عاشقشم بهش شک دارم (نامزدم) ایا ادامه؟؟؟
اینم لینک تاپیکم
منتظر نظرت هستم .
نمایش نسخه قابل چاپ
عاشقشم بهش شک دارم (نامزدم) ایا ادامه؟؟؟
اینم لینک تاپیکم
منتظر نظرت هستم .
سلام دوست عزیز.
بهتره که خانوادهاتون اقدامی برای اینکه شما قبل از طلاق یک بار دیگه مو ببینید و اخرین تلاشاتون و بکنید انجام بدن
مثلا خانواده شما با خانواده همسرتون و یا با خود همسرتون تماس بگیرن و ازش بخوان که همدیگرو یه ملاقات بکنید .
البته ظاهرا شما هم این وسط غرور دارید یه اس ام اس خالی اونمدر مورد وسایل خونه که ارتباط برقرار کردن و سعی برای برگشت زندگی نیست. یه توهین بیشتره.
موفق باشید
سلام دوست عزیز
به قول دوست عزیز سیسیلی شما باید یک بار دیگر باهم حرف بزنید یک فرصت ......از تغییرهایی که می خواهید برای بهتر شدن زندگیتان انجام دهید از علاقه خودتان نسبت به ایشون و همچنین علاقه اون اقا نسبت شما وتلاشهای ایشون اصلا انها حاضرند به
خاطر شما فکری به بهبود شدن زندگیتان انجام دهند..... وآیا میلی به ادامه زندگی با شما وتغییر در رفتار هایشان دارند. در ضمن اگر حتی ایشون حاضر به دیدن شما نشدند زیاد پا فشاری نکنید حالا بهتر که شما بچه دار نیستید در این صورت مجبور بودید تحمل این زندگی را کنید در ضمن نباید به سادگی از این موضوع که گفتید تازه گی ها تریاک هم مصرف می کنند بگذرید. باید جدی بگیرید در هرصورت حتی در بازگشت به زندگیتان تا مدتی فکر بچه دار شدن را نکنید تا از شرایط زندگیتان مطمئن نشدید:72::72::72: نامید نشوید اعتماد به نفستان را از دست ندهید سعی نکنید فقط به خاطر دوست داشتن هر شرایطی را تحمل کنید برایتان آرزوی موفقیت وخوشبختی ذارم:323::323:
درسته من نمي خوام تماسي از طرف من باشه چون يه بار قبل دادگاه اين كارو كردم و اون خيلي تند گفت كه ديگه نمي خواد و خسته شده بس كه من گفتم طلاق روز قبل داد گاهم عموم با هاش تماس گرفته بود باهاش حرف زده بود واونم يكسري گله شكايت از من تحويل عموم داده بود در نهايت گفته بود ديگه بريدم و طلاق البته همه اينا 2 هفته بعد دعوامون اتفاق افتاد و هر دو عصباني و اصرار من براي طلاقم و داد خواستم همه چيو بدتر كرد.فرداي اون روز وقتي رفتيم دادگاه من گفتم مهريه مي خوام و پروندمون بسته شد و قرار شد من اقدام كنم تا حالا كه نه من اقدامي كردم ونه از اون خبري فقط از يكي از دوستامون شنيدم كه خانوادش روبروشن و مخالف طلاق و خودشم گفته دارم فكر مي كنم.رو اين حساب من تماساما گرفتم و اون مي دونه پشيمونم و اون بايد اقدام كنه و اگرم اقدام نكنه من نمي خوام دوباره پيش قدم بشم چون با شناختي كه ازش دارم بعدا مي خواد هر كاري كنه و بگه مي خواستي نياي.بهر حال تا اون اقدامي نكنه چه قانوني چه براي صحبت من صلاح نيست كاري كنم.هفته پيشم sms دادم كه جايي هستم و ياده اون افتادم و نوشتم حالا كه من نيستم اون با كي ميره بيرون وكسيو خايگزينم كرده ولي بازم جواب نداد.با اين وجود ديگه من چيكار كنم وقتي 70 درصد اون باعث بهم ريختن زندگيمون شد حالا هم دسته پيشو گرفته
:72:هیچ وقت تو دعواهاتون در صد تعیین نکنید چون خانمها زیر بنا رو خوراب می کنن و اقا بنای ظاهری خانه را.
