RE: آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
سلام
من هم جديد عضو شدم خيلي آيين نامه خوب و قشنگيه اگه بتونيم بهش عمل كنيم
من همه اين كارها را كه دوستان گفتند كردم با مادرشوهرم دوست شدم كمكش بودم اما شوهرم با وجود 5 سال زندگي يك كم به خواسته من كه ارتباط برقرار كردن با خانواده ام و رفت و آمد آنها به خانه ما بود اهميتي نداد و وابستگي شديد به مامانش داره طوري كه به خاطر حرفهاي اون حاضره از من جدا شه من هم ديگه ارتباطي با آنها برقرار نمي كنم خسته شدم مي خوام بفهمه كه چقدر بده اما نمي فهمه نمي دونم چيكار كنم من الان باهاشون قهرم اما خيلي دلم مي خواد ارتباط برقرار كنم اما چون شوهرم هيچ گذشتي از خودش نشون نمي ده و فقط مي خواد كه با خانواده خودش ارتباط برقرار كنه نمي تونم ببخشمش خيلي بي منطقه لطفا راهنماييم كنيد
RE: آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
من هم از مادر شوهر خسيس و خودخواهم متنفرم - فقط بلده اداي مومن ها رو دربياره ولي از همون روزهاي اول كه رفتم تو خانواده شون و رفتارهاي زشتشو ديدم بدجوري توي ذوقم خورد - 3 ساله كه ازدواج كردم ودر اين مدت هيچوقت حس نكرده ام كه عروس اين خانواده ام - مادرشوهرم به شدت خسيسه چه در ماديات كه حال آدم و بهم مي زنه و فقط به فكر خودشه چه در صحبت كردن و محبت كردن با ديگران حتي با بچه هاي خودش - اداي مومني ميكنه خدا مي دونه پول خرج خيريه مي كنه كه اونم بازم به خاطر آخرت خودشه و خودخواهيهاش اما دل مارو كه مثلا عزيزانش هستيم با خساستها و سرديهاش مي شكنه - خدارو شكر ماهيچ نياز مادي به اون نداريم ولي حسرت مونده دلم يكبار يك محبت خشك و خالي به ما بكنه - تو زندگي مون هم دخالتي نمي كنه ولي خوب به قدري سرده و خشكه كه همه ازش فرارين - در حاليكه من بسيار گرم و اجتماعي و خودجوشم و با آرزوهاي بسيار زيادي وارد اين خانواده شدم اما همه نقش برآب شد در خانواده ما خساست ، سردي و خودخاهي معني نداشت و من و خانواده ام از هيچي براي اونها دريغ نكرديم اما اونها ...
به قدري اين موضوع ناراحتم كرده كه شب و روز بهش فكر مي كنم و سعي مي كنم سر همسرم كه كوچكترين شباهتي به اونها نداره خالي كنم حتي وقتي مي بينم مامانم به اون محبت مي كنه حسادت مي كنم . چندين بار هم مشاوره رفتم ولي بعد از مدتي دوباره روز از نو و ....
RE: آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
سلام من همون کيمياي قبلي هستم که اين پست را ايجاد کردم و الان 2 ماه است که ديگه از من خبري نبود . من رفتم و کارم و مشکلاتم را به خدا سپردم و خودم را به هستي سپردم ، بي خيال همه چيز شدم ، از حساسيت هايم کم کردم ، کر شدم ، لال شدم ، ديگه در برابر حرفاي مادر شوهرم سکوت کردم ولي غصه نخوردم ، گريه نکردم ، اصلا حرفاش را نشنيدم چون بي فايده بود، در برابر حرفاش از خودم دفاع نکردم ، مبارزه نکردم . او را به حال خودش گذاشتم ، چون روش صحيح همين بود ، من مادرشوهرم را لوس کرده بودم . حالا ديگه احترام مي گذارم ولي در حد خودش .
آزارهايشان کم نشده است ، ولي من روش خودم را عوض کردم .
RE: آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
سلام عزیزم
نمیدونی کیمیا جون
به خدا همش به فکرت بودم
RE: +آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
من هم مشکل شما رو داشتم. باز شماها حداقل تو دوران عقد عروس بودین و باز هم شاید ظاخری احترامی بهتون گذاشته می شد. ولی من !!!! ( بماند. فقط خیلی سریع می گم: یک زن بیوه و مطلقه 100 برابر من بهتر ازدواج می کرد . ) خر کاری توی مراسم ازدواجم شد خودم و همسرم کردیم و خانوادش مثل غریبه های پررو 1 ساعت اومدن شام خوردن و رفتن و کادو ندادن و تازه خیلی هم متوقعند!!!!!
بعد از 2 سال تنها چیزی که به فکرم رسید تا بتونم تعادل زندگیمو حفظ کنم و هی نخوام با شوهرم بجنگم و خودمو بخورم قطع رابطه با اونها بود.
