و tesoke همچنان منتظر است ... :82:
نمایش نسخه قابل چاپ
و tesoke همچنان منتظر است ... :82:
سلام. بازم ازتون ممنونم. تو اين يك ماهي كه نبودم درگير اسباب كشي و مريضي پسرم بودم.
خواهر شوهرم نه يكبار كه هزاران بار بهم زخم زبون زده. وقتي مياد خونه ما همه كشوهاو كمداي ما رو باز مي كنه و به دقت مي گرده. نمي دونم دنبال چيه. واقعا از اين رفتاراش حالم به هم مي خوره.
يه بار دعوتشون كرده بودم خونمون مرغو درسته پخته بودم. رفت آشپزخونه كمي بعد اومد بعدش رفتم ديدم همشونو تيكه تيكه كرده. گريم گرفته بود ولي اصلا به روم نياوردم.
من ميرفتم كلاس زبان گفت همه كلاسارو خونه پدرت بايد مي رفتي. خودش بعد از من رفت كلاس رانندگي و نقاشي.
خواهر شوهرم واسه خودش ماشين داره .يه روز همسايشون اومده بود خونشون . به من گفتن شما چرا رانندگي نمي كنين؟ بلافاصله خواهر شوهرم جواب داد اون نمي تونه اخه مي ترسه.
از خانواده خودشون همشون غير از شوهرم و يه كمي هم مادرشوهرم طرفدار خواهر شوهرن. بعدش همه خاله ها عمه ها و همسايه هاشون طرف منن.
خودشون اونقدر طرف خواهر شوهرم هستن كه وقتي مهمون ميان خونمون عوض اينكه به من بگن دستت درد نكنه همشون به خواهر شوهرم مي گن. در حالي كه اون از جاش جم نمي خوره و فقط فضولي مي كنه.
بازم اگه سوالي دارين جواب مي دم.