-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
فرشته مهربان
جناب بی بی
به نظرم نظر بنده را اشتباه متوجه شده اید ، و شاید کلمه اتحاد که بیشتر ناظر بر نظرات فلسفی است شما را به این اشتباه انداخته ، این کلمه از باب اضطرار مورد استفاده قرار گرفته و به معنای فلسفی آن نیست که منظور شهودی و بیانی از منظرحکمت در کار است و شاید کلمه فنا بتواند جایگزین بهتری باشد .
بله انشعاب خود بیانگر استقلاله ، و من استقلال مخلوقات از خدا را نمی پذیرم ، همه مخلوقات فانی در هستی مطلق ( خدایند ) ، که خداوند اراده اش بر این تعلق گرفته که در مقام تجلی تکثر یابند .
مخلوقات منشعب از او نیستند بلکه از او هستند و بحث از سنخیت و مشابهت نیست چون سنخیت و مشابهت در جایی مطرح است که دوئیتی باشد یعنی بین یک چیز و چیز دیگری بحث از سنخیت و مشابهت باشد در حالیکه بنده وجودی مستقل از خدا نمی بینم که بخواهد بحث از شباهت و سنخیتشان مطرح باشد و اینهم غلط باشد .
از نگاه عرفا نیز ، وجود یکی است (خدا ) ، و مخلوقات همه تعینات هستند و جلوه ها ی اویند . و این توحید خاص الخواص است در مقابل توحید خاص . مثل دریا و موج ( موج جلوه ای از دریاست )
کلام مولا علی را دریابید که می فرماید که :
« من هیچ شی ای را نمی بینم مگر قبل و بعد و همراه آن خدا را » و یا در جایی دیگر می فرمایند : « من خدایی را که نبینم نمی پرستم ». اگر ظاهر کلام را بگیری و معنای ظاهری از آن استنباط کنی که می شود کفر اما به حقیقت درون کلام اگر توجه کنی ، همان وحدت ( به معنای حکیمانه آن نه فلسفی اش ) را بیان می دارد .
نظری بر « اتحاد عاقل و معقول » امام خمینی رحمت الله علیه داشته باشید تاییدی بر این حقیقت است . و یا « شرح دعای سحر » ایشان که سراسر همین بحث است و نیز « تفسیر سوره حمد » ایشان و البته که بحث ظریفی است و به بیان ساده نمیشود عمق آن را اظهار کرد و از سویی بخشی از این بحث ها نظر به شهود دارد و شهودیها را کلام عاجز از شرح و بیان است . و هرچه به بیان درآید نزول حقیقت آن است و درک آن مشکل .
شما در مورد حدیث قدسی « کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف » که خداوند در خصوص هدفش از خلقت ( و اختصاصاً خلقت انسان ) بیان می دارد چه تعبیر ، تفسیر یا تأویلی دارید ؟
( ادامه بحث من با نظر بر این حقیقت شاید روشنگر تر شود ) اگر چه در نقطه ای از شکافتن حقیقت این حدیث من به سکوت رسیده ام و مطمئنم درک آن نیاز به شهود دارد ( که بعداً بعد از شنیدن نظرات شما خواهم گفت )
علي بن ابيطالب«عليه السلام» ميفرمايد:
خدا داخل در اشياء است نه مثل دخول چيزي در چيز ديگر و خارج از وجود اشياء است امّا نه مثل خروج جسمي از جسم ديگر(توحيد صدوق، ص 306).
در این ایام پر فبض رمضان، دعای سحر و شرح آن از امام خمینی معرفت آور است و حلاوت بخش.
در جایی می خواندم که اسماء(صفات الهی) در ما (بالقوه) طالب تجلی هستند، یعنی خواهانند که ما آنهارا به فعلیت در آورده(متخلق شدن به صفات الهی) و قرب به خدا بیابیم به این معنا که هرچه خدای گونه تر شویم، و در واقع از سوی الله به نفخه در ما قرار گرفته اند و بیقرار بازگشت به اصل خویشند(خدا)، شاید انالله و انا الیه راجعون گویای همین باشد.
انجا که خواندم اسماء الهی در درون ما طلب تجلی یافتن در وجود ما دارند گفته بود دعای سحر گویای همین است(طلب اسماء به از قوه به فعل در امدن در وجود ما).
و بسیار جالب و عقلانی یافتم این سخن را و تصورم این شد پس صدای اعتراض و تلاش آنها برای خلاف این جهت رفتنها شده نفس لوامه، گو اینکه این لایه از نفس دادستان دادخواست اسماء به طرفیت نفس اماره است، که اگر ما وکیل مدافع نفسانیات و منیت نشویم و تسلیم کیفرخواست دادستان شویم، ره به استغفار برده و مانع تجلی اسماء را از میان بر می داریم و.... قص علی هذا.
پیشنهاد می کنم مطالعه شرح دعای سحر امام، در سحرهای باقیمانده رمضان المبارک را.