بعد از ازدواج به شوهرم گفتم : شما آزادی خانه مادرت و تمام فامیل های مادرت و حتی خواهرت ( که من بیش از اتدازه ازش تنفرم ) بری و حتی اونها هم رو هم دعوت کنی چون زندگی مشترک 50-50 است و شما نیمی از زندگی حقته که بخوای توی خونه ات از مادرت پدرت پذیرایی کنی و بارها و بارها هم بهش گفتم تو رابطه ات رو با خانواده قطع نکن و هر کاری که می تونی براشون انجام بده. چون هر چی باشن پدر مادرتن و باید قدرشونو بدونی ولی
دور من رو خط بکش . من به هیچ عنوان خانه آنها و تمام فامیل های مادریت پا نخواهم گذاشت [size=x-large]
نمی گم بهترین روش رو پیدا کردم ولی تنها کاری بود که هر روز نخوام نه اعصاب خودمو خرد کنم نه شوهرمو .
RE: +آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
با سلام
ااول از همه بگم خیلی خوشحال شدم که نازنین جان مجددا به سایت برگشته و زندگی جدیدش رو بسلامتی آغاز کرده. من و شوهرم هم حدود 2 سالی می شه که بعد از فحشهای شدید پدر شوهرم به من تصمیم به قطع رابطه کامل گرفتیم البته درسته الان دوستان احتمالا پست می زنند که قطع رابطه کار خوبی نیست و پاک کردن صورت مساله است اما ما دو نفر به این نتیجه رسیدیم که در اینصورت است که می توانیم با هم زندگی خوب و خوش و بدون دعوا داشته باشیم.
از طرفی هم خانواده شوهرم بقول خانم آنی عزیز به قهرهای والدی عادت دارند و هیچ تمایلی برقراری رابطه که ندارند هیچ شروع به بدگویی علیه ما کرده اند اما همسرم از من خاسته به هیچ حرفی پاسخ ندهم. منم بی خیالشون شدم و الان دو ساله واقعا داریم بی دغدغه زندگی می کنیم.
اینهم یک آئین نامه در ظاهر منفی اما مثمر ثمر برای زندگی ما دو نفر است:227:
RE: +آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
سلام به دوستان همدردی :72:
این تایپیک نظرم روجلب کرد چون نشون می ده میشه خلاف رود خونه شنا کرد .میشه زندگی و روابط متفاوتی داشت :227::43:
بین این همه پست هایی که ارسال شده و صحبت از اختلاف عروس و مادر شوهر هست خوشبختانه کسانی هم هستند که تونستن روابط خوبی رو بوجود بیارند و اومدن اینجا و از روابط خوبشون گفتن .
نکته این که :یه باور ,یه فکر !کلی رو ی رفتارها تاثیر میگذاره . متاسفانه بعضی دخترای امروز ما با یه ذهنیت بد نسبت به خانواده ی همسر وارد زندگی می شن و بد هم متعاقب این ذهنیت رفتار و منش هایی رو پیش میگیرن که نا خود اگاه باعث ایجاد بعضی حساست ها میشه . متاسفانه به اسم استقلال و حریم شخصی و........توجه به احترام و صمیمت رو نا دیده گرفته شده و بعضی ها می خوان یه دیوار محکم بین خودشون و خانواده همسر بکشند . و از طرفی دیگر هم این باور و این حس بین خانواده ها بوجود آمده که اگر پسرشون با دختری ازدواج کنه پسرش رو ازش جدا می کنه و کاملا تحت اختیار میگیره .
البته کم نیستند عروس ها و مادر شوهر های فهمیده و مهربونی که روابط محترمانه صمیمی قدر شناسانه ای دارند .
نمونه های روابط مثبتی رو که دوستان ارسال کردند رو ببیند :
نمونه ی یک مادر شوهر خوب و مهربون و یه عروس قدر دان و مهربون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا
سلام
خدا رو شکر من تا حالا با مادرشوهرم مشکلی نداشتم البته نمی خوام بگم به خاطر رفتارهای خودمه نه،
به خاطر منش و بزرگواری مادر شوهرم هست که حتی اگه خطایی هم ازم سر زده باشه چشم پوشی کرده و برعکس خوبی ها رو تا بی نهایت بزرگ کرده،
مادر شوهر عزیز من بسیار نازنین و مهربونه به طوری که گاهی وقتها فکر می کنم منو بیشتر از دخترهای خودش دوست داره ،
همیشه سعی می کنه جلوی همسرم از من تعریف کنه و خیلی وقتها هم به رفتارهای بد همسرم اعتراض می کنه ،
همیشه برای خوشبختی بیشتر ما دعا می کنه و خیلی سعی داره که اگه مشکلی هم تو زندگیمون داشتیم بتونه غیر مستقیم حلش کنه.
گاهی وقتها فکر می کنم با مادر شوهرم خیلی راحتتر از مادر خودم هستم و شده حرفهایی رو به ایشون بگم که هرگز به مادر خودم نگفته باشم چون احساس می کنم درکش خیلی بالاست.
من اگه بخوام از خوبی های مادر شوهرم بگم که فکر نمی کنم تمومی داشته باشه.....
ولی از همین جا دستش رو می بوسم و بهش می گم که دوستش دارم و همیشه مدیون لطف و محبتشم.
مادر شوهر مهربون و قدر شناس و عروس مثبت بین و قدر دان :104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
سلام
اینجور مادرشوهر ها واقعا نایابند ...دعا می کنم برای همه شما هم این مدلیش نصیب بشه ..
وای با اینکه مادرشوهرمه ولی دستش رو می بوسم می دونید بچه ها واقعا هوااام رو داره و همیشه توی زندگیم خیلی جاها به دادم رسیده و هیچ وقت هم توی زندگیمون دخالت نکرده .
شاید از روی احساس مادری حرفی و یا نصیحتی بهمون کرده ولی همیشه به فال نیک گرفتیم و الان هم داریم با تجربه هایی که بهمون یاد داده بود ثمره برداشت می کنیم ..
همین الانم که خودتون خوب می دونید چقدر خونه سازی سخته ولی مرحله به مرحله هوام رو داشته و اگه یه جایی من نتونستم حرفی بزنم ازم دفاع کرده و بدادم رسیده ..
توی این مدت هم که مهمون مادرم بودم و کلی گرفتاریهام سر مادرم بود مادرشوهرم همین امروز یه کادو خریده بود برای مادرم و دیدم که اومد خونه مادرمینا و گفت که توی این مدت که ما سعی داشتیم خونشون روتموم کنیم فرصت نمی کردم به عروسمون سر بزنم که البته وظیفه من بود که از عروسمون نگهداری کنم و مراقب نوه امون هم باشم اما فرصت نکردم و الان اومدم با این کادوی ناقابل ازتون تشکر کنم ..
کی تا به حال اینجوری مادرشوهر دیده بود :104::104:
مادرشوهر تو چقدر نازی ...خیلی دوستت دارم ..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیمیا
بنده از جمله عروسانی هستم که خیلی مشکلات با خانواده شوهر داشته ام ولی
از روزی که من مشکلاتم با مادرشوهرم را در این سایت بیان کردم و به راه حل های مدیر عمل کردم 3 ماه می گذرد باور کن به نتیجه ای رسیده ام که در موضوع اختلاف با خانواده شوهر هم نوشتم .
امروز داشتم برای چندمین بار موضوعات مختلف را بررسی می کردم
در تمامی موضوعات اختلاف و دعوا با خانواده همسر با وجود تقاوت محتوای نگارشی حرف و مسئله همه یکسان است .
برای همین به فکر افتادم که به جای جواب دادن در لابلای موضوعات ،و صحبت های حاشیه ای ، چکیده صحبت های آقای مدیر همدردی را بنویسم و از شما دوستان بخواهم هر کدام تجربیات مثبت خود را در جهت حل مشکلات با خانواده همسر بنویسید و حتی اشتباهات و تجربیات منفی خود را بنویسید .
بهرحال تمام دوستانی که مشکلات با خانواده همسر دارند به غیر از درد دل تجربیات مفیدی نیز دارند .
بیایید با کمک هم آئین نامه ای در این موضوع تهیه کنیم و یک روش صحیح با استفاده از آئین نامه بدست آوریم و با عمل به آن مشکلات را حل کنیم .
1- زندگی را سخت نگیرید و حساس به موضوع نشوید . هر چه حساس تر شوید مشکل بزرگ تر می شود .
2- به جنبه های مثبت زندگی تان بیشتر فکر کنید .
3- انرژی را روی شوهرتان بگذارید ، نه روی خانواده شوهر(یعنی اینکه ساعت هایی که به آزارهای مادرشوهر فکر میکنید و غصه می خورید و در این سایت درددل می کنید به فکر ایجاد صمیمیت و کسب مهارت زندگی باشید )(من خودم دنبال این کسب مهارت هستم و هنوز هزاران سوال دارم کاش دوستان در این مورد باز هم کمک می کردند )[b]
4-به هیچ وجه کنترل زندگی خود را به دست دیگران ندهید اما با سیاست صحیح نه با مظلومیت .
5- به هیچ وجه به گناه نکرده غذرخواهی نکنید ولی به بزرگتر احترام کنید .
6- دیدتان را به زندگی گسترده تر کنید ، اصلا زمان آنقدر ارزش دارد که نباید برای این مسائل خراب شود به موفقیت های بزرگتر خود و شوهر فکر کنید و زمان و انرژی را سرمایه گذاری کنید .
7- برای لذت بردن از زندگی باید کمی خود را به نادانی بزنید ، بی خیال باشید .
8- زمان به همراه یک روش درست مشکلات را حل می کند
9- استمرار در یک روش صحیح بیشتر از خود روش مشکلات را حل می کند
به نظر من باید با شوهر دوست شوید و خیلی قشنگ و با جملاتی درست ، با او درددل کنید ، مطمئن باشید اگر گلایه های خود را از خانواده شوهر به زبانی درست و منطقی به شوهر بگویید تاثیر پذیری او بیشتر می شود ، حتی ممکن است با شنیدن حرف هