RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام بابک عزیز:
برخی چیزها نیازمند زمانه....
شما بیان می کنید حاضر نیستید ایشان را تحت فشار بگذارید..
حالا یا از روی دلرحمی یا ترس اینکه از شما دلخور بشه و رهاتون کنه...
نمی دونم ویژگی های خانم مورد نظر شما چیه دقیقا ولی من اگر جای ایشان بودم فکر می کردم شما براتون زجر من مهم نیست که اصرار نمی کنید..
من خودم به عنوان زن چه در زمان شناخت با همسرم چه الان خیلی دوست داشتم رو اینکه من ناراحتم یا زجر می کشم وادارم کنه حرف بزنم ..الانم این کارو گاهی که من حرف نمی زنم می کنه و با این فشار من راحت می شم ..چون بهش می گم و تمام واونم حسابی باهام همدردی می کنه..
ولی متاسفانه شما علی رغم توصیه همه دوستان قصد ندارید تلاشی برای این راز بگنید و خودتان را در ابهام نگه داشته اید..بازم می گم این راز نمی تونه چیز ساده ای باشه ..اگر ساده بود این همه مخفی کاری و زجر های شبانه نداشت..
من بازم می گم بهترین کار اینه حالا یا به بهانه مادرتون ..یا کاملا صادقانه بشینید و بخواید ازش رازشو بگه و بعد حلاجی کنید..این حق شماست..من متوجه نمی شم چرا شما نمی خواهید جدی تر این مسئله فاش بشه؟
میشه بپرسم ایا شما واهمه ای از شنیدن اون راز دارید؟
به عمق قلبت رجوع کن ..ایا می ترسی اون راز نظرتو نسبت به عشقت تغییر بده؟
صادقانه بگو...
:72:
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام آقای بابک
نیومدم که حرف تازه ای بزنم. چون گفتنی ها را دوستان گفتند. فقط خواستم به عنوان یک خانم و کسی که از این گونه روابط و مسایل زیاد دیده و شنیده بگم که داری اشتباه می کنی.
حتما اول باید بدونی موضوع چیه و بعد تصمیم بگیری یا قول بدی.
با توضیحاتی که شما دادید موضوع چیز ساده ای نمی تونه باشه.
در ضمن مساله ای که سارا بانو بیان کردند معمولا برای دخترهای ساده و معمولی که به ظاهرشون نمی خوره بیشتر پیش می آد. اون هم به دلیل سادگیشونه.
یکبار دیگه خوب فکر کنید و با ایشون جدی صحبت کنید. بگین که می خواین تصمیم نهاییتون را بگیرین و مادرتون داره می آد تهران و می خواین که اگه به توافق اولیه رسیدین به مادرتون معرفیش کنید. برای این تصمیم و توافق اولیه هم لازمه که بدونید موضوع چیه.
بیشتر از این زمان دادن به ایشون هم شما را خسته می کنه و هم ایشون را بیشتر اذیت می کنه. به قول معروف مرگ یه بار شیون هم یه بار.
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام ممنون که جواب دادید...
اما:
تو این مدت تقریبا یک سال که میشناسمش، اونقدر ازش شناخت پیدا کردم که به عنوان همسر آیندهام انتخابش کنم.
سادگی یا پیچیدگی موضوع نسبیه، ببینین آونقدر که من میدونم همون چیزایه که قبلان گفتم، حالا از نظر بعضیا این موضوع قابل هضم نیست که یکیو دوست داشته باشن و باهاش ازدواج کنن که یک ازدواج ناموفق داشته، اما برای من کاملا یک موضوع هضم شده هست.
نه !!!!! صادقانه میگم از اینکه چی میخواد بگه من هیچ ترسی ندارم که بخواد منو ترک کنه، یا نظر من عوض بشه، چون هم خودمو هم اونو خوب میشناسم، فقط میخوام که خودش بهم بگه، چون من با این موضوع هیچ مشکلی ندارم.
