-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
سلام.......خوبيد؟منم خوبم.......
يه سوال داشتم اگه راهنماييم كنيد ممنون ميشم تا چند وقت ديگه به اميد خدا همسرم ميخواد بياد واسه جشن عروسيمون:43:خب دوباره بعد 1ماه ميره :302:به نظر شما توي اين 1ماهي كه پيشمه چه كار ميتونم بكنم كه با اشتياق خودش منو هم ببره راستي ناگفته نمونه چند روز پيش يه حرفي از يكي از آشناها از دهنم پريد بهش گفتم كه خيلي بهش بر خورد خودشم ميدونست اون حرفو از حسادت زدن واسه همين اگه درصدي هم قرار بود بياد اينجا ديگه به هيچ وجه راضي نيست بياد گفته هر طور شده تورو ميارمت پيشه خودم اما خوب پشت گوش ميندازه تا يك يا دو سال ديگه بايد صبر كنم :300:كه من ندارممممممممممم:311:حالام اگه زحمتي نيست سريعتر جواب منو بديد تا ببينم چطور ميتونم بهش گوش زد كنم :305:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
:72:سلام دوست عزیز
به نظرم خوبه که عواقب تنها بودنتون وبهش گوشزد کنید نه فقط اینکه تونیستی من تنهام و دلم برات تنگ می شه و از این حرفا.... یه چیزی بیشتر از اینا اینکه بگید وقتی تنهای هستید دیگران با چشم دیگه ای بهتون نگاه می کنن و احتمالا حرفایی که می زنن و بهش بگید تا بیشتر به خودش بیاد و شما رو با خودش ببره.
می تونید از خانوادش هم کمک بخواید. در این مدت بهش محبت کنید نه خیلی اویزونش باشید نه رهاش کنید و از بیاد احساساتتون شرم کنید اونو به با خودتون بودن دلگرم کنید. انشاءا.. به زودی شما رو هم با خودش ببره تا از این همه نگرانی خلاص بشید.
موفق باشید
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
سلام دارم خيلي اعصابم بهم ريخته من ميگفتم شك دارم بهش اما حالا تقريبا 90 درصد مطمئن شدم پاي اينترنت بوديم چون از ايران واسش مشتري رفته آقا ميگه سرم شلوغه كمتر با هم حرف بزنيم الان داشتيم باهم حرف ميزديم كه بعد 5دقيقه گفت مشتريا اومدن بهتره نبينن من صحبت ميكنم همون موقع اون خانومه كه گفتم anlineشد من اول قطع كردم باز دلم راضي نشد همسرم offشده بود اما گفتم شايد idديگه اي داشته باشه يه بهونه جور كردم كه بهش زنگ بزنم كه مثلا ميرم خونه مامانم اجازه بگيرم اما پررو داشت آروم طوري كه من متوجه نشم داشت صحبت ميكرد تا ازش پرسيدم با كي داري صحبت ميكني قطع كرد منم محل نذاشتم دوبار به گوشيم زنگ زد جوابشو ندادم تا گوشي قطع شد زنه هم off شد اه چقدر من احمقم چقدر احترام خودشو خونوادشو نگه ميدارم چقدر باهاش مهربونم اينم جواب من لعنت به هرچي مرد نامرد:302::325::325::325:
تو رو به خدا يكي بهم بگه من با اين چه كار كنم خدايا چه كار كنم از دست اين :323:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
يعني كسي هيچ راهنمايي نميتونه منو بكنه؟؟؟؟؟؟؟:162::203:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
تورو به خدا يه راهنمايي يه چيزي از صبح باهاش حرف نميزنم شب به گوشيم زنگ زد جوابشو ندادم به تلفن خونه زنگ زد به برادر زاده ش گفتم بگو خوابم نميدونم چه كار كنم تا كي باهاش حرف نزنم از اون خانومه متنفرم اگه زحمتي نيست يه راهنماييم منو بكنيد :203:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
خب بازم ممنون مثل اينكه اصلا مسئله ي من نيازي به راهنمايي نداره توكل به خدا:316:خدا كمكم كنه:323:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
سلام ..احه دختر خوب این چه ازدواجیه ..که از اولش مایه ی اضطراب و ناراحتیته ..ازدواج میکنه ادم که در کنار همسرش به ارامش ی..که در تنهایی نمی تونه بهش دست ÷یدا کنه برسه ..دختر گلم ..هر جای ضررو بگیری منفعته ..
تو هنوز اول راه پر فراز و نشیب زندگی هستی ...
به نظر من از این رابطه ی بیمار بیا بیرون ..ازدواج نکن ..تا همینجا که خوب شناختیش .....به چه امیدی میخواهی عروسی کنی ...؟..کسی که اول زندگی تعهدی به همسرش نداره مطمئن باش بعدها هم نخواهد داشت ..معمولا زندگی بعد از یک مدتی به روزمرگی میرسه و حالا تخت برخی شرایط ..طرفین دنبال التر ناتیو برای ایجاد هیجان در زندگیشون میگردن ..البته این که میگم .برای همه صادق نیست اما خوب این روزها زیاد دیده میشه ..
حالا این همسر شما از اول راه اینکارها رو میکنه ...واقعا نمیفهمم اصلا برای چی میخواد ازدواج کنه و تو رو ازار بده ..خوب در دنیای ازاد زندگی میکنه ..میتونه هر کاری دوست داره بکنه ..اما دیگه چرا پای یک بیگناهو وسط میکشه ..
با پدر مادرت صخبت کن ..کل جریاناتو بگو ..عزیزم تو هنوز خیلی جوانی و نیاز به کمک فکری داری ..بگدار پدر مادرت کمکت کنن.... همین جا از این رابطه که جز سر خوردگی و آزار و و اذیت چیزی برات نداره بیا بیرون ...اینده ات جلوی روته ..فکر کن یک تجربه بوده برای زندگی اینده ات ....مراقب خوذت باش ...شاد باشی :323:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
ممنونم مسئله من اينجاست كه اولا تك فرزندم دوما پدرم فوت كرده سوما به مادرم نميتونم تكيه كنم از جداييم وحشت دارم آخه كسيو جز خدا ندارم هيچ پشتيبانيم ندارم چطور ميتونم بعد جدايي خودمو راه ببرم؟؟؟؟؟؟؟:302:
خيلي بي انصافه الانم كه دوران عقدو به سر ميبريم من با خونواده ي اونا زندگي ميكنم پدرو مادرش خوبن اما خودشو زن داداشاش................:302:واقعا نميدونم چه كار كنم :316:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
می دونم مسئله من زیاد ارزش نداره که راهنمایی کنید خب واسه خودم یه دخورده سخته آخه تا کمتر از یه ماه دیگه قراره عروسی کنیم اما من هیچ اشتیاقی ندارم نه اینکه نسبت بهش بی احساس باشم نه0دوستش دارم از آینده م میترسم دیروز باز زنگ زد بعد از یه دقیقه انگار کسی بیاد بهم گفت کاری نداری خداحافظ نذاشتم قطع کنه گفتم حالام که زنگ زدی عجله داری گفت نه با مشتریا بودم اعصابم ازش خورد بود گفتم دیگه زنگ نزن به کارت برس تا خواستم قطع کنم صدای یه زن و که انگلیسی صحبت میکرد توجه مو جلب کرد منم اهمیت ندادم قطع کردم ای کاش گوشام اشتباه شنیده باشه خدای من دارم دیوونه میشم0همیشه ازش میپرسیدم چرا با فلانی هستی با من یا یکی دیگه م هستی می گفت چون فلانی قدش کوتاه چشاش اینجوریه قیافه نداره فقط به یه دلیل با اونم اما اگه با تو ازدواج کنم هیچ عیبی نداری که بخوام دنبال یکی دیگه برم حالام اینو خیلیا میگن ولی من موندم چطور از صحبت کردن با من میزنه بره با یکی دیگه حرف بزنه0خیلی اعصابم خورده نمیدونم چه کار باید بکنم اصلا نمیدونم میتونه این اخلاق مسخره شو ترک کنه یا نه عروسیمو چه کار کنم وابستگیم نسبت بهشو چه کار کنم تنهاییمو چه کار کنم روحیه باختمو چه کار کنم به نظر شما میتونم زندگیه خوبی باهاش داشته باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟:question:ای خدا چه قدر بی هدفو الکی زندگیو میگذرونم واسه کی؟؟؟؟؟؟؟میدونید درسمم نمیخونم اصلا بین آسمونو زمین معلقم خدایا به دادم برس شمام اگه مطالب منو خوندید دیدید ارزش راهنمایی داره و جواب دادید خیلی ممنون میشم ازتون اگه هم ارزش جواب دادن نداشت بازم ازتون ممنونم که لطف کردید مسائل جالب زندگیمو خوندید
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
عزیزم من فقط یه چیز میتونم بهت بگم واونم اینه که هنوز خیلی جوونی و فرصت برای زندگی زیاد داری منم تو سن تو یه همچین کاری کردم و خودمو درگیر یه مرد عیاش کردم ولی خوب حاصل زندگیم شد طلاق اما چون زود تصمیم گرفتم و تو لجنی که رفته بودم زیاد غرق نشدم تونستم خودمو نجات بدم با حرفایی که از همسرت زدی مطمئن باش که مرد تنوع طلبییه چون هیچکس بهتر از زن یا مرد نمیتونه طرفشو خوب بشناسه اگر بخوای با همچین کسی ادامه بدی باید خیلی خیلی خیلی صبور باشی و اخرشم چیزی که برات بمونه یه اعصابه داغونه تو اینجور مواقع نمیشه گفت چیکار باید بکنی یا نکنی باید خودت بشینی و عاقلانه تصمیم بگیری وسفت و محکم بایستی فکر نکن با جدایی ازش داغون میشی دیوونه میشی همه اولش همینجوری فکر میکنن ولی با گذشت زمان خدارو شکر میکنی که ادامه ندادی درست مثل من که هنوزم وقتی یاد دیوونه بازیهام ووابستگییه افراطیم میافتم از خودم بدم میاد