یعنی چی: یعنی اقا دیر میاد خونه- به خانوادش خیلی اهیمیت می ده- مثلا معتاد می شه- درامد خوبی نداره- یا در خرج زیاده روی می کنه-
اما خانم گیر می ده- غر می زنه- نم یخواد همسرش خیلی به خانوادش اهیمیت بده.و.......
به نظر خودتون اس ام اس اخرتون خیلی زیبا بوده ؟ با وجودی زیابییش به دل همسرتون ننشسته؟
اخه دختر خوب تو به صراحت ازش پرسیدی کسی و جایگزین تو کرده یا نه. این از نظر مرد وحشتناکه.
پیش خودش می گه همسرم الان به جای درست کردن زندگیمون و پی بردن به اشتباهات هر دوموم و سعی در اصلاح به فکر اینه که من با کیم و دارم چیکار می کنم.
به نظر من که اس ام اسایی که دادی اصلا جالب نیوده.
غرورت و بذار کنار. و از خانوادت بخواین با همسرتون تماس بگیره و تکلیف وهر چه زودتر روشن کنه. چون بعدا ایشون در دادگاه می تونه شما رو به جرم عدم تمکین هم محکوم کنه
موفق باشی
نمي دونم خيلي مستاصلم وقتي اون اينقد سنگدلو بي عاطفه است من كار ديگه نمي تونم بكنم وقتي اون نمي خواد تلاشي كنه برا زندگي كه خودش خراب كرده من چيكار كنم تلاشامم ديگه نتيجه نمي ده فقط سر خورده تر مي شم ديگه رهاش مي كنم بلا خره كه بايد اقدامي بكنه تا كي مي خواد بلا تكليف باشه.خيلي خسته ام ديگه بريدم گاهي فكر مي كنم مي خواسته منو فراري بده و به مقصودشم رسيده پس چرا بايد تلاش كنه
مینای عزیز
ما رو از خودت بی خبر نکن بالاخره چی کار کردی؟
سلام دوستان هيچ اتفاقي نيافتاده نه اون تماسي گرفته نه من هيچ خبري ازش ندارم خيلي افسرده ام شرايط روحي ام خيلي بده ديگه بهم ثابت شده هيچ علاقه بهم نداره و فقط من اين وسط سرنوشت و ايندم تباه شد مثل كسي كه منتظر همين فرصت بود تا همه چيو تمام كنه و حالا اين فرصتو بدست اورده برخورد كرد شرايطي درست كرد برام تا خسته بشم و در خواست طلاق كنم و اونم بدون هيچ تلاشي براي حفظ زندگيش قبول كرد و مثل كسي كه جنسي رو خريده و حالا خسته شده مي خواد پسش بده باهام برخورد كرد و اگه اون يبارم امد دنبالم بخاطر رودربايستي با خانواده هامون بود نه بخاطر خودم.اين موضوع خيلي اذيتم ميكنه خيلي حالم بده احساس مي كنم همه ارزوهام مردن از هيچي لذت نمي برم احساس مي كنم خيلي تحقيير شدم.زندگي بدون اون خيلي وحشتناكه نمي دونم ايندم چي مي شه.كاش مي فهميدم اون كه منو دوست نداشت طوري كه بخواد اينطوري دست به سرم كنه و قيدمو بزنه با اينكه مي دونه من دوست دارم برگردم پس چرا باهام ازدواج كرد با اينكه همه مخالف بودن كسي مجبورش نكرده بود منم كه تنها دختر زندگيش نبودم كلي دوست دختر و فرصت انتخاب داشت.كاش جواب سوالمو ميداد خيلي كلافه ام.الان 3 ماه نه تماسي نه sms نه خبري هيچي معلوم نيست كجا سرش گرمه خيلي داره بهش خوش مي گزره كه حتا ياديم نمي كنه از من.منم دارم اينجا عذاب مي كشم با يه عالمه ترسو وحشت از اينده.خيلي بي معرفته چطور مي تونه از 8 سال ارتباط به اين راحتي بگزره از اون همه خاطره از اون همه محبتي كه خانوادم بهش كردن به قول خانوادم همچين ادم نمك نشناس بي عاطفه اي ارزش غصه خوردن و ارزش زندگي كردن نداره.كاش ميتونستم با خودم كنار بيام ولي نمي تونم كاش مي تونستم فراموش كنم و مثل اون بشم و مثل بقيه فكر كنم ولي نمي تونم ته دلم اصلا راضي به جدايي نيستم با اينكه دارم برخوردشو مي بينم و ميدونم اينده خوبي هم باهاش ندارم ولي قيدشم نميتونم بزنم
سلام
مینای گرامی
این رو بدون این ما هستیم که شخصیت خودمون را می سازیم نه شرایط و موقعیت ها نه دیگران و رفتارهای آنها
>>این خودت هستی که با تلاشت آینده و سرنوشتت رو می سازی نه رفتارهای طرف مقابلت
>>این شما هست یکه با طرز تفکرت و پر و بال دادن به احساست خودت را به مانند یک جنس تلقی می کنی
>>چرا زندگی ات بدون ایشون وحشتناکه؟مگه این همه مدت که مجرد بودی چهطور زندگی می کردی؟ الان هم اتفاق خاصی نیفتاده ... این شما هستی که سازنده ای و تصمیم گیرنده
دستت را به من بده و با امید به خدا از این تاری که دور خودت تنیده ای بیرون بیا
سعی کن
می دانم که سخته ولی میشه .. باور کن که میشه
ببین دوست من چرا دنبال جواب سئوالهایی هستی که دونستنشون دردی رو از شما دوا نمی کنه به جز اینکه بیشتر غرق در احساسات میشوی
به خودت بیا
سعی کن خود واقعی ات را دوباره پیدا کنی
دختری که قبلا بودی را پیدا کن
بر توانایی هایت تمرکز کن و برای اینده ات برنامه ریزی کن
خودت را قوی کن
اینقدر روزها را نشمار
می دونم دوران سختی هست درکت می کنم ولی با غصه خوردن و زیر و رو کردن گذشته و آبیاری کردن چراهایی که گفتی به جایی نمیرسی
یا حق:72:
من کاملاً شرایط تو را درک می کنم چون خودم هم تو وضعیت شما بودم ولی باور کن بعد از طلاق سخت نیست به نظر من شما بیشتر بلاتکلیف هستید اگر می بینی امیدی نیست چرا منتظری منتظری که چی بشه حتی اگر برگرده نباید جوابگو این مدتی که نبوده هم باشه یا اینکه فکر می کنی با گفتن ببخشید از طرف اون دیگه اون اینکار رو انجام نمی ده می دونم که سخته مخصوصاً این هشت سالی که با هم بودید به توانایی های که خودت داری فکر کن سعی کن قوی باشی به نظر من یک وکیل بگیر و از طرف وکیل اقدام کن و یا پیش مشاوره برو چرا نمی تونی بدون اون زندگی کنی مگر اون چی کار کرده غیر از این که تو را تنها گذاشته و رفیق نیمه راه بوده زودتر تکلیفتو اول با خودت روشن کن ببین علاقه ای که به اون داری فقط به خاطر اینه که از طلاق می ترسی و زندگی متاهلی را دوست داری و یا اینکه نه فقط به اون علاقه داری