون نداشته، از اين به بعد شما رو به خاطر خودتون بخواد. ميخوايم اگر تا به حال به ثروت و ماديات علاقه داشته، متوجه بشه شما جواهري تو زندگيش هستين كه از همه ي اونها با ارزش تره. شايد اين آخرين فرصت باشه.... اگر تلاشتون نتيجه اي در بر نداشت، اونوقت من قول ميدم خودم واسه طلاق و انتقام و جنگ و گيس و گيس كشي كمكتون كنم ، وكيل پايه يك دادگاه هم سراغ دارم. :311::311::311:
اما به دور از شوخي، حداقل به خاطر آينده فرزندتون كوتاه بياين. سعي كنيد اين سوالات رو هم هي تو ذهنتون مرور نكنيد. همه ي ما ميدونيم كه حق با شماست، شما هم يه بار حق رو به ما بدين:316:
به چشم آخرين فرصت بهش نگاه كنيد و تا به دنيا اومدن فرزندتون صبر كنيد و پيشنهاد ها رو به كار ببنديد. انقدر زمان رو واسه متقاعد كردن خوتون نكشيد. بهتر نيست همه چيز رو فراموش كنيد و سعي كنيد ما بقي فرصتتون رو صرف پدر نمونه بودن بكنيد؟... در ضمن ماه محرمه! از خدا بخواين كمكتون كنه و همسر و فرزندتون رو بار ديگري به شما برگردونه. دعا كنيد تا به آرامش برسين و شهامت بخشيدن پيدا كنيد.
پيروز باشين.
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
شما خیلی خیلی به آرامش احتیاج دارین. نمی دونم کلا اینقد عصبی و خشن هستید یا این دعواها و کشمکش ها خسته تون کرده. به هر حال دوباره می ګم.
یه بار هم این راه را امتحان کنید. یه مدت صبور باشید. حرفی نزنید. آرامش ... حرفهایی که ګفته می شه قابل پس ګرفتن نیست. حرفی نزنید که فردا شرمنده بشید. قراره یه عمر با هم زندګی کنید. حواست به حرفهایی که می زنی باشه.
همه ی شکایت شما از کارها و حرفهای زشت اونهاست. خب شما هم که دارید تکرار می کنید. ببین چقد حرفها یادت مونده. خانمها تو این چیزها حساس ترند. اون دقیق تر و بیشتر از تو یادش می مونه. نګو.
اګر می خواهی زندګی کنی، اګر عاشق همسرتی، اګر بچه ات را دوست داری، یه بار دیګه سعی کن. با 5-4 سال دعوا که به جایی نرسیدین. این دفعه صبوری و تحمل را امتحان کن. چیزی از دست نمی دی.
با شروط مالیش اصلا کنار نیا. اما دلیلی هم نداره که باهاش دعوا کنی و فحش بدی. با آرامش باهاش صحبت کن و خیلی معمولی و بی خیال. انګار که اتفاقی نیفتاده. زنګ که می زنی اګه باهات حرف زد، باهاش حرف بزن. دعوا کرد و فحش داد بدون اینکه جواب بدی، بګو خداحافظ و قطع کن. هیچ اقدامی هم نکن. ایشون اګه برای طلاق اقدام کند که به اهداف مالیش نخواهد رسید. شکایت خاصی هم که نمی تونه از شما بکنه. نه کتک کاری بوده، نه معتاد هستید، نه بیکار هستید ... بهانه دستش نده. بذار بمونه خونه مامانش ببین بالاخره چی می شه. آخرش که باید برګرده. زیاد هم بهش زنګ نزن و سراغش را نګیر. یکی دوبار امتحانی و با فاصله زیاد تماس بګیر ببین عکس العملش چیه. معمولی حرف زد، ادامه بده. اما با فاصله و دیر به دیر. بذار فکر کنه زنګ زدی حالش را ببرسی، دلت براش تنګ شده و نه بخاطر درماندګی و بی شام و نهاری و بچه بهش زنګ زدی. از خودت هم برسید بګو شکر خوبم. مثل وقتی تو بودی که نمی شه. جات تو خونه خیلی خالیه. همین.
صبر کن ببین می خوان چیکار کنن. حرف اون طلاها را هم دیګه وسط نکش. الان که کاری نمی تونی بکنی. بردن دیګه. مدارک و این چیزات را بذار جایی که نیان ببرن. شناسنامه ای، سندی ... معلوم نیست نقشه شون چیه که. طلاها هم که برای ایشون خریده بودی دیګه. خب حالا هم برده. نمی ګم کارش درسته. اما خب سخت نګیر. کاری که نمی شه کرد. پس بیخودی هم حرفش را نزن.
پلهای پشت سرت را خراب نکن. این پلها مادی نیستند. پلهایی از جنس عشق، محبت، دوستی، اعتماد، ... با حرف، شک، فحش، دعوا ... خراب می شن و فقط حسرتش می مونه.
فعلا کار را به دادګاه نکشون. نذار قباحت این کارها بینتون بریزه. زنی که به زور دادګاه برګرده که زندګی نمی کنه. بذار با محبت برګرده. بچه سالمه. خیالت راحت باشه.
شما باید زندګیت را درست کنی. ریشه ای. اینکه بری دادګاه و اونا یه نامه بدن و شما هفته ای دو بار بری در خونه مادر خانومت و هفته ای سه بار دعوا کنید و دوباره برید دادګاه و بچه بیاد و حضانت با مامان بشه و بابا روزی دو بار تلفنی باهاش حرف بزنه و دو ماه یه بار ببیندش و ... از این قصه ها که اسمش نشد زندګی. بله دادګاه ممکنه یه کارهایی بکنه، اما در مورد عشق و محبت و زندګی و سلامتی و آرامش هیچ دادګاهی نمی تونه هیچ کس را به زور وادار کنه که عاشق باش. زندګی کن. سالم باش... دادګاه را بذار بعدا با hamishetanha هماهنګ کن!!:311:
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
همیشه تنها و بهشت عزیز
ازتون ممنونم
حرفاتون ارومم میکنه حق با شماست هیچ بهونه ای از من ندارند نه کتکش زدم نه معتادم نه خرجی دیر دادم نه دنبال زن و دختر مردم بودم همیشه هم بهش وفادار بودم البته اونم همینطور ادم باید انصاف داشته باشه دختر خوب و نجیبیه اما زیاد تحت تاثیر خانواده و مادره
چشم دیگه سراغش نمیرم و 6-7 روز بعد یه اس ام اس میدم که مثلا چطورید ببینم جواب چی میاد
با خواسته های مادیشم کنار نمیام هر چی خدا بخواد همون میشه راضیم به رضای پروردگار و دست شما هم بابت راهنماییهاتون درد نکنه نتیجه کارو حتما بهتون اطلاع میدم
خیلی لطف کردید
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
کجا با هم اشنا شدین و ازدواج کردین ؟؟ اینترنت ؟؟
به نظر من اصلا به درخواستش توجه نکن
چون اگه توجه کنی هم پولت رو از دست می دی هم زنت رو
یکی از دوستان پدر من هم زنش قهر کرد رفت خونه مادرش به دوست پدرم که شوهرش بود گفت اگه می خوای برگردم خونه حق طلاق رو به من بده و مرده گفت باشه ... رفت محضر و حق طلاق رو داد به زنش که برگرده خونش سر زندگیش . 3 روز برگشت به زندگیش و روز چهارم زنه رفت یک دفعه طلاقش رو گرفت و مرده دیگه دستش به هیچ جا بند نبود
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
ام آر ای عزیز
می دونم الان ناراحتی، دلگیری، تنهایی، خسته ای ... اما تحمل کن. همه اینها با صبوری و تحمل و رفتار خوب و عاقلانه انشالله رفع می شه.
