RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
[quote=ساقی]
دوست محترم از شما می خواهم فعلا کمی تمرکز زدایی نسبت به مشکلتون داشته باشید و از ایجاد اضطراب و استرس با فکر کردن به اینکه آن ها چه برخوردی خواهند داشت یا درمورد شما چه فکر ی می کنند بپرهیزید .اگر شما خود سرزنش گری نداشته باشید مطمئن باشید سرزنش دیگران را نیز جذب نخواهید کرد .
شما بیشتر از هر چیزی به آرامش نیاز دارید تا بتوانید مسائل پیرامونتان را مدیریت کنید
لطفا به این انجمن سری بزنید
[align=justify]بر فرض چند روز هم تمرکززدایی کردم بالاخره که این خاک توسر من ریخته میشه،آخرش چی کنم؟
1/5سال بیکاربودم دوباره بعد از 8ماه دارم بدبخت میشم.
به خدا اگه معصیت نداشت تا حالا خودکشی کرده بودم[/align]
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
دوست محترم چرا خودکشی ؟؟؟
"اصولا آسیب زدن به خود و یا دیگری،فقط یک اشتباه احساسی در یک لحظه بسیار مهم است. مثل چرت بی هنگام یک راننده وقتی از یک جاده کوهستانی در حال عبور است. لذا تبعات آن فجیع است."
"دوست خوبم، ما در کنار تو هستیم. این لحظات را به نوعی در زندگی داشته ایم. و ممکن است در آینده داشته باشیم. اگر در بازی زندگی شرکت کردیم، باید بدونیم بعضی وقتها گل می خوریم یا می بازیم، اما شکست های و بالا و پائینی ها هم جزء بازی هست. لذا بازی را ترک نمی کنیم"
در آخر :
قوی باش این نیز بگذرد
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
با سلام bino_2010
شما الان يك توهم ترس و نگراني داري.
شما با آن خانواده وصلت كردي و جزء آنها محسوب مي شوي. ممكن است آن وقت آنها روي كارمند بودنت تكيه كرده باشند. ليكن آنها تفاوت اين را متوجه مي شوند كه "شما ناخواسته از اين كار بيرون مي آيي يا به دلخواه خودت كار را ترك مي كني"
شما مثل كسي هستيد كه قصد دارد براي جمعي سخنراني كند، اما نگران هست كه تپق بزند و همه چيز خراب شود.
ولي واقعيت اينست كه حتي اگر تپق هم بزند طبيعي هست.
شما هم صادقانه (با توجه به اينكه خانواده اشان مذهبي هست)، مطالب را بدون ترس بازگو كن و حتي از آنها مشورت بخواه.
در ضمن كار مرد و شغلش مربوط به خودش هست. و اگر تمايل به كار آزاد داريد اگر بيرون آمديد بايد سخت دنبال كار دلخواهت باشيد.
همسرت هم متعلق به شماست و كسي نمي تواند طلاق او را از شما بگيرد. مگر اينكه خودت ، خودت را ضعيف نشان دهي.
بهتر هست محكم و قوي باشي. تو الان مرد يك خانواده هستي و نقش تكيه گاه داري.
اگر بنا باشه در زندگي هر روز مشكلي پيش آمد خودت را ببازي كه نمي تواني زندگي كني.
به نظرم شما توان و قدرت زيادي براي تغييرات شغلي مناسب داري فقط ترس نداشته باش. و در مسيري كه تصور مي كني صحيح هست پس از مشورت قوي پيش برو. :104:
در ره منزل ليلي كه خطرهاست بسي
شرط اول قدم آنست كه مجنون باشي:72:
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام bino_2010
شما الان يك توهم ترس و نگراني داري.
شما با آن خانواده وصلت كردي و جزء آنها محسوب مي شوي. ممكن است آن وقت آنها روي كارمند بودنت تكيه كرده باشند. ليكن آنها تفاوت اين را متوجه مي شوند كه "شما ناخواسته از اين كار بيرون مي آيي يا به دلخواه خودت كار را ترك مي كني"
شما مثل كسي هستيد كه قصد دارد براي جمعي سخنراني كند، اما نگران هست كه تپق بزند و همه چيز خراب شود.
ولي واقعيت اينست كه حتي اگر تپق هم بزند طبيعي هست.
شما هم صادقانه (با توجه به اينكه خانواده اشان مذهبي هست)، مطالب را بدون ترس بازگو كن و حتي از آنها مشورت بخواه.
در ضمن كار مرد و شغلش مربوط به خودش هست. و اگر تمايل به كار آزاد داريد اگر بيرون آمديد بايد سخت دنبال كار دلخواهت باشيد.
همسرت هم متعلق به شماست و كسي نمي تواند طلاق او را از شما بگيرد. مگر اينكه خودت ، خودت را ضعيف نشان دهي.
بهتر هست محكم و قوي باشي. تو الان مرد يك خانواده هستي و نقش تكيه گاه داري.
اگر بنا باشه در زندگي هر روز مشكلي پيش آمد خودت را ببازي كه نمي تواني زندگي كني.
به نظرم شما توان و قدرت زيادي براي تغييرات شغلي مناسب داري فقط ترس نداشته باش. و در مسيري كه تصور مي كني صحيح هست پس از مشورت قوي پيش برو. :104:
در ره منزل ليلي كه خطرهاست بسي
شرط اول قدم آنست كه مجنون باشي:72:
[align=justify]مرسی واقعا لطف کردین
اگه این گردنه وحشتناک رو بتونم به سلامت سپری کنم،یه تغییراتی تو زندگیم میدم که دیگه به این فلاکت نیفتم،فقط اگه بتونم این مصیبت رو به سلامت طی کنم،یکی از آشناها میگفت تو الان یه مغازه 300میلیونی هم بخری ،دیگه جایگاه زمان کارمندیت رو بین اونها نخواهی داشت،وهمیشه به چشم یه دروغگوی فریبکار نگاهت میکنن،که فقط یک ماه بعد نامزدی سر کار بودی،گفتم فقط خود خدا باید کمک کنه[/align]
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
سلام
به کلماتی که استفاده میکنین دقت کنید فلاکت ، مصیبت ، بدبختی ، گردنه وحشتناک .
