RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
سلام pouya88 عزیز...
واقعا مشاوران و اعضایی تالار به حدی خوب راهنمایی می کنند که دیگر جایی بحثی نیست به جزء ذکر چند نکته::
1>بنده سخن شما را مبنی بر اینکه خیانت در جوامع شیوع بیشتری یافته می پذیرم و معتقدم نباید از این امر تنها به بهانه ی دور ساختن فکرهای منفی دوری جست. خیانت در هر دوره زمانی چه از سال های قدیم تا کنون ادامه داشته است.
2>رابطه خیانت یک رابطه دوطرفه ایست که در صورت وجود طرف دوم امکان پذیر است.. پس اگر زنی خیانت می کند طرف دوم آن مردی است که به خیانت و درخواست او پاسخ می دهد. پس خیانت در اینجا شامل مرد و زن به قسمت مساوی است.
3> دوستان خوب اشاره کردند که نباید به صحنه ها و اخبار خیانت توجه کنید.. ولی ما هم بدلیل رشته خاص همواره این صحنه ها را مشاهده می کنیم. آیا من باید بگوییم نسبت به تمامی زنان بدبین شده ام؟؟
نه دوست من....دنیای پیرامون را ما می سازیم. تو خود هستی که انتخاب می کنی در بین چه جمعی و با چه امیدی زندگی کنی. بنابراین همواره سعی کن در انتخاب محیط و دوست پیرامونیت دقت کنی.
4>بیاد داشته در این دنیا هیچ خیانت و گناهی بدور از چشم او نمی ماند و کائنات بطوری از طرف او برنامه ریزی شده اند که در همین دنیا اگر فردی خیانتی انجام دهد متقابلا خیانت خواهد دید این را مطمئن باش. پس چون شما فردی سالم و پاکی هستید مطمئن باش بر طبق قانون کائنات همسرت پاک تر از تو خواهد بود.
5>اما نکته مهم این است که:: شما بیش تر تحت تاثیر نیروهای بیرونی هستی تا درونی.... و این آسیب زاست.
برای اثبات این امر توجهت را تنها به گفته ی خودت جلب می کنم:::
pouya88نوشته:: تو اين همه رفت و آمدها من يه تار موي اين دخترونديدم(پس با سخت گيري من درحجاب مشكل نداره)...
دوست عزیز توجه شما بیشتر معطوف شده است به ظاهر فردی...البته حجاب بسیار خوب است ولی نه تنها در ظاهر باید در عمل هم پیدا شود.
حجاب این است که ببینی آیا دختر چگونه با خانواده اش از جمله ""مادر"" برخورد می کند؟؟
این یعنی منش رفتار>> که از پایه های اصلی حجاب است.
حجاب این است که ببینی آیا دختر در فعالیت های اجتماعی با رعایت اصول دینی شرکت دارد یا نه؟
این یعنی سنجش مهارت های فردی.....
.................................................. .....
توصیه:: هرگز سرپایین بودن و خجالتی بودن و زیاد حرف نزدن دختر را بر حساب محجبه و پاک پودن او ندانید بلکه آگاه باشید این رفتارها اگر بیش از حد باشد نشانه اختلال عاطفیست
.............................................
و در آخر::
pouya88عزیز مراجعه به روان شناس یا مشاوران خانواده دلیلی بر دیوانه بودن یا نقص نیست.. دلیل بر توجه شما و آگاهیتان بر روح روانی خود است. ما که خود در امر مشاوره فعالیت داریم هر 6 ماه یکبار برای تست به روان شناس دیگر مراجعه می کنیم تا از سلامت روحی خود و متقابلا درمان روحی اطلاع حاصل نماییم.
بنابراین رجوع شما در این مرحله به نزد روان شناس بسیار موثر خواهد بود... زیرا او ابتدا ریشه این سخت گیری را پیدا کرده و سپس با توصیه هایش به شما کمک خواهد کرد برترین و بهترین همسرآینده خود را بیابید...
همینک می توان با کمترین هزینه مالی(مراجعه به روان شناس برای انتخاب درست) از بیشترین ضرر روحی در آینده جلوگیری کرد.
موفق باشی.:72:
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
سلام.
