ای بابا ! باز هر چی نوشتم پرید:302:
نمایش نسخه قابل چاپ
ای بابا ! باز هر چی نوشتم پرید:302:
سلام به دوستان عزيز و فهيمم آني عزيز .... بي دل جان ... مهتاب جان....
نوشته هاتونو خوندم.... و اگر چيزي نمي نويسم واسه اينه كه بايد بيشتر فكر كنم ....
آني عزيزم به وقتش اگه خدا بخواد مينويسم و واسم افتخاره كه ازت مشورت بگيرم چون ذهن باز و زيبايي داري....
راستش گفتار منم كمي شبيه گفتار بي دل عزيزه....
يعني يه جورايي همين افكار باعث شده نتونم به زمين به چشم بهشت نگاه كنم .....
بي دل تو نكته سنج و باهوشي فكر ميكنم كمي به حس نوشتن من توجه بيشتري نشون دادي و اونو بهتر درك كردي....
آني جان مسئله من اينه كه هم گفتار شما درسته و هم طرز فكر بي دل عزيزم....
ميدوني جريانش مثل چي شده؟؟؟
وقتي من غمگينم و نااميد از دو بعد بررسي اش ميكنم ....
يكي اينكه از اين دنيا و زندگي خسته شدم و ديگه همه چي واسم تموم شده و و و و ....
و اينكه نااميدي مساوي است با گناه .....
پس من كاري غير خدايي كردم .... بايد اميد داشته باشم .... بايد توكلم به خداي مهربون باشه....
حالا بعد دوم.....
من در دوراني قرار گرفته ام كه هورمون هاي ترشح شده بدنم منو به سمت نااميدي و كسالت و افسردگي كشونده....
حس نااميدي و غمگيني و بي تحركي ناشي از ترشح اين هورمون در بدن من تقصيره كيه؟؟؟؟
تقصيره كسي كه اين هورمون رو در بدن من آفريد.... با اين شكل و خاصيت؟؟؟؟
يا تقصيره منه و گناه محسوب ميشه ؟؟؟؟
......
دوستان عزيزم شايد از ديد شما مثال جالبي نباشه اما كم و بيش ميخواستم بفهمونم كه ديد و برداشت من اينجوريه حتي در اين مسئله .... من هم حرف آني رو قبول دارم و واسش احترام قائلم و هم طرف بي دل هستم.....
چون منظور منم تقريبا منظور بيدل بود.....
ببخشيد اگر مثالم نامفهومه .... اميدوارم درك بشه اصل سخنم ....
ميدونم شنونده عاقله.....
ضمن اینکه کاملا تو را درک می کنمنقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
در این دنیا هیچ چیز خسته کننده ای وجود ندارد . خسته می شویم چون می خواهیم که خسته بشویم و در جا بزنیم . برای رفع خستگی باید به علل خستگی فکرکرد و..... آنها را یافت و بررسی کرد و.......برای رفع خستگی کاری کرد و....این همه شگفتی و این همه فرصت . موضوع این است که خستگی های ما به دلیل دید محدود و عدم باور توانایی های خود مان در ما به وجود می آید و البته ندیدن فرصت ها و هزاران علت دیگر . بسته به چرایی خستگی علت ها هم متغییر هستند و راهکارها هم متفاوت
من و تو بدون ترس می توانیم مسیرهای بی نهایتی تجربه کنیم و فکر کن که چه کاری هست که انسان با توجه به شرایط مکانی و زمانی قادر به انجام آن نباشد از سفر به ماه بگیر تا عمیق ترین نقاط اقیانوسها ( در شرایط موجود و با امکانات موجود)
می بینی این همه فرصت و این همه راه . حال می ماند حوزه ی انتخابها و تصمیم گیری های ما و.....
اما چرا فکر می کنی که اگر ناامیدی را تجربه کنیم کاری غیر خدایی کرده ایم ؟!
امید - ناامیدی . هر حسی که من و تو تجربه می کنیم یک منشا خلقتی دارد و یک علتی یا نه ؟! اگر امید را در دل ما کاشته ناامیدی هم برای تجربه کردن کنار دستش گذاشته تا دست کم فرق بین این دو کلمه را به لحاظ واژه ای و حسی و ...بفهمیم و..........( لازم و ملزوم و کاملا از سر حکمت و از سر خرد و...) .