شما خیلی روی این مساله تمرکز کردین و اون رو حل نشدنی میبینین ، تا وقتی که نگاه شما اینطور باشه بله ممکنه این اتفاقات بیافته اما بهتره یک مقداری خوشبینانه هم به قضیه نگاه کنید .
با صداقت مشکل رو با خانواده همسرتون مطرح کنید و اینکه در اتفاق پیش آمده مقصر نبوده اید اما یک انگیزه قوی دارید و اون هم تلاش برای خوشبختی دخترشون هست و به سختی دنبال کار هستید .
همونطور که مدیر گفتند ضعیف نباشید و بدونید که همسرتون مال شماست .
اگر خانواده همسرتون منطقی باشند هیچ وقت برخوردشون با بیکاری شما به این صورت نخواهد بود که فورا بگن طلاق .
این شما و همسرتون هستین که برای زندگیتون تصمیم میگیرین اول با ایشون بعد هم با خانوادشون مسئله رو مطرح کنید . همسرتون شما رو فقط به خاطر شاغل بودنتون انتخاب نکرده و صدرصد معیارهایی داشته که شما با اکثر اونها هم خوانی داشتید که انتخابتون کرده بنابراین فقط به خاطر از دست دادن شغل شما رو کنار نخواهد گذشت . نگران شدن ایشون طبیعی است همونطور که خودتون نگران هستید تا شغل جدیدی به دست بیارید اما این نگرانی به این معنی نخواهد بود که شما رو نمیخواد بلکه شما باید ایشون رو هم دلگرم کنید و ازش بخواید که به شما روحیه بده و بهش اطمینان بدید انقدر قدرتمند هستید که شغل جدیدی انتخاب کنید .
تلاشتون رو بکنید که شغل مناسبی پیدا کنید اما در درجه اول همسر و خانوادش رو در جریان بگذارید تا از استرس و فشار بیرون بیاید .
RE: این وضع پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
[align=justify]از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان
از من آزرده دل کی دگر بینی نشان
رفتم که رفتم.....[/align]
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bino_2010
یکی از آشناها میگفت تو الان یه مغازه 300میلیونی هم بخری ،دیگه جایگاه زمان کارمندیت رو بین اونها نخواهی داشت،وهمیشه به چشم یه دروغگوی فریبکار نگاهت میکنن،که فقط یک ماه بعد نامزدی سر کار بودی،گفتم فقط خود خدا باید کمک کنه[/font][/size][/align][/b]
سلام
اصلا حرف اين آشنايت رو جدي نگير :305:
اين نگراني ها بافته هاي ذهني خودت هست. لطفا پست قبلي ام را بيشتر دقت كن.
كمتر بايد اكنون در احساساتت بدمي.
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
خانواده ای که انتخابتون کردن به این راحتی شما رو پس نمی زنن،
منطقاً روش کارشون به این صورت خواهد بود که به شما فرصتی جهت پیدا کردن کار مناسب رو خواهند داد.
پس نگران نباشید و شدیداً به دنبال کار بگردید.
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bino_2010
یکی از آشناها میگفت تو الان یه مغازه 300میلیونی هم بخری ،دیگه جایگاه زمان کارمندیت رو بین اونها نخواهی داشت،وهمیشه به چشم یه دروغگوی فریبکار نگاهت میکنن،که فقط یک ماه بعد نامزدی سر کار بودی،گفتم فقط خود خدا باید کمک کنه[/font][/size][/align][/b]
سلام
اصلا حرف اين آشنايت رو جدي نگير :305:
اين نگراني ها بافته هاي ذهني خودت هست. لطفا پست قبلي ام را بيشتر دقت كن.
اكنون كمتر بايد در احساساتت بدمي.
:104::104::104::104:
تا با همسرتون و خانواده اش مطرح نکردید از پیش داوری در مورد بازخوردشون بپرهیزید ، البته بد نیست بازخوردهای احتمالی را در نظر بگیرید و جواب منطقی برای آن آماده کنید اما در نظر گرفتن این احتمالات با قطعیت دادن به تصوراتتون فرق می کنه ، این ذهن خوانی هست که باید از آن پرهیز کنید .
.
RE: این وضع پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
دیروز بدون اینکه جریان رو به همسرم بگم،از مشکلات شرکت براش گفتم و گفتم بهتره برم دنبال شغل آزاد،برگشت گفت مشکلی ندارم با شغل آزاد ولی شرکت رو هم نباید ول کنی و تا حداقل 2سال باید شرکت رو هم بری ،بالاخره من به دوست وآشناها گفتم شوهرم کارمنده!!گفتم حالا یه روزی من رو دیگه نخواستن چی؟گفت نگران نباش تو کارمند اونجایی و بیرون نمیندازنت!!!
حالا دیگه عمرا بتونم جریان پیش اومده رو بهش بگم،خانومم بنده رو رسما به عنوان کارمند رسمی شرکت قبول کرده!!علی رغم اینهمه صحبتی که من کردم وگفته بودم قرادادی هستم
حالا دیگه ذره ای از جریان رو هم نمیشه بهش گفت با این ذهنیاتش