حرف هاتون درسته.احساس ميكنم اين شكاك بودنم باعث ناراحتي بشه.در ضمن من خيلي حساسم.مثلا شايد يه نگاه يا يه حرف كوچيك داغونم كنه.البته در گذشته اين طور نبود.بعد از مدتي كه بيشتر تو جامعه اومدمو....تو كارم با آدمهاي زيادي سروكله زدمو تو همين حين بود كه پرده زندگي يكم كنار رفتو منم چيزايي رو ديدم كه نبايد ميديدم.البته از اين وضع زياد ناراحت نشدم,چون يه سري مسائل واسم روشن شدو تجربمم زياد شد.
اتفاقا دختره ههم گفت كه عوض شدي(چون من نميتونم جلوي احساساتمو بگيرم)يه روز كه اونجا بود يه مسئله اي پيش اومد كه منو ناراحتو عصبي كرد.اونم فهميد كه من ناراحتم.اومد نشست پيشم,گفت كه چي شه چرا ناراحتي؟
منمكه :بقض داره خفم ميكنه.نميتونم جلوي خودمو بگيرم.هر لحظه امكان داره بقضم بتركه و بزنم زير گريه.ولي از شدت فشار چند قطره اشك از چشام جاري شد.تا ديد شكه شد!خواست شروع به صحبت كنه كه زدم بيرون.تا جلوش گريه نكنم!بالاخره مردي گفتن....
نميدونم چمه.شايد حرف شما درست باشه بايد برم پيشه يه روانشناس.
هر مهمونيم كه براشون مياد فكر ميكنم به خاطر دخترستو اومدن واسه ديدنش...
خلاصه از چند جهت در عذابم.
حد اقل تا چند سال مقدور نيست كه رسما بريم خواستگاري.منم كه اينطوريم.نگران دختره هم هستم.
خلاصه HELP ME!!!!!!
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pouya88
سلام.
حرف هاتون درسته.احساس ميكنم اين شكاك بودنم باعث ناراحتي بشه.در ضمن من خيلي حساسم.مثلا شايد يه نگاه يا يه حرف كوچيك داغونم كنه.البته در گذشته اين طور نبود.بعد از مدتي كه بيشتر تو جامعه اومدمو....تو كارم با آدمهاي زيادي سروكله زدمو تو همين حين بود كه پرده زندگي يكم كنار رفتو منم چيزايي رو ديدم كه نبايد ميديدم.البته از اين وضع زياد ناراحت نشدم,چون يه سري مسائل واسم روشن شدو تجربمم زياد شد.
اتفاقا دختره ههم گفت كه عوض شدي(چون من نميتونم جلوي احساساتمو بگيرم)يه روز كه اونجا بود يه مسئله اي پيش اومد كه منو ناراحتو عصبي كرد.اونم فهميد كه من ناراحتم.اومد نشست پيشم,گفت كه چي شه چرا ناراحتي؟
[color=#FF0000]منمكه :بقض داره خفم ميكنه.نميتونم جلوي خودمو بگيرم.هر لحظه امكان داره بقضم بتركه و بزنم زير گريه.ولي از شدت فشار چند قطره اشك از چشام جاري شد.تا ديد شكه شد!خواست شروع به صحبت كنه كه زدم بيرون.تا جلوش گريه نكنم!بالاخره مردي گفتن.......
نميدونم چمه.شايد حرف شما درست باشه بايد برم پيشه يه روانشناس.
هر مهمونيم كه براشون مياد فكر ميكنم به خاطر دخترستو اومدن واسه ديدنش...
خلاصه از چند جهت در عذابم.
حد اقل تا چند سال مقدور نيست كه رسما بريم خواستگاري.منم كه اينطوريم.نگران دختره هم هستم.
خلاصه HELP ME!!!!!!
سلام
به نظر من شما در ابتدای راه زندگی هستید و در درجه ی اول برای شخص خودتان و درون خودتان باید یک فکر اساسی بکنید و بعد به مسائل ارتباطی و رفتاری خود در نظام خانواده و اجتماع بپردازید .
و این کار تنها با کوشش وتلاش و ممارست و خواست شما امکان پذیر است و در این میان در درجه ی اول یک پزشک روانشناس بالینی و یا مشاور می تواند به شما کمک کند .
مشکل شما ازدواج و انتخاب همسر و مسئله حجاب و بی حجابی دختر مورد علاقه تان و.... نیست . فعلا باید روی مسائل درونی خود کار کنید تا به لحاظ درونی و شخصیتی و فکری و...آمادگی زندگی کردن و در نهایت ازدواج و انتخاب همسر و...را پیدا کنید .
موفق باشید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pouya88
سلام.
حرف هاتون درسته.احساس ميكنم اين شكاك بودنم باعث ناراحتي بشه.در ضمن من خيلي حساسم.مثلا شايد يه نگاه يا يه حرف كوچيك داغونم كنه.البته در گذشته اين طور نبود.بعد از مدتي كه بيشتر تو جامعه اومدمو....تو كارم با آدمهاي زيادي سروكله زدمو تو همين حين بود كه پرده زندگي يكم كنار رفتو منم چيزايي رو ديدم كه نبايد ميديدم.البته از اين وضع زياد ناراحت نشدم,چون يه سري مسائل واسم روشن شدو تجربمم زياد شد.
اتفاقا دختره ههم گفت كه عوض شدي(چون من نميتونم جلوي احساساتمو بگيرم)يه روز كه اونجا بود يه مسئله اي پيش اومد كه منو ناراحتو عصبي كرد.اونم فهميد كه من ناراحتم.اومد نشست پيشم,گفت كه چي شه چرا ناراحتي؟
منمكه :بقض داره خفم ميكنه.نميتونم جلوي خودمو بگيرم.هر لحظه امكان داره بقضم بتركه و بزنم زير گريه.ولي از شدت فشار چند قطره اشك از چشام جاري شد.تا ديد شكه شد!خواست شروع به صحبت كنه كه زدم بيرون.تا جلوش گريه نكنم!بالاخره مردي گفتن....[color=#FF0000]
نميدونم چمه.شايد حرف شما درست باشه بايد برم پيشه يه روانشناس.
هر مهمونيم كه براشون مياد فكر ميكنم به خاطر دخترستو اومدن واسه ديدنش...
خلاصه از چند جهت در عذابم.
حد اقل تا چند سال مقدور نيست كه رسما بريم خواستگاري.منم كه اينطوريم.نگران دختره هم هستم.
خلاصه HELP ME!!!!!!
سلام
به نظر من شما در ابتدای راه زندگی هستید و در درجه ی اول برای شخص خودتان و درون خودتان باید یک فکر اساسی بکنید و بعد به مسائل ارتباطی و رفتاری خود در نظام خانواده و اجتماع بپردازید .
و این کار تنها با کوشش وتلاش و ممارست و خواست شما امکان پذیر است و در این میان در درجه ی اول یک پزشک روانشناس بالینی و یا مشاور می تواند به شما کمک کند .
مشکل شما ازدواج و انتخاب همسر و مسئله حجاب و بی حجابی و.... نیست . فعلا باید روی مسائل درونی خود کار کنید تا به لحاظ درونی و شخصیتی آمادگی ازدواج و انتخاب همسر را پیدا کنید .
موفق باشید
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
سلام دوستان.
با تشكر از شما.واقعا تالار هاي اين سايت خيلي مفيد و آموزندست.من امروز تكليفم با خودم روشن شد!واقعا مشكل من حجابو خيانتو ... اين حرفا نيست.اصلا نگاه من به ازدواج اشتباه بوده.ازدواج تو زندگي هر شخص يه رويداد بزرگه.واقعا نگاه سطحي به اين امر مهم,ميتونه ويرانگر باشه.
من الان ميفهمم كه چرا اينقدر سردرگمم و خدا رو شكر ميكنم كه قبل از هر تصميم و عملي به اين مشكل خودم پي بردم.شايد من هنوز ديدم نسبت به زندگي كامل نيست.بايد چيزايي رو بفهمم و درك كنم كه هنوز از دركشون عاجزم.ياد اين شعره افتادم كه ميگه:
آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
و آنکس که بداند و نداند که بداند بيدارش نماييد که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خويش به منزل برساند
وآنکس که نداندونداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
شايد الان دليل بعضي طلاقا رو ميفهمم.به نظر من كه اين حرف كه ميگن دليل 70% طلاقا نارضايتي جنسي و ... كاملا اشتباهه.اصلا اكثر زوجاي ما نسبت به ازدواج كاملا جاهل هستن.
دارن ازدواج ميكنن كه فقط ازدواج كرده باشن و بعضي از نيازاي خودشونو رفع كنن.
ببين بحث از كجا به كجا رسيد!!!!!
بگذريم,ميخوام نظر شما دوستانو بدونم.آيا حرفاي من درسته؟يا بازم اشتباهه؟
لطفا اين بحثو ادامه بدين.
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
:104::104:
پویای عزیز
درست فهمیدی . بهت پیشنهاد می کنم ، که خوب فکر کنی و در پی خودشناسی باشی و از همه بعدی خودت را بسنجی و بیابی ، و در این راه هم اگر نیاز به راهنمایی داشتی مطابق با نوع نیاز تاپیک باز کن و راهنمایی بخواه .
می دونم با انعطاف ، منطقی ، پذیرش و میلی که به سیر در مسیر کمال داری ، حتماً موفق میشی که به نقطه ای روشن در مورد خودت برسی و سپس معیارهایت را درست تنظیم کنی و بعد به سوی موضوع ازدواج قدم برداری .
احتمال قوی می دهم که به سوی خودشناسی که حرکت کنی ، خود به این نتیجه می رسی فعلاً باید به خودت فرصت بدی و اقدام به ازدواج نکنی ، تا آمادگی آن را به خوبی پیدا کنی
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pouya88
شايد الان دليل بعضي طلاقا رو ميفهمم.به نظر من كه اين حرف كه ميگن دليل 70% طلاقا نارضايتي جنسي و ... كاملا اشتباهه.
بگذريم,ميخوام نظر شما دوستانو بدونم.آيا حرفاي من درسته؟يا بازم اشتباهه؟
لطفا اين بحثو ادامه بدين.
سلام 'pouya88' عزیز....
بسیار خوشحالیم که شما به دید بازتری از خود و اهدافت رسیده ای و این یعنی اولین گام موثر در ازدواج....یعنی شناخت خود که مقدمه شناخت دیگری است/
اما دوست عزیزم اگر سری به مجتمع های قضایی و کلینیک های روان شناسی بزنید متوجه خواهید شد حتی بیش از 70 درصد بلکه 80 درصد مشکلات زوجین عدم نارضایتی جنسی و عاطفی است که هر دوی این عوامل از عدم شناخت مناسب نشات می گیرند.
امروزه دیگر علل بسیاری از طلاق ها ....عدم تامین نیازهای مالی و تامینی (مثل مسکن و غیره) نیست بلکه عدم ""آرامش"" در زندگی زوجین است که کاملا به روابط جنسی و عاطفی و شناخت دوطرفه بستگی دارد.
.................................................. ............
امیدوارم شما هم با روحیه متعادلی که دارید برترین هدف را انتخاب نمایید.
موفق باشی
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
سلام دوستان.ممنون از نظراتون.فكر كنم ريشه اين مشكلاتمو پيدا كردم كه برميگرده به يه رابطه ناموفق در دوران دانشجوييم.البته طرفمو خيلي وقت بود كه ميشناختمش.يه جورايي خيلي ازش خوشم ميومد.من يه دوست فابريك داشتم در اون زمان كه در مورد اين ماجرا باهاش صحبت ميكردم.من گاهي اين دخترو ميديدم,وديدنش همانا!پريدن هوشو هواسه منم همانا! خلاصه يواش يواش داشتيم عاشق ميشديم!
دوستم تشويقم ميكرد كه جلو برمو بهش بگم...
ولي من زير بار نرفتم.چون خانواده اونا كاملا مارو ميشناختن,ودرست نبود اين كارارو كنم.
همين طور گذشتو ما چيزي نگفتيم.يه سالي به قول بچه ها آمارشو داشتيم.
در اون موقع هم كه من شرايط شو نداشتم رسما خواستگاري برم.شرايط همين طور گذشت تا دانشگاه من تموم شد.:18:
يه روز كه توشركت بودم موبايلم زنگ خورد.شماره شماره خونشون بود.جواب دادم.خودش بود پشت تلفن.سلامو احوال پرسي كريم.گفتم چيزي شده كه به من زنگ زدي؟گفت كه خواسته اي داره و......
خلاصه ما خواستشو اجابت كرديمو حل شد قضيه.