آن وقت به خدایی بودن یا غیر خدایی بودن وصلش می کنی ؟! منشا هر دو کلمه متضاد که از یک منبع نور و محصول نظام آفرینش است و در اثر ظرافت خلقت .( که البته محصول ظرافت فعل و انفعالات شیمیایی در بدن و...)
به واقع جایگاه این نوع تفکر و اندیشه و تفکیک کجاست و از کجا آمده ؟!
این دست حرفها را چه کسانی ملکه اذهان ما کرده اند ؟!
آلودگی
امروز من و تو بدون اینکه به منشا پیدایش این دسته حرفها ( برچسب و قضاوت و....و به هر دلیل و بی دلیل پای خدا را وسط کشیدن ) فکر کنیم از آن ها با چشم و گوش بسته استفاده می کنیم و جالب اینکه چه انگشت اتهام باحالی به سمت خودمان می گیریم با استفاده از این حرفها .
" ناامیدی را تجربه کردم پس گناهکار هستم !!! و.....چون کار غیر خدایی انجام داده ام !!!!
عشق و امید و توکل و نور از درون تو می جوشد و آنچه که در درون توست و جوشیدنی است چه نیاز به تعریف دارد ؟!
یک زمانی گالیله ی ننه مرده زور می زد تا به همه بگوید : آقا جان زمین گرد است .( همین و به همین سادگی ) البته سادگی حرفش بعد از گذشت زمان مشخص شد .
چقدر مرحوم گالیله را مورد نقد قرار دادند و در نهایت محکوم کردند که آقا ی گالیله تو نمی فهمی و....و نهایتا تو کفر می گویی و کافر هستی !!!
مگر او را متهم به ستیز با خدا و کلیسا نکردند ؟!
چه بلاهایی که بر سرش نیاوردند تا یک حرف ساده او را که حاصل یک درک و کشف شگفتی افرین بود به خدا و ستیز با خدا و.... ربط بدهند و....
چه کسی راست می گفت ؟ گالیله ؟ کشیش ها و کلیسا ؟ و اساسا چرااین اتفاق بارها و بارها و به تکرار برروی زمین اتفاق می افتد اما تنها در این میان شخصیتها تغییر می کنند ؟!! به غیر از دانش و درک محدود و عدم آگاهی و عدم توانایی در درک و فهم مسائل جهان هستی و..... و هر جا که ناتوانی ما و عدم درک درست ما متبلور شد باید پای چه کسی را وسط کشید ؟ خدا .
این اتفاق امروزی نیست بلکه از دیرباز وجود دارد و امروز به شکل یک اپیدمی مزمن در آمده حال در بعضی از جوامع اوضاع حادتر است و در بعضی از جوامع رقیق تر .اما این الودگی است و باید من و تو برای آلودگی های اینچنینی کاری بکنیم کارستان و آنها را ریشه کن کنیم تا دست کم در حق خودمان لطفی کرده باشیم با این دست حرفها به جای قرب به معبود از معبود دور نشویم . این حرفها بوی وصل و اتصال نمی دهد . دوری و هجر از منبع نور و عشق می آورد . و عشق ما به خدا عمق خودش را از دست می دهد و دربه در می شویم و راه ما گم می شود همانطور که شده و دائما در حال ترس از خدا هستیم که مبادا ما را سوسک کند !!!!
خدای نازنین همه ی این شگفتی ها را برای من و تو آفریده
شیرین جوننقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
طبیعت انسان و این مخلوق وجودش سراسر عظمت و بسیار شگفت انگیز است. قرار نیست هر اتفاقی را به ناعادل بودن و نامهربان بودن و..... کلا خدا وصل کنیم .
این طبیعت وجود انسان است که میزان هورمونها و نوسانات آنها در بدن به وی اخطارهای لازم جهت توجه و رسیدگی را بدهد . به نظر تو زنگ خطری شگفت انگیز تر از این وجود دارد . امروز ه علم پیشرفت کرده و هر تغییر هورمونی مورد بررسی قرار می گیرد و بسیار ساده و آسان راه درمان دارد و این یعنی که انسان از فرصتهای خود استفاده کرده است و گام در راه پویای برداشته و ...و این هم یک شگفتی دیگر در سیستم خلقت است . ( من و تو که در مورد این کشف ها مصرف کننده هستیم اما دست کم در این اکتشافات می فهمیم که دلهایی برای من و تو و ما می تپیده و منافع جمع کثیر انسانها در نظر گرفته شده برای نسلها و نسلهای متمادی و به جبران و با همین سطح از اندیشه ما هم به اندازه ی توانایی خود باید گامی مثبت برداریم و ...........)