دختر وقتی از خونه پدرش می ره، دیگه هیچوقت اون خونه واسش مثل قبل نمی شه. امکان نداره تو اون خونه به اندازه خونه خودش و همسرش راحت باشه. یه هفته که بمونه، دلش همچین هوای خونه و زندگیش را می کنه که نگو. مامانش دنیایی هم بهش محبت کنه، فایده نداره. دلش همسرش را و خونه اش را می خواد. مطمعن باش. پس باهاش بد حرف نزن، بهش فحش نده، ... که وقتی دلش هواتو کرد و خواست یه جوری یه راهی واسه برگشتن پیدا کنه، یاد این حرف ها که بیفته می گه نه، اون اگه منو دوست داشت که از این حرفها نمی زد، بعد می مونه تو شک و دو دلی. با تردید برمیگرده. هی فکر می کنه واقعا باید برمی گشته یا نه ... بذار وقتی از خونه باباش خسته شد و یاد خونه خودش افتاد هیچ بهانه ای نداشته باشه و فقط شرمنده باشه که این چه کاری بود من کردم. اون خسته می شه و بر میگرده. بالاخره به غیر از مامانش دو تا دوستی، آشنایی، دختر خاله ای کسی را داره که باهاش حرف بزنه. با اونها درد دل که بکنه، حتما بهش می گن که برگرد و داری اشتباه می کنی. سه تاشون هم اشتباه کنه، یکیشون هست که درست بگه و راهنماییش کنه. بذار وقتی اونا ازش می پرسن خب، بعد شوهرت چی گفت؟ بعد چی شد؟ ... هیچی نداشته باشه بگه. نه اینکه بگه اونم فحش داد. اونم به مامانم توهین کرد. بذار بگه هیچی. سکوت کرد. تا بعد خودش از این جواب خودش شرمنده بشه.
نمی گن سکوت احمقانه بکن. سکوت عاقلانه بکن. یه مدت آروم باش. هم برای خودت بهتره، هم خانومت، هم کوچولوتون. ببین خودت هم الان داری میگی خانوم نجیب و خوبیه. فقط یه کم مامانش ... رابطه مادر و فرزندی رابطه ای نیست که بشه قطعش کرد، باید اصلاحش کنی، هدایتش کنی. به هر حال ایشون از شما بزرگتره، مثل مادر خودتون می مونه. یه ذره که سرو صداها کم شد، لجبازیها خوابید، همه آروم شدن... وقتی رفتی دنبال خانومت که بیایید خونه خودتون، یه معذرت خواهی از مادرش بکن. بخاطر همه سوتفاهم هایی که پیش اومده. به خدا کار سختی نیست. به آرامش زندگی خودت کمک می کنه. حتی به آرامش دل خودت. انگار که این کینه دو سه ساله کنده می شه و می ره تو سطل زباله. بگو که سوتفاهم بوده، بگو شما جوون بودی و یه اشتباهی کردی و حالا هم می خوای که ایشون مثل مادری که فرزندش و خطاهاش را می بخشه، شما را هم مثل پسر خودش ببخشه. همین. سه تا جمله بیشتر نیست. هم خودت را راحت می کنی و هم اون خانوم خجالت زده می شه و انشالله رفتارش بهتر میشه.
اگه دوست داشتی از مشکلاتی که با خانومت داشتی تا به اینجا رسیدید بگی، می تونی تو این یکی دو هفته ای که می خوای صبر کنی تا آروم بشه، اینجا بیایی و بنویسی تا دوستان کمکت کنند و انشالله سوتفاهم ها برطرف بشه. اینجا خانومهای متاهل زیادی هستند که می تونن بهت کمک کنند و بگن که کجای کار مشکل چی بوده و منظور یا نیاز خانومتون چی بوده و اشتباه شما چی.
این شبها هم که محرم است و می تونی بری تکیه و مسجد و یه کم کمتر تنهایی را حس کنی. برو توی مراسم و برای زندگی خودت و سلامتی کوچولوت هم دعا کن. انشالله که همه چیز درست می شه.
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
سلام به همه به طور خلاصه داستانمو خدمت همه شما عرض میکنم هر کسی هر جوری تونست کمک کنه ممنون میشم
اول از خودم بگم من مهندسم فوق لیسانسم عاشق خانوادمم زنمو دوست دارم همیشه بهش وفادار بودم همیشه هر چی خواسته براش بهترینو مارکدار و قشنگترین را خریده ام به طوریکه از لحاظ تیپ و لباس تو خانواده ما و خودشون تکه هر جا خواسته و هر کاری خواسته کردم براش خودشم همیشه میگفت تو بهترین شوهر دنیایی پول طلا محبت و همه چیز داشته تا به حال فقط وقتی عصبانی میشم کمی زیادی داغ میکنم و 5 دقیقه بعدش عذرخواهی میکنم
اين مشكل كه شما خيلي خلاصه مطرحش كرديد و سريع ازش گذشتيد به احتمال 80% منشا باقي مشكلات شما و خانمتونه....در اين مورد بيشتر توضيح بديد لطفا...اين موضوع خيلي مهمه ...هر چي از عصباني شدنت ها يادتون هست بگين
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
از همه دوستان که پاسخ منو دادند تشکر میکنم
الان چند روزه بعد از یک دعوای تلفنی (به علت بردن طلاها) با هم قهر هستیم و نه من زنگی زدم و اس ام اسی دادم نه اون یه عده از اطرافیان میگویند دیگه اصلا سمتش نرو تا خودش برگرده و عده ای هم میگویند یه اس ام اسی چیزی بزن دارم میمیرم از دوری زن و بچم و نمیدونم این چند روز را چطور طاقت اوردم تا حالا اینقدر مستاصل و درمانده نبودم چی کار کنم دوستان؟
خيلي خيلي عذر ميخوام اما اين طلاها كه سرش جنگ و دعوا هست متعلق به خود ايشون هست و خانمتون مختار هستن كه اموالشون رو ببرن يا بذارن بمونه...غير از اينه؟طلاهاي سرعقد و هديه هاي قبل از عقد جز اموال خانم محسوب ميشه....ok؟؟؟:305:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
همیشه تنها و بهشت عزیز
ازتون ممنونم
حرفاتون ارومم میکنه حق با شماست هیچ بهونه ای از من ندارند نه کتکش زدم نه معتادم نه خرجی دیر دادم نه دنبال زن و دختر مردم بودم همیشه هم بهش وفادار بودم البته اونم همینطور ادم باید انصاف داشته باشه دختر خوب و نجیبیه اما زیاد تحت تاثیر خانواده و مادره
چشم دیگه سراغش نمیرم و 6-7 روز بعد یه اس ام اس میدم که مثلا چطورید ببینم جواب چی میاد
با خواسته های مادیشم کنار نمیام هر چی خدا بخواد همون میشه راضیم به رضای پروردگار و دست شما هم بابت راهنماییهاتون درد نکنه نتیجه کارو حتما بهتون اطلاع میدم
خیلی لطف کردید
گاهي بهترين شوهر دنيا با حرفي يا كاري ناخواسته قلب زنش رو طوري ميشكونه كه تا اخر عمر ترميم نميشه...من مورد مشابه شما قبلا ديدم...مردي كه به قول خودش و همسرش ايده ال ترين مرد دنياست...اما همين عصبانيت ها...از كوره در رفتن ها باعث اختلافات زيادي شده...
متاسفانه عليرغم تصور شما كه خانمتون مادي هستن...به نظرم شما خيلي بيشتر به ماديات اهميت ميدين....شما در تمام پست ها ي اين تاپيك راجع به طلاهايي كه مالكيت اونها به خانمتون تعلق داشته اشاره كرديد و از كلمه وقيح "دزد" در مورد ايشون استفاده كرديد....
رك بگم...شما طرز حرف زدن با خانمتون رو بلد نيستين...هنر يه مرد در اين نيست كه كفش 300 هزارتومني براي زنش بخره...هنر مرد در حرف زدن و احترام به احساسات و عواطف زنشه...راه رو به بيراهه رفتي دوست عزيز....بهتره تا دير نشده براي تغيير خودت نه در جهت جلب رضايت همسرت بلكه به خاطر شخصيت خودت براي تعالي خودت....اقدام كني...
همسر شما در اثر همين بي مهري هاي ريز كه به چشم شما نمياد(اما خانم ها حساسيت زيادي براي تشخيص اين بي مهري ها دارن)به اين روز افتاده...شما به راحتي ميگي من دو سال پيش مادرزنم رو از خونه انداختم بيرون اما بعدش معذرت خواهي كردم!!!
همين؟فكر ميكني به همين راحتي خانمت همه چي رو فراموش كرده؟با يه معذرت خواهي؟؟كاري كه نبايد ميشده انجام دادي!!
كاسه ي صبر همسر شما لبريز شده متوجه ميشين چي ميگم؟؟
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
[
خيلي خيلي عذر ميخوام اما اين طلاها كه سرش جنگ و دعوا هست متعلق به خود ايشون هست و خانمتون مختار هستن كه اموالشون رو ببرن يا بذارن بمونه...غير از اينه؟طلاهاي سرعقد و هديه هاي قبل از عقد جز اموال خانم محسوب ميشه....ok؟؟؟:305
متاسفانه عليرغم تصور شما كه خانمتون مادي هستن...به نظرم شما خيلي بيشتر به ماديات اهميت ميدين....شما در تمام پست ها ي اين تاپيك راجع به طلاهايي كه مالكيت اونها به خانمتون تعلق داشته اشاره كرديد و از كلمه وقيح دزد در مورد ايشون استفاده كرديد....
:104::104::104::104::104::104::104::104::104::104:
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
حدود یکماه پیش پدرزن و مادرزنم برای خرید خونه به 10 تومن پول نیاز پیدا کردند که من ندادم یعنی نمیتونستم که بدم چون پول توی بانک مسکن بود و 4 ماه مانده وامش دربیاد از طرفی شرایط باز پس دادن پول از سوی اونها (ماهی 300 تومن بدون هیچی که 3 سال طول میکشید تموم شه) خانم من به علت ناراحتی از این کار من رفت خونه باباش دیگه هم برنگشت و گفت ازت بدم میاد
gh.sana به نظر شما خانم ایشون با دلیل موجهی رفته؟ مګر اینکه بحثی و دعوایی هم این وسط شده باشه که بیان نشده. اګر توی اون دعوا توهین هایی شده باشه، می شه ګفت خانم خسته شدند از این حرفها و تحملشون تموم شده. اما اګر دقیقا عین مورد نوشته شده باشه، خیلی قابل درک نیست. ګرچه خانم ایشون باردارند و تحملشون هم حتما نسبت به قبل کمتر شده.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
چرا اگر با اخلاق من مشکل داشت شرط اخلاقی نزاشت و شرط پولی گذاشت؟
اگر من بدم چرا میخواد زندگی کنه با من؟ یعنی اگر دارو ندارمو به اسمش کنم من میشم خوب؟ اخلاقم خوب میشه واسه زندگی با اون؟
در بداخلاقی و عصبانیت ایشون حرفی نیست. خودشون هم به این امر واقفند و کاملا هم واضح است که زود از کوره در می روند. ولی جواب این سوال را چیست؟ چرا حرف از تغییر اخلاق و رفتار نیست؟ چرا حرف از مال و اموال است؟ علت رفتن ایشون مادی بوده، شرط برګشت مادی است. در طی دعوا هم کاری مادی کردند ( بردن طلاها ) بعد شما می ګید که مادی نیستند؟
درست که طلاها مال ایشون است ( شاید هم نباشد، مثلا بعضی مردها توی خونه برای پس انداز سکه نګه می دارند. الزاما هر طلایی تو خونه بود که مال زن نیست. پول نقد توی خونه همه اش مال این خانوم بوده؟ نفس عمل زشت بوده، حتی اګر توجیه قانونی براش داشته باشیم.
و البته که خود من هم چندین بار در مورد حرفها و کلماتی که بینشان رد و بدل می شود به ایشون یادآوری کردم که درد بعضی حرفها از درد مشت و لګد بیشتر است و آثار جراحتشون ماندګارتر. این هم یه نقل قول از خودم
پلهای پشت سرت را خراب نکن. این پلها مادی نیستند. پلهایی از جنس عشق، محبت، دوستی، اعتماد، ... با حرف، شک، فحش، دعوا ... خراب می شن و فقط حسرتش می مونه.
اما مساله اینجاست که این خانم درخواست هاش مادی است و این جای سوال داره!!
شاید هم واقعا از اخلاق این آقا خسته شده و می خواد همه چیز را به نام خودش کند و بعد هم طلاق بګیرد. یعنی امیدی به تغییر اخلاق ایشون نداره، می خواد اقلا با خیال راحت (مادی ) برای فردای خودش و بچه اش جدا شود.
کسی به این آقا نګفته اخلاقت خوبه و ادامه بده. همه می ګیم آروم باش. اما تن دادن به خواسته های مادی خانومشون هم معقول به نظر نمی رسه.