بعد از چند روز من يه مسافرت رفتم شهرستان.تو ماشينم آهنگاي قميشي رو بلند گوش ميكردم و فكر طرف بودم.تو همين حالات روحاني بود كه زدم به پشت ماشينه جلويي.
صدمه زيادي نديدم.خلاصه پليس اومدو قضيه حل شد.
بعد از چند روز زنگ زد كه حالمو بپرسه و از اين حرفا.......گفت احساس ميكنم چيزي ميخواي بگي ولي نميگي....
از زير زبون ما كشيد ماجرارو.
خوشحال شد .گفت كه چرا زودتز نگفتي چون منم عاشق توهستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه رابطه ما نا خواسته شروع شد.ولي من اسرار داشتم كه كسي نفهمه.تا وقتي كه شرايطمون درست بشه ولي مادرش مطلع بود.
رابطه ادامه داشت تا يه سري مشكلات پيش اومد.اوايل اونو تشويق ميكردم كه حجابشو رعايت كنه.اونم ميگفت باشه ولي انجام نميداد.........
من رو هم اذيت ميكرد.ميگفت كه تو دنباله دختراي ديگه اي هستي و..............
رابطه ما با هر تلخي وشيرينيش ادامه داشت كه در اين ميان من چيزي فهميدم:302:
بله مادر دختره با كسي رابطه داره!!!!!!!!!!!!!!!!!:327:
اصلا باورم نميشد.بعدا دونستم كه دختره هم با چند نفر مشكوك ميزنه.خلاصه روزهاي سخت رسيد.
وقتي كه شركت بوم دلم همش پيش اون بود:نكه با كس ديگهاي........نكنه.........
روزهاي پر استرس ادامه داشت همچنان:161:.زد به سرم كه يه روز تعقيبش كنم.
يه روزي كه باشگاه داشت دنبالش كردم.چشت روز بد نبينه!ديدم با چند تا پسر داره حرف ميزنهو....:228:
منو ميگي شدم:320:
بعدا بهش زنگ زدم گفتم: كيا بودن اونا.گفت:كي رو ميگي من اصلا اونجا نبودم..............
پيچوند مارو:301:
منم زد به سرمو به كل رابطرو قطع كرم.
ديوونه شدن من شروع شد:54:
اون يك سال شكاكيو استرس كار خودشو كرده بود.من تبديل شده بودم به يه آدم افسرده,شكاكو,مضطرب.
چند ساله با اين شرايط دارم زندگي ميكنم و حالا بايد اينارو از خودم دور كنم.
ولي چطوري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
خوشحالم که با واکاوی خود ریشه مسئله رو پیدا کردی .
بگذار قبل از هرچیز بگم ، احتمالاً همین موضوع باعث شده که جستجو کنی در موضوع خیانت و .... اطلاعات و خبرهایت بیشتر متمرکز بر این شود و لذا این بدبینی گسترده تر شود .
اما راه حل .
کافیه واقع بین باشی و بدانی این دنیا دنیای اختیار انسانه و گناه و صواب و پیامدها و نتایجش .
وقتی اختیار در میان باشد انتخاب پیش می آید و هر کسی هم مسئول انتخاب خود است . حکایت شما حکایت اینه که چون خود اهل رعایت بوده ای و به اصطلاح خود را پاک می دانستی خود را محق میدونی که نباید کسی به تور شما بخورد که خطا کار باشد . از این رو وقتی چنین شد سرخورده شدی و ..... اما نگاه واقع بینانه و منطقی می گوید نباید چنین فکر کنی . یعنی چی ؟
یعنی این که اساساً خدا که جبراً شما را با این دختر مرتبط نکرد ، آیا چنین بوده ؟
شما بدون شناخت توجهت به این دختر جلب شد و به قول خودت هوش از سرت پرید ، این یعنی چی ؟
یعنی این که شما تابع احساساتت بودی و غلیان غریزه ، نه عقل . چون عقل مبتنی بر شناخت و با درایت عمل می کند و هدایتگر به سوی درستی و راستی است .
حال نتیجه این معادله و استدلال ، این است که شما چه انتظاری داری وقتی که بدون شناخت و دلیل منطقی و صرفاً از روی ظاهر امر و بنا به احساسات جذب یه دختر شدی ، اونم دختری که خود باب رابطه را باز کرده و مراعات طالب و مطلوبی را نداشته ؟ وقتی خود عاقلانه عمل نکرده ای چرا انتظار داری و متوقع هستی که بی عقل هم به پستت نخوره ، انتخاب از روی احساسات احتمال خطایش زیاد است ( نمونه های فراون آن در جامعه و در میان مراجعین این تالار می توانی ببینی ) . پس برادر عزیزم ، از راهی که در پیش گرفته بودی جز به ترکستان رسیدن نباید انتظار می داشتی که چنین سرخورده شوی .
پس علت اثر عمیق این واقعه ، انتظار و توقع بالای تو از دیگران در عین حال عدم انتخاب مدبرانه و عقلایی خودته که اینها با هم جور در نمیاد .
چنان که نگاهت به جنس مؤنث و تصور خیانتکاربودن آنها هم مبتنی بر همین هیجان مداری ( از نوع منفی ) است .
و راه کار هم در همین انالیز نهفته .
عاقلانه نظر کن و همه را به یک چوب نران و خودت را خوب بشناس ، کاستیهایت را دریاب آنها را از بین ببر و در صورتی که در خودشناسی موفق شدی بهت قول می دهم که در دیگر شناسی هم موفق می شوی . بعد از آن می بینی که منطقت می گوید اول بشناس و انتخاب درست کن بعد دل ببند . و در این صورت و با پیروی از منطق عقل ، یک درستکار را مطابق شناخت انتخاب خواهی کرد و در کنار او مسیر خوشبختی را طی خواهید کرد .
یک نکته به شما و همه دوستان .
عزیزان :
خداوند تمام عالم را برای انسان خلق کرده ، یعنی در خدمت انسان ، پس زمین و زمان و کلاً چرخ گردون وظیفه خدمت رسانی به ما را دارند . اگر ما در مسیر درست و حقیقی ( الهی ) قرار بگیریم و طی طریق کنیم ، تمام عوامل موظفند یاریمان کنند تا راه را درست برویم . و وقتی ما از مسیر اصلی منحرف می شویم دیگر چه انتظاری هست که آنچه باید در خدمت ما باشد مانع راه ما نشود ؟!!!!!!!
پس چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید .
شاعر بیهوده که نگفته :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری .
وقتی ما این نان به کف آمده را به غفلت می خوریم ، جان من باید هم رو دل کنیم . :311:
پس یا علی پویای عزیز به خودت توجه کن و منطقی فکر کن و بدان دنیا هم خوب دارد هم بد و خود تو و من و بقیه دوستان هم نه مطلق خوبیم و نه مطلق بد . پس این انتخاب صحیح است که شما را به سوی خوبهایش راه می نماید و انتخاب غلط است که به سوی بدهایش .
انتظار این که هیچ خائنی وجود نداشته باشد ، بلندپروازی است و خود بزرگ بینی .
هم خائن هست هم وفادار ، تو می خواهی کدام را انتخاب کنی ؟مهم اینه ،
قطعاً می گویی وفادار و متعهد را .
ترا می گویم که باید اینها را از هم باز شناسی و برای این کار باید اول خود را بشناسی .
دیگه به اون دختر و ماجراهایش فکر نکن و فراموشش کن و متوجه خودت شو و رشد و قوت گرفتن در مسیری که برای آن خلق شدی .
یا علی مدد
RE: +خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.
سلام فرشته مهربان.ممنونم از راهنماييت.
اينطوز كه از نوشته هات فهميدم.بايد خودشناسي رو شروع كنم.چطوري؟بيشتر توضيح بده لطفا:316:
در ضمن چند روزه اون دختره داره زنگ ميزنه.زندگيمو به هم ريخته.داغونم كرده.اينو چي كارش كنم؟ميگه كه , دوست داره دوباره رابطمونو ادامه بديم. 10000. بار بهش گفتم نه نه نه نه نه.ولي قبول نميكنه.ميترسم باهاش بد صحبت كنمو بزنم تو برجكش.حتما اين كار عواقبي داره كه خير نيست.خودتون مدونين كه شايد دست به كار بدي بزنه ويا........
چيكار كنم:302:
اگه لازمه كتابي چيزي بخونم,معرفي كنيد لطفا:72: