-
RE: تصمیم برای جدایی
Ani عزیز
با این گفته شما که همیشه باید عیوب خود را نیز دید و از خود هم انتقاد کرد، کاملا موافقم.
همیشه سعی کردم که اینطور باشم و از اشتباهات خودم بسیار بیشتر از اشتباهات دیگران ناراحت می شوم. هم در زندگی مشترک و هم در دیگر زمینه ها.
بدون شک هر زندگی مشکلات فراوانی دارد، من اینجا مشکلاتی را مطرح کردم که زندگیم را به نابودی کشانده. خیلی مسائل را مطرح نکردم. من هم خیلی ایرادات دارم که باعث ناراحتی همسرم میشه که واقعا سعی کردم که برطرف کنم. و به گواه خودش خیلی بهتر شده (مثلا به دلیل برخی مشکلات کم حوصله شده و زود از کوره در می رفتم) اما بعد از یکی دو سال اول که مشکلات شروع شد دائم به این فکر می کردم که کجای کار خودم ایراد داره. پدر و مادرم هم دائما مسائلی را به من گوشزد می کنند. این طور نیست که هیچ تلاشی صورت نگرفته باشه و یک طرفه فقط منتظر تغییر همسرم باشم.
من هنوز هم بر این باور هستم که این ازدواج اشتباه بوده، با خودم که تعارف ندارم، کتمان حقیقت هم چیزی را عوض نمی کند. اما همیشه به دنبال راهی بودم که بتوانم مشکلات زندگیم را حل کنم. وگر نه همان سال اول این حرف را میزدم. امروز نا امید (یا شاید مستاصل) از هرگونه تغییر، به ناچار به این فکر افتادم که شاید واقعا راهی نیست. و هدفم هم کسب نظر دوستان راجع به این قضیه بود.
حتی اگر مشاور بگوید که همسرم اصلا مشکلی نداره و همه مشکل از توست، با تمام توان سعی می کنم مشکلاتم را برطرف کنم.
در رابطه با خانه گلی و ... ببینید من سعی داشتم از پشت این دیوار بلند مجازی، کمی شرایط زندگی آنها را توصیف کنم. اینجا صحبت از خوبی یا بدی خانه گلی نیست. من هم عاشق سنت و زندگی های گذشته هستم. اما نه برای شریک زندگیم! نه برای خودم! عرض کردم من هم اصالتا یک روستایی زاده هستم. حتی خانواده همسرم را هم همان جوری که هستند قبول کردم. اما من می خوام مدرن زندگی کنم. می خوام مرتب باشم، به روز باشم، (هم از نظر ظاهری هم از نظر دانش و عقلی، هم از نظر نگاه به زندگی هم از نظر روابط اجتماعی)
فقط برای رفع سوتفاهم عرض می کنم، من عکاسی می کنم و زیاد هم سفر میرم( البته با همسرم) عاشق طبیعت و مناطق روستایی هستم درصد بسیار بالایی از آرشیو عکسهام متعلق به افراد روستایی و محیط پیرامونشان هست. اما من نمی خوام به شیوه یک روستایی زندگی کنم. حتی حاضر در یک خانه گلی در یک شهر کوچک زندگی کنم اما انسانی فرهیخته، با فرهنگ و دارای کمالات و دانش باشم( نه اینکه الان اینطور هستم)
امیدوارم متوجه صحبتهام شده باشید. من از طرز نگاه به زندگی، شیوه زندگی، نوع عقایدو مسائلی از این دست صحبت کردم.
-
RE: تصمیم برای جدایی
من متوجه ی نگاه شما هستم و بسیار به شما و نوع دیدگاه شما احترام می گذارم .
اما واقعیت این است که دوست جوان شما قبل از وقوع ازدواج باید به درستی و غلطی آن بیشتر فکر می کردید و تصمیم می گرفتید .
امروز هم بنا به اینکه مرد روشنفکری هستید باید به خودتان و انتخاب خود احترام بگذارید و مسئولیت انتخاب خود را بپذیرید .
نهایت تلاش خودتان را بکنید تا این زندگی سرو سامان بگیرد و از کل توانایی های همسرتان استفاده کنید و شاید لازم باشد توانایی های وی را تا مدتی مدیریت کنید تا همچون خمیر شکل بگیرد .
زندگی تماما انباشته از اختلاف سلیقه و نظر است و شما به عنوان یک مرد که با دیدی خاص بنا به حرفه تان به مسائل نگاه می کنید کاملا قادر خواهید بود از دل زشتی ها زیبایی بیافرینید و برای دوام و بقای این زندگی تلاش کنید .
باور بفرمائید برحسب تجربه عرض می کنم که ای کاش تمام زندگی ها مشکلاتش از جنس مشکلات زندگی شما بود . به واقع زندگی هایی به مراتب پر مشکل تر از زندگی شما وجود دارد و طلاق مال آن زندگی هاست . نه زندگی که یک پسر و دختر جوان به هر ترتیب با هزار آرزو و امید به آن پا گذاشته اند . همسر شما هم دلبسته ی شماست . همراه و شریک زندگی شماست .
گاهی ممکن است مرد از سطح توانایی بالاتری برخوردار باشد گاه زن . باید شانه به شانه رفت . مخصوصا در زندگی های جوان و نوپا .
بیا ئید قدری بر روی خصوصیات مثبت همسرتان متمرکز شوید و خوبی ها و قشنگی های زندگی تان را ببینید . شما یک هنرمند هستید واین کاملا از عهده شما بر میاید . به قسمتهای خوب ماجرا فکر کنید .
در تمام طول تاپیک شما از پذیرش بالای همسرتان و سعی و تلاش او و خانواده اش در جهت کسب رضایت شما صحبت کردید . شاید درصدی که شما را ارضا کند نباشد اما واقعا سعی دارند و تلاش می کنند . ناامید نشوید .. به آینده امیدوار باشید و تصویر ذهنی آخرین عکس زندگی خود با این خانم را بگیرید و همان را بر صحنه ی باورها و افکار خود مرور کنید . زندگی شما مشکل خاص و پیچیده ای ندارد که راه حل آن جدایی باشد . هر زمان به این باور رسیدید خواهید دید که زندگی با تمام زیبایی هایش و تمام قد به شما لبخند خواهد زد .
در ضمن توجه داشته باشید که شما می توانید روحیه ی سازنده داشته باشید و از توانایی خود برا ی موثر بودن در رابطه بهره ببرید و بی دلیل با یک طلاق به ظاهر ساده خود را در لیست افراد بازنده قرار ندهید .
توصیه می کنم
کتاب : 7 عادت مردمان موثر را بخوانید
نوشته ی : استفان کاوي
-
RE: تصمیم برای جدایی
آقای محترم آیا فکر می کنید بعد از ازدواج آینده ی خیلی درخشان تری خواهید داشت؟! حالا من درصدی از مشکلات احتمالیتون رو می گم انشاالله که از فکر طلاق بیرون بیاید...
1-طلاق می گیرید...نه به آسانی بلکه با کلی درگیری، دوندگی در دادگاهها که تا سالها قسمتی از دردناکترین خاطراتتون خواهد بود
2-طبیعتا حتی آقابون مطلقه هم خواهان ازدواج با یک دختر خانم هستند...ازدواج می کنید شاید با ی دختر خانوم از خانواده ای مدرن تر که افکار پوسیده هم ندارن اما تا اخر عمر(اگه دوامی داشته باشه ازدواجتون!) ایشون با یک پتک سنگین توی سرتون که تو مطلقه بودی و من نه و همیشههههه در این فکر که حرام شدن چون شما دست دوم بودید!
3-ممکنه با همسر دومتون مشکلات فعلیتون رو نداشته باشی اما شاید مشکلاتی واستون پیش بیاد که به خوابم نمی دیدید و بسیار غبر قابل تحمل تر هست
4-شما که طاقت دوری 20 روزه ی همسرتونو ندارید آیا تحمل یک عمر دوری ایشون رو دارید؟ آیا می تونید هرشب جای خالی ایشون رو در کنار خودتون حس کنید و بخوابید؟
5-با دنیایی روبرو خواهید شد که هر امتیازی داشته باشید با مطلقه بودنتون به چشم نمی آد...چه خواسنگاری های می رید و رد می شید ...به چشم مردی نگاه بهتون خواهد شد که یک زن رو بدبخت کرده و دیگه لیاقت خوشبختیو نداره... و شنیدید که متاسفانه می گن: زن مردرو زنش بدید و زن طلاق دادرو ...یعنی یک طاعونی کامل! این واقعیتیه که هستتتتتت....انکارش نمی شه کرد و حتی جامعه ی امروز هم مبرا از اونا نیست
6- دوست عزیز اسم طلاق آسونه اما مثل نوشیدن یک جام زهره...چرا برای نوشیدن این جام عجله؟
شاید یا اینکه این تاپیک قدیمیه اما سری بهش زدید و اگه هنوز جدا نشدید خوندینش
-
RE: تصمیم برای جدایی
سلام دوست عزیز
به نظر من شما خانمت رو تشویق کن به شرکت تو کلاس های مشاوره و خود شناسی اختلاف فرهنگی بده اما انقدرم حاد نیست که به طلاق و جدایی فکر کنید میشه خیلی راحت حلش کرد .معمولا دوست روی ادم خیلی تاثیر میذاره تشویق کنید به دوستی با شخصیت هایی که مورد تائیدتون هستن