اما از اینکه میگید اصرار کنین، قبلان اصرار کردم اما چون میدونم هرچی بیشتر بگم بیشتر ناراحت میشه، اصرار نمیکنم، واسه همین هم دنبال راه دیگه میگردم.
حالا من یک سوال از شما خانوما دارم،،،، به نظر شما در حیطه احساسات چه موضوعی حاد تر از یک ازدواج ناموفق برای یک دختر میتونه اتفاق افتاده باشه؟؟؟؟
باز هم تشکر
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
جناب فرهنگ ممنون از کمک فکریتون اما بهتره مطلب رو از اول بخونین بعدش از این اظهار کمکها کنین :311:
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
اگه ازش مطمعنی،شاید بچه دار نمی شه.شاید یه بیماری داره.
یه چیزی.اول تاپیک گفتی
نقل قول:
من هم بهش رسوندم که اگه حتي اين مشکل به نظر بزرگ ازدواج قبلي هم بودش من
مساله اي ندارم باهاش
ازاون روز به بد خيلي بهتر شد تا اينکه حالت روحيش هم خوب شد و شبهاي بيخوابيش هم تموم شد، فهميدم که
مسالش شايدحل شده.
آیا قبلن ازدواج کرده؟
رابطه نامشروع رو خیلیا به طور غیر مستقیم اشاره کردن.
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
یبار دیگه بخونین لطفا!!!!!:300:
من کاملاً بهش اعتماد دارم از نظر اعتقادی، و باز هم میگم که خانوادش از مساله آگاه هستن، و باز هم میگم که من این حرف رو بهش رسوندم ، اما میدونم که حتا تا این حد هم نیست!
واسه اینکه همه عزیزان بدونن که مستقیم یا غیر مستقیم نرسونن، رابطه غیر مشروع در کار نبوده... فقط در حد نامزدی و عقد بود و کاملا مشروع!!!!
نه اون چیزها هم نیست!
پرسیدم از نظر احساسات چه مشکلی حاد تر از ازدواج ناموفق هست؟ نه اینکه بیماری یا نازايي!!!!!
ممنون که کمک میکنین فرهنگ جان...
اما یکمی مثبت اندیش باش و یکمی هم تاپیک را از اول با دقت بخون، اگه همه قرار باشه مثل شما مشاوره و کمک کنن که دیگه :302:
اما به هر حال تشکر
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط babak_a
.حالا من یک سوال از شما خانوما دارم،،،، به نظر شما در حیطه احساسات چه موضوعی حاد تر از یک ازدواج ناموفق برای یک دختر میتونه اتفاق افتاده باشه؟؟؟؟
باز هم تشکر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
رابطه نامشروع.
سلام خدمت تمامی دوستان
من یه دختر 29 ساله هستم ...در جواب شما باید بگم که بد ترین اتفاق برای یه دختر میتونه. 1_ از دست دادن بکارتش(در اثر هر اتفاقی) باشه. 2_ به قول فرهنگ رابطه نامشروع...3- مزاحمت و تهدیدهای نفر سوم (پسر)...
که البته امیدوارم هیچکدوم از این موارد برای ان خانم اتفاق نیافتاده باشد:72:
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
تشکر میکنم:104:
شاید من سوال رو بد مطرح کردم...:302:
منظورم اتفاق حاد مشروع هست!:305:
چه اتفاقی بدتر از ازدواج ناموفق برای یک دختر میتونه حادث بشه؟ (با فرض مشروع بودن همه چی)
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط babak_a
تشکر میکنم:104:
شاید من سوال رو بد مطرح کردم...:302:
منظورم اتفاق حاد مشروع هست!:305:
چه اتفاقی بدتر از ازدواج ناموفق برای یک دختر میتونه حادث بشه؟ (با فرض مشروع بودن همه چی)
اگر همه چی مشروع بوده پس دیگه نباید این همه نگرانی وجود داشته باشه ...ولی مطمنا چیزی هست که وجودش باعث پریشانی بیش از اندازه آن خانم شده ...بههر حال برای شما ارزوی خوشبختی دارم:323: