نمایش نسخه قابل چاپ
راه حلشو پیدا کردی به منم بگو، چون منم اصلاً هیچ کس تکونم نمی ده :311:
ولی در کل یه راهنمایی ، اگر چهره کسی در دیدار اول برات میانه بود ؛ یعنی
نه خوشت اومد و نه بدت اومد اما تکونت هم نداد ولی باقی معیارهاتو داشت
حتماً باهاش رابطه رو ادامه بده چون می تونه نتیجه بخش باشه. روی من تا حدی جواب داده
F_B محترم اصلا نیازی نیست که معیار "به دل نشستنت" رو تغییر بدی!این معیار کاملا طبیعی ست! فقط مراقب باش که اگه دختری به دلت نشست بقیه معیارهات رو فراموش نکنی!
دختری که به دلت بشینه و دارای کمالات باشه.خیلی هم سخت نگیر پیدا میشه:43:
مرسی از راهنمایی دوستان، واقعاً ممنونم.
حتماً سعی خودم رو می کنم، اما فکر کنم الان مسئله ی اصلی اینه که تعداد افرادی که به دل من می شینن بسیار کمن!!!!!نقل قول:
فقط مراقب باش که اگه دختری به دلت نشست بقیه معیارهات رو فراموش نکنی!
حتما راه حلش رو می گم اگه پیدا کردم، تا اونایی که مشکل منو دارن، دیگه این راه هایی که من رفتمو نرن!!!نقل قول:
راه حلشو پیدا کردی به منم بگو، چون منم اصلاً هیچ کس تکونم نمی ده
سلام برادر خوبم
بله درست خواستن توانستن است پس یا علی بگو و شروع کن. باید بهش عمل کنی وگرنه حرف زدن خیلی آسون
نفرمودی ، دنبال خصوصیت ویژه ای در چهره هستی که کم پیدا می شه؟
از این جهت پرسیدم که بتونیم به سوال اصلیتون پاسخ بدیم
نه دنبال خصوصیت خاصی نیستم!!!!نقل قول:
نفرمودی ، دنبال خصوصیت ویژه ای در چهره هستی که کم پیدا می شه؟
از این جهت پرسیدم که بتونیم به سوال اصلیتون پاسخ بدیم
سلام
من شما رو درک میکنم ، بیشتر از همه خودتون اذیت میشید
من کسی رو میشناختم که میتونست با دیدن یه ایراد یا رفتار اشتباه از کسی، اونو برای همیشه بزاره کنار و جالب اینجا بود که با افتخار هم میگفت که من کمالگرا هستم و نمیتونم کسی رو ببخشم و متاسفانه اصلا به فکر اصلاح نبود و همه انتظارش از طرف مقابل بود
به نظر من در راستای کمالگرایی ،خودخواهی وجود داره و در نهایت باعث میشه که اصلا مسئولیت احساسات و آینده انسان های دیگه مهم نباشه (مثل همون خانمی که قرار بود همسرت بشه)
آخر کمالگرایی به تنهایی ختم میشه،بگذریم از اینکه ممکنه این وسط با زندگی چند نفر هم بازی میشه
اصلا این چ معنی میده که جدیدا خیلی از ما جوونا میگن باید کامل بشیم بعد یه کامل دیگه ای رو پیدا کنیم و ازدواج کنیم . اگر قراره به تنهایی کامل بشیم پس چرا بعدش ازدوج کنیم؟
مثلا شما که با طی کردن مراحلی و شناخت کلی، نامزد کردی ،در همون زمان اگر به جای پر و بال دادن به حس کمال گراییتون به خدا توکل میکردین و با کمک همسر آیندتون به فکر تکامل و کمال حقیقی می بودبد کم کم درونتون التیام پیدا میکرد.باید صبر میکردید و توکل
به قول مدیر گرامی کلیات رو فراموش کردی و جزئیات و یا نقص را بزرگ کردی
خیلی وقتا یادمون میره که در کنار همه سختیها برای انتخاب همسر، به خدا توکل کنیم و بعدش هم به فکر اصلاح و غنی کردن روابط باشیم، متاسفانه خیلی از ما ضعیف عمل میکنیم و کم میاریم و کلی هم زجر میدیدم و میکشیم که رابطه ها رو قطع کنیم
این بیان مدیر هم که کاملا کاربردیه:
در اينگونه موارد تنها يك راه وجود دارد. خودتون شخصا تجربه كنيد و كاملا با گوشت و استخوان خود درك كنيد!!!
البته درد و رنج اين راه بسيار بيشتر از رنج گذشت از يك باور كمالگرايانه است.
پس دوست گرامی سعی کن دیدت رو وسیع تر کنی
موفق باشی
سلام برادر خوبم
راستش ما آخر نفهمیدیم که شما چهره براتون مهم هست یانه از یک طرف میفرمایید براتون مهم قیافه ظاهری و از طرف دیگه می گین به دنبال خصوصیت خاصی در چهره نیستید خوب کسی که دنبال خصوصیت خاصی در چهره نیست به کسی گفته میشه که ظاهر چندان براش اهمیت نداشته باشه.
اگر حقیقت رو بخواین شما خودتون نمیدونید چی میخواین و معیار مشخصی برای ازدواج ندارین بهتره که اول با خودتون کنار بیاین و بشینید ببینید از همسر آیندتون چه انتظاراتی دارین آیا این فرد میتونه از نظر روحی و جسمی نیازهای شما رو برآورده کنه؟ یا بالعکس.
و در آخر به نظر من شما الان آمادگی ازدواج رو ندارین بهتره که اول خودتون رو بشناسید و بعد تصمیم به ازدواج بگیرید.
راستی فکر نکنم با خواستگاری رفتن فرد مورد نظرتون پیدا بشه باید خودتون پیداش کنید حالا از هر راهی که فکر میکنی بهتره.باید طوری شیفته طرفت بشی که ذره ای تردید در انتخابت نباشه نه اینکه به زور دستت رو بگیرن و ببرن نشونت بدن. برای این کار باید وقت بزاری و تلاش کنی.ازدواج سنتی به درد شما نمیخوره.
به امید روزی که با خاطری آسوده و مطمئن سر سفره عقد بشینید و خوشبختی را با تمام وجود احساس کنید.
تشکر از همه ی دوستام
فکر نکنم دیگه جای بحثی باقی مونده باشه، یا اینکه به نتیجه نمی رسیم اگه ادامه بدیم.
خیلی ممنون از راهنمائی هاتون، سعی می کنم حتما استفاده کنم.
سلام دوستان!
به فریادم برسین!
فوق العاده خستم از این زندگی لعنتی!
هنوز نتونستم ازدواج کنم!
دیگه قدرت تشخیصم رو از دست دادم!
دیگه هیچ کی برام جذابیت نداره، همه یه شکل شدن برام!
سنم داره می ره بالا، نمی دونم چه گلی به سرم بگیرم!
روانشناسم رفتم، گفت تو بیماری دو قطبی داری و شیدایی داری و از این حرفا، بعدشم نمی دونم گفتم چی، گفت تو دیونه ای و باید بری فارابی بستری بشی و بحثمون شد و من اومدم بیرون!
دیگه نمی دونم چی کار کنم!