طلب دعا دارم که خودمم توفیق یابم به این کار
و
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
فرشته مهربان
جناب بی بی
به نظرم نظر بنده را اشتباه متوجه شده اید ، و شاید کلمه اتحاد که بیشتر ناظر بر نظرات فلسفی است شما را به این اشتباه انداخته ، این کلمه از باب اضطرار مورد استفاده قرار گرفته و به معنای فلسفی آن نیست که منظور شهودی و بیانی از منظرحکمت در کار است و شاید کلمه فنا بتواند جایگزین بهتری باشد .
بله انشعاب خود بیانگر استقلاله ، و من استقلال مخلوقات از خدا را نمی پذیرم ، همه مخلوقات فانی در هستی مطلق ( خدایند ) ، که خداوند اراده اش بر این تعلق گرفته که در مقام تجلی تکثر یابند .
مخلوقات منشعب از او نیستند بلکه از او هستند و بحث از سنخیت و مشابهت نیست چون سنخیت و مشابهت در جایی مطرح است که دوئیتی باشد یعنی بین یک چیز و چیز دیگری بحث از سنخیت و مشابهت باشد در حالیکه بنده وجودی مستقل از خدا نمی بینم که بخواهد بحث از شباهت و سنخیتشان مطرح باشد و اینهم غلط باشد .
از نگاه عرفا نیز ، وجود یکی است (خدا ) ، و مخلوقات همه تعینات هستند و جلوه ها ی اویند . و این توحید خاص الخواص است در مقابل توحید خاص . مثل دریا و موج ( موج جلوه ای از دریاست )
کلام مولا علی را دریابید که می فرماید که :
« من هیچ شی ای را نمی بینم مگر قبل و بعد و همراه آن خدا را » و یا در جایی دیگر می فرمایند : « من خدایی را که نبینم نمی پرستم ». اگر ظاهر کلام را بگیری و معنای ظاهری از آن استنباط کنی که می شود کفر اما به حقیقت درون کلام اگر توجه کنی ، همان وحدت ( به معنای حکیمانه آن نه فلسفی اش ) را بیان می دارد .
نظری بر « اتحاد عاقل و معقول » امام خمینی رحمت الله علیه داشته باشید تاییدی بر این حقیقت است . و یا « شرح دعای سحر » ایشان که سراسر همین بحث است و نیز « تفسیر سوره حمد » ایشان و البته که بحث ظریفی است و به بیان ساده نمیشود عمق آن را اظهار کرد و از سویی بخشی از این بحث ها نظر به شهود دارد و شهودیها را کلام عاجز از شرح و بیان است . و هرچه به بیان درآید نزول حقیقت آن است و درک آن مشکل .
شما در مورد حدیث قدسی « کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف » که خداوند در خصوص هدفش از خلقت ( و اختصاصاً خلقت انسان ) بیان می دارد چه تعبیر ، تفسیر یا تأویلی دارید ؟
( ادامه بحث من با نظر بر این حقیقت شاید روشنگر تر شود ) اگر چه در نقطه ای از شکافتن حقیقت این حدیث من به سکوت رسیده ام و مطمئنم درک آن نیاز به شهود دارد ( که بعداً بعد از شنیدن نظرات شما خواهم گفت )
علي بن ابيطالب«عليه السلام» ميفرمايد:
خدا داخل در اشياء است نه مثل دخول چيزي در چيز ديگر و خارج از وجود اشياء است امّا نه مثل خروج جسمي از جسم ديگر(توحيد صدوق، ص 306).
در این ایام پر فیض رمضان، دعای سحر و شرح آن از امام خمینی معرفت آور است و حلاوت بخش.
در جایی می خواندم که اسماء(صفات الهی) در ما (بالقوه) طالب تجلی هستند، یعنی خواهانند که ما آنهارا به فعلیت در آورده(متخلق شدن به صفات الهی) و قرب به خدا بیابیم به این معنا که هرچه خدای گونه تر شویم، و در واقع از سوی الله به نفخه در ما قرار گرفته اند و بیقرار بازگشت به اصل خویشند(خدا)، شاید انالله و انا الیه راجعون گویای همین باشد.
انجا که خواندم اسماء الهی در درون ما طلب تجلی یافتن در وجود ما دارند گفته بود دعای سحر گویای همین است(طلب اسماء به از قوه به فعل در امدن در وجود ما).
و بسیار جالب و عقلانی یافتم این سخن را و تصورم این شد پس صدای اعتراض آنها بخاطر خلاف این جهت رفتنهای ما، شده نفس لوامه، گو اینکه این لایه از نفس، دادستان دادخواست اسماء به طرفیت نفس اماره است، که اگر ما وکیل مدافع نفسانیات و منیت نشویم و تسلیم کیفرخواست دادستان شویم، ره به استغفار برده و مانع تجلی اسماء را از میان بر می داریم و.... قص علی هذا.
پیشنهاد می کنم مطالعه شرح دعای سحر امام، در سحرهای باقیمانده رمضان المبارک را.
طلب دعا دارم که خودمم توفیق یابم به این کار