RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
بله ما هر دو تصمیم گرفتیم تا زمانیکه تکلیف زندگیمون مشخص نشده اینکار رو انجام ندیم البته من نیازهای جنسی ایشون رو تا اونجا که می تونستم برطرف کردم تا ایشون هم همچین لطفی و در حقم بکنند ! چون هیچ لذتی واسه من وجود نداشته ... اما حالا که فکرش و می کنم میبینم ارزش این سختی داشت چون من رو مسائل خیلی حساسم !
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
ممنون از جوابي كه به سوالم دادي...پرديس جان فعلا در اين مورد نميتونم حرفي بزنم چون نميخوام خدايي نكرده راه غلط پيش پات بذارم...اجازه بده مدير و دوستان ديگه از جمله آني و نقاب هم بيان و نظر بدن...
من نظر م رو در پست هاي قبلي بهت گفتم و در اخر هم يه حرف در گوشي راجع به طلاق بهت ميگم البته وقتي تصميم قطعي براي طلاق گرفتي...
اميدوارم با راهنمايي دوستان بتوني از طلاق منصرف بشي و به زندگي مشتركت برگردي:46:
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
سلام
من متاثر شدم
ایشون موقع عقد از خودشون اختیاری نداشتن متاسفانه
ایشون حتی نتونستن طبیعی ترین ملاکهاشون رو هم لحاظ کنن تو ازدواج
ازدواج ایشون اجباری بوده!
متاسفانه کم بودن افرادی که خوودشونو جای این خانوم گذاشتن! شاید اصلا از قیافه این مرد خوشش نمیاد؟ شاید از اخلاقش متنفره؟.........شاید اصلا خوشاید نیست واسش
شما خودتون هم مشخص نکردین که آیا تلاشی کردین واسه ساختن زندگیتون (از ته دل)؟
من با حرفهای خانوم مهسا نسبتا زیاد موافقم
شما بنظرم تو هر دو تا راهی که پیشتونه سختی هایی رو پیش رو خوهید داشت
منم منتظر جوابهای بزرگان میشینم( نقاب فرشته آنی و .....)
ولی آقای مدیر وقتی کسی اصل از یکی بدش میاد چه جوری میتونه به فکر ساختن زندگیش با اون باشه؟باید واسه هر کاری یه انگیزه ای باشه دیگه(ایشون یا ندارن یا نخواستن داشته باشن
یعنی باید ایشون به این باور برسن که شوهرشو دوست داره و اون یه مردیه که میتونه بهش تکیه کنه و ........
وقتی که از ته قلب قبول نداره این حرفو(هر چقدر نصیحت کنیم شاید کوتاه مدت اثر کنه) و نتیجه ای میشه که پای آدمهای دیگه تو زندگی خانوم باز میشه و .......
همون طور که گفتن حرمت ها از بین رفته و .....
و اگه اینجوری ادامه بدن میشن دو تا آدم غریبه زیر یه سقف.....و بچه و ........
ایشون سر دوراهین که یا به بهشت میره یا به جهنم( منظورم این نیست که اگه ازدواج کنه جهنمیه)
هر تصمیمی هم می تونه بهشتی باشه یا بر عکس ..........
من فکر می کنم ایشون اینقدر نا امید شدن از بهبود روابط با همسرشون که دیگه حوصله ای ندارن واسه دوباره گفتن این مشکلات
یعنی دیگه حتی دوست ندارن بحث کنن راجب مشکلاتشون با همسر
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
پردیس عزیز اگه انتظار داری کسی خودشو جای شما بزاره اشتباه میکنی...چون اگه هر کدوم از ماها جای شما بودیم شاید شرایط رو چور دیگه ای میدیدم وبه طبع عکس العمل های متفاوتی هم از خودمون نشون میدادیم وشاید هم مشابه شما عمل میکردیم و توی یه وضعیت مشابه شما قرار میگرفتیم ....هرچند درکت میکنیم و به خاطرموقعیتی که خواسته یا ناخواسته ...عمدی یا غیرعمدی توش قرارگرفتی و زجری که داری میکشی ماهم متاثریم و بات همدردی میکنیم اما بدون دوستانی که میان و توی تاپیکها مشارکت میکنند قرار نیست طرف کسی رو بگیرن برعکس قراره بی طرفانه واز دید شخص سوم به مسائل نگاه کنن....چون اگه غیرازاین باشه شما وافرادی که به این تاپیک سرمیزنن بازخورد مناسب و درستی دریافت نمیکنین
اصلا خوبی سایت همدردی همینه ...ادمها هرکدوم نظر ودیگاه و شخصیت خودشونو دارن اما درعین حال واسه همدیگی ناشناسن و این باعث میشه کسی با غرض ونیت خاصی مسائل رو تجزیه تحلیل نکنه
گفتی ادم رکی هستی ...اما ایا با خودتم رک هستی؟؟؟!!! میخوام ازت یه سوالی بکنم....
پردیس جان هدفت از ایجاد این تاپیک چی بود؟
ایا میخواستی فقط درددل کنی؟؟؟خب پس باید از همون اول میگفتی من قصدم درددله و نمیخوام کسی نظر بده
ایا میخواستی باطرح مشکلاتت از دوستان جویای نظر بشی و به عنوان تلاشهای اخر دنبال راه حل بگردی؟؟؟خب پس یه کم اروم باش....به نظرات اهمیت بده ...این قدر جبهه گیری لازم نیست...حداقل بهشون فکرکن
ویا نه.....با این هدف توی این سایت ثبت نام کردی نه به خاطر این چیزا... بلکه میخواستی بقیه دوستان تصمیمی رو که گرفتی تایید کنن...ایا اینو میخواستی؟؟؟خب پس اگه اینجوریه باید بگم داری خودتو خسته میکنی چون به هرحال کسانی با تو موافقن وکسان دیگری هم مخالف واین جوری به نتیجه ای نمیرسی چون این زندگی شماست واخرسرهم این شمایی که باید تصمیم بگیری
درهرصورت ارزو میکنم هر تصمیمی که گرفتی به خوشبختیت منجر بشه
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
سلام پردیس جان...
همونطور که آقای مدیر گفتن شما در ذهنت یه افسانه عشقی ساختی و میخوای به واقعیت بپیونده. چرا دروغ بگیم. تقریبا تمام دخترا در سن نوجوانی و حتا جوانی در ذهن خودشون افسانه عشقی میسازن و در عالم واقعیت دنبالش میگردن. اگرم کسی پیدا بشه که با این افسانه همخوانی داشته باشه با کله میرن سمتش و نتیجه میشه ازدواج ناموفق...دقت کردی که؟گفتم افسانه! یعنی داستانی که حقیقت نداره!
رفتارهای شما هم تا حد زیادی نشون میده از افسانه عشقی تون دور افتادی و فکر میکنی باید این زندگی رو تموم کنی.پیش خودت فکر میکنی هنوز به اصطلاح جوونی نکردی خودتو با همسنو سالهات مقایسه میکنی که درگیره دوستیه با پسران و فکر میکنی مرد رویاهاتو با این ازدوج از دست دادی...
میدونی چیه؟ اول از همه باید باور کنی این افسانه عشقی حقیقت نداره...هر زندگی موفقی با تلاش ۲ طرف به دست میاد. اگه ناراحت نمیشی میگم اتفاقا شوهرت یه سری نکات مثبت داره که ازش غافلی...مگه بده آدم با همسرش راحت باشه و بتونه حرفاشو بهش بگه؟تازه بهتم گفت بریم یواشکی طلاق بگیریم!!!این یعنی اینکه داره به ساز تو میرقصه!!! میدونی چند تا زن تو راهروهای دادگاه سرگردونن چون شوهرشون آزارشون میده و طلاق شون نمیده؟البته من با همین دو سه کلمه ای که راجع به شوهرت نوشتی اینارو گفتم شاید حتی خوبیهای دیگه ای هم داشته باشه
اول از همه باید اینو درک کنی که شوهرتو چیزی کمتر از مردای اطرافت نداره...خودت گفتی یکی ۲ ساله اول همش بنای ناسازگاری گذاشتی...خوب شوهرتم آدمه باید حق بدی رفتار یه مرد کامل رو در مقابلت نداشته باشه!
سن تو کمه و الان احساس گول خوردگی بهت دست داده. فکر میکنی آیندت خیلی روشنه و با این مرد تاریک میشه چون دستو بالتو بسته. درحالیکه اگه فرصت بدی نکات مثبت زیادی پیدا میکنی...
پسرای دیگه چیزی بیشتر یا بهتر از شوهر تو ندران. تو باید اینو درک کنی که احساس خوشبختی در قدر دونسن داشته هاست نه حسرت نداشته هارو خوردن!
بهت پیشنهاد میکنم یه مدت از همسرت فاصله بگیری و فقط و فقط رو خودت کار کنی. مطالعه در مورد خصوصیات جنس مخالف داشته باشی. سرنوشت کسانی که با رویای عشقی رفتن جلو ولی بلد نبودن زندگی کنن بخونی و بدونی خوشبختی اتفاقی نیست.
هیچکدوم ما جای تو نیستیم و شاید حق با تو باشه اما بدون خراب کردن هرچیز راحتر از ساختنشه. برا خراب کردن همیشه وقت هست اما برا ساختن شاید دیر باشه.
بعد از یه مدت که از همسرت دور شدی و با خودت فکراتو کردی(فکر برای فرار از افسانه عشقی و تلاش برای واقع بینی) سعی کن بین خودتو همسرت محبت ایجاد کنی.بهش الکی زنگ بزنو حالشو بپرس. قراره ۲ نفره بزار و راجع به کتابی که خوندی باهاش حرف بزن. براش گل بگیر و ازش بخواه اونم اینکارو انجام بده. با محبت باهاش برخورد کن و تو کارت نظرشو بپرس. خلاصه عشق سازی کن. میبینی بعد یه مدت هم رفتار اون عوض میشه هم تو کمکم ازش خوشت میاد...چرا راه به این سادگی و قشنگی رو امتحان نمیکنی و همش به طلاق فکر میکنی؟
خوشبختی حق توئه پس براش تلاش کن!:72:
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
احساس خوشبختی در قدر دونسن داشته هاست نه حسرت نداشته ها رو خوردن.
سرافراز
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
سلام پرديس من با حرفاي گرين موافقم
چون تو حتي حاضر نيستي اون و به عنوان شوهرت فبول كني و به كسي بگي شوهر داري
پس اول سعي كن ببيني به چه دليلي دوستش نداري و به عنوان شوهر قبولش نداري
آيا مشكلي داره
آيا اون هم سرد بود اولش يا حرفهاي شما اون را سرد كرد
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
اصلن نترس. مثل تو هزاران نفر هستن. درستو بخون و برو دانشگاه توی یه شهر دیگه و بعد جدا شو. هیچ اتفاقی هم نمی فته. میری میبینی داتشگاه پره از همین جور آدما...