خواهش می کنم نعمت خدا را که در هر دو جنس از سر ذوق و هنر و اندیشه افریده زیر سئوال نبر حتی به قاعده ی شک .
هر چند که برای رسیدن به یقین باید راه شک را طی کنیم .
واقعا تو فکر می کنی اشکال از کار خداست و زاویه دید ما به مسائل پیرامون مان درست است و نیاز نداریم که زاویه کاشت این دوربین ها را تغییر بدهیم و هر لحظه و هر لحظه عشق به خدا و هم نوع و خود را تجربه کنیم .
یعنی تو فکر می کنی خدا ما را افریده تا رنج بکشیم و پدر خودمان و ملت را دربیاوریم و..............و هر جا که پاسخی برای مسائل پیرامونمان گیر نیاوردیم و یا نخواستیم تکانی به خودمان بدهیم و.....خودمان را دچار عذاب وجدان بکنیم و یا پای خدا را وسط بکشیم و از سر ترس یاد خدا بیفتیم و به او توکل کنیم و ........؟!!!
واقعا چرا در بهترین حالت و زیباترین لحظه لحظه های زندگی به یاد این عشق نباشیم و به فکر کفر و گناه و ...نباشیم . ما می توانیم هر لحظه با او و با او عشق بازی کنیم بدون ترس و از سر عشق . او مهربانترین موجود - قدرت ( یا هر اسمی ) است که هر لحظه با من و تو و ماست .
واقعا چه تفاوتی می کند که زمین بهشت باشد یا جای دیگر . مهم این است که دور و بر من و تو و ما پر است از شگفتی و توانایی و عظمت و عشق. کافی که بخواهیم آن را ببینیم و اینقدر ذهن و فکر خود را اسیر و در بند سیاهی و منفی ها نکنیم .( به نوعی کارمان شده گلچین کردن منفی ها ) چرا از این همه چیزهای خوب و شگفت انگیز به همان قاعده ای که باید لذت نمی بریم ؟!
عشقبازی به همین آسانی است…
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما!
عشقبازی به همین آسانی است…
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دلآرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است…
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است…
هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است
سلام آنی جان،بی دل عزیز و شیرین جون
شیرین جون پس این ناراحتی شما بیشتر حاصل همین نوسان هورمون هاست
خدا رو شکر
شیرین عزیز
این که میگی ناامیدی کاری غیرخدایی و گناهه رو تا قسمتی قبول دارم
اما بیا فقط از اون دید نگاه نکنیم که بنظر شخص من گاهی حس منفی به آدم میده و شاید ذهنیت نسبتا منفی شکل بگیره درون آدم ،با طرز نگاهی صرفا اینجوری.
من اینطوری به مسائلی از قبیل این نگاه میکنم
مگه نه اینکه هر گناه و ثواب و مکروه و...حکمتی توش هست؟
اینها همه برحسب ضرر و منفعتی که برای انسان دارن و میزان اون اینطور دسته بندی شدن،البته ضرر یا منفعت پاره ای از اونا رو ما دقیقا نمیدونیم
وقتی میگن مشروب حرامه یعنی برای انسان مضره
وقتی هم میگن ناامیدی گناهه یعنی تاثیر منفی روی روح و روان آدمی میذاره
همینطور کینه،حسد،بخل و هزاران حس منفی دیگه
من فکر میکنم به قول آنی برچسب زدن روی بعضی از این مسئل با عناوین گناه و حرام و... از روی دید مذهبیه و اینکه عامه مردم بتونن متوجه بشن
حتی اگر ذهنیت غلطی ایجاد کرد هم اشکال از دید انسانه،نه چیز دیگه
مگه نه اینکه وقتی از دید متافیزیکی و علمی نگاه میکنیم به این مضامین(حسد و بخل و...)،بازم طردشون میکنیم و میگیم حالات روانی منفی هستن و برای فرد مضرن؟
خب دین مقدس ما هم همینو گفته.اما با الفاظی متفاوت و از زبان مذهب،نه علم.
و اینم در نظر داشته باشیم که مخاطب دین عام تر از مخاطب علمه
یعنی اگه قرار باشه صرفا از دید علمی این قضایا رو ببینیم خیلی از افراد بی اطلاع میمونن،حالا نقش خود مذهب و باور های مذهبی به کنار که حتی برای علما هم لازمه
امیدوارم تونسته باشم منظورمو خوب رسونده باشم:72::72::72:
[b][font=Arial][size=medium]
ميبينم كه همتونو به اشتباه انداختم ....
آه دوستان عزيز شما باز هم اشتباه كرديد.... آني عزيزم من فقط مثال زدم دو ديد متفاوت رو از ديدگاه عامه ....
من فقط ميخواستم بگم اين موضوع از طرف آني و بي دل داره از دو ديد كاملا جداگاه بررسي ميشه....
مثل ... مثل مثل اين مثال....
و البته تقصير منه كه اينجوري مينويسم....
آني عزيزم گفتارت كاملا متينه .... رابطه من و خدا رابطه اي ماوراي تصوره .... حسش كردم و لذت بردم....
اين گفتار عامه پسند كه در مورد من گفتي من نيستم..... دوست ندارم كسي منو تا اين حد پايين بياره....
بذار يه جور ديگه بگم....
من به تمام آفريده هاي خدا جور ديگه اي نگاه ميكنم .....
عاشق خدام .... وقتي سوار هواپيما ميشم و اون ميره بالاتر از ابرها... من مثل ديوونه ها اشك ميريزم....
از بزرگي و عظمت خالقم و از كوچكي خودم و از عشقي كه به من داره لبريز ميشم....
وقتي كنار دريام وقتي به عمق و وسعتش نگاه ميكنم زانو ميزنم و اشك ميريزم و اونو بخاطر تمام نعمتهايي كه ديده و نديده ام شكر ميكنم ..... اونوقت اون به اون بزرگي به اون زيبايي با اون قدرت هرلحظه با من حرف ميزنه....
دوستم داره ....
آني من از خودم خسته ام از اينكه در جواب اين همه لطف اون ....
نميدونم چطور بنويسم....
من بزرگترين علامت سوال زندگي خودم هستم آني.... درد منو فقط اون ميفهمه و بس...
كوچكترين گناه منو به لرزه مي اندازه.... منو داغون ميكنه....
آني به من بگو چن بار ميشه بخاطر گناهامون توبه كنيم و چن بار ميشه توبه رو شكست....؟
به من بگو دنيا جاي محبت و عشقه يا دار مكافات؟؟؟
به من بگو وقتي دستي به طرفم دراز ميشه براي كمك و من نميتونم كمك كنم و درد كشيدن يه انسان رو ميبينم چه بايد بكنم .... به من بگو ميون اين همه انسان نما چطور واسه خودم بهشت درست كنم و توش سير كنم؟؟؟؟
بهم بگو...
يا شما مدير همدردي كه مرتب دكمه "تشكر" رو فشار ميديدن....
چرا جواب نميديدين.... چرا اين همه درد و غم اطراف منو پوشونده .... چرا هر وقت ميخوام بخندم نميتونم ؟؟؟؟
بهم بگين اين بهشتي كه شما توش هستين كجاست؟؟؟؟
من اطرافم رو انسانهايي پر كرده كه دارن ميميرن از بيكسي.... از غصه .... از ظلم ....
چرا نميتونم كمكشون كنم ؟؟؟؟ چرا
شیرین جان ببخشید باز دارم وسط صحبتهای شما نظر میدم
متوجه شدم که نظر قبلیم هم بیجا بوده چون مخاطب شما آنی بود و من نباید نظر میدادم
این پست رو زدم چون دیدم از آقای مدیر هم انتظار پاسخگویی دارین.خواستم بگم احتمالا آقای مدیر هم بابت همین نظر نمیدن که این تاپیک آنیه و مخاطب شما هم آنی جان بوده.
شاید بهتر باشه تو انجمن مشکلات فردی یه تاپیک باز کنین برای خودتون تا بهتر بتونین هم حرف دل خودتونو بزنین هم سایر اعضا و جناب مدیر نظر خودشونو بدن
بازم معذرت میخوام:72:
مثل اينكه زياده روي كردم....
مهتاب عزيزم مثل اينكه ناخواسته شما رو رنجوندم.... مطالبت رو خوندم ازت ممنونم كه راهنمايي ام كردي....
تو راست ميگي مثل اينكه هورمونام بدجوري بهم ريخته....
شرمنده....
آني عزيزم قصد جسارت نداشتم.... دانايي و ذكاوت و عشقي كه به بچه ها ميدي قابل ستودنه....
مدير همدردي عزيز شرمنده...
بهتره اين ماجرا همين جا تموم بشه....
من نميخوام كسي رو از خودم برنجونم اما مثل اينكه هميشه برعكس ميشه....
اين يك حس شخصيه.... اين مشكل خودمه و خودمم حلش ميكنم ....
بازم عذر ميخوام اگه زياده روي كردم...
همتونو دوست دارم و ممنون...
در حدیث آمده که خدا به حضرت موسی(ع) فرمود: «انّی وضعت الرّاحة فی الجنّة و النّاس یطلبونها فی الدّنیا فلم یجده ابداً؛
بحقیقت راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم در دنیا به جستجوی آن هستند پس هرگز نخواهند یافت.»
بهشت رفتن منوط به تحمل بلاها و سختی هاست.
«ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا یأتکم مثل الّذین خلوا من قبلکم، مسّتهم البأساء و الضّراء و زلزلوا حتّی یقول الرّسول و الّذین آمنوا معه، متی نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قریبٌ؛(27)
آیا گمان کردید که داخل بهشت می شوید، بی آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آن ها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که با او ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند و به آن ها گفته شد، آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است.»
ناصر خسرو می گوید:
تا نبیند رنج و سختی مرد، کی گردد تمام؟ ................... تا نیاید باد و باران گل کجا بویا شود؟
صائب تبریزی می گوید:
مالش صیقل نشد، آیینه را نقص جمال ................... پشت پا هر کس خورد، درکار خود بینا شود
منبع: حوزه.نت
شیرین جون صبر کن ببینم :46:
این حرفها چیه ؟ چه کسی از تو رنجیده ؟چرا برای خودت در پپسی را این مدلی باز می کنی ؟:46:
بعد هم فرض بگیر که همین آنی از تو ناراحت شده باشد ( که به هیچ وجه اینگونه نیست و من حتی علت حرفهای تو را دراین رابطه نفهمیدم و نفهمیدم چرا باید ناراحت می شدم )
ناراحت شدم صبرکن و با واکنش من روبه روشو .تو در زندگی واقعی هم همینگونه عمل می کنی ؟!
1- تو دلت خواسته و دوست داشتی حرف خودت را بزنی . خوب زدی . چه اشکالی دارد؟!نظر تو محترم است چون مال توست و من به آن خیلی اهمیت می دهم و فکر نمی کنم مشکل امروز تو ، تنها مشکل توست و چشم انداز تو به زندگی درک کردنی نیست . اتفاقا خیلی خوب درک می کنم .
2- ممکن است من ناراحت شده باشم ؟! ( خوب ناراحت بشوم . این احساس مال من است نه مال تو . اگر احساسات من اینقدر آبدوخیاری هستند که با کوچکترین فشاری کلید احساسات من بخورد که .......) خیالت جمع من کلید احساساتم زیر انگشتان خودم است . :46:
3- یادت باشه که رفتن و فرار و گریز و ترک کردن بدترین راه ممکن است تو باید با مسائل روبه رو شوی .
4- این وسط هیچ کس از دست تو ناراحت نیست این خودت هستی که دوست داری فکر کنی دیگران از دست تو ناراحت هستند . شهامت داشته باش دختر . اگر هم ناراحت باشیم خودمان با تو حلش می کنیم . دشمن خونی که نیستیم . دوست هستیم و هم تالاری - ایرانی - انسان و...... واقعا چه اتفاق مهمی افتاده شیرین ؟!
5- زیاده روی کدومه خواهر من ؟! تو اختیار دار و تصمیم گیرنده بودی وقتی پا به این تاپیک گذاشتی . پس جوری که دلت می خواست و به انتخاب خودت حرفت را زدی حالا چرا عقب نشینی این مدلی و به بهانه ی ناراحتی ما ؟!اعتماد به نفس داشته باش دختر خوب .
شیرین ممکن است که من و تو هم عقیده نباشیم و نظرات مشابه نداشته باشیم اما این اختلاف نظرها و دیدگاه ها ما را به هیچوجه از هم دور نمی کند .
صبر کن که دارم یک پست جدید تهیه و تدارک می بینم که در ادامه این پست خواهم زد . جالب است . نظرت را حتما می خواهم . . خوشحال می شوم نظر تو را در این تاپیک به تکرار داشته باشم مخصوصا بعداز پست بعدی . می خواهم زاویه دید تو به ماجرا را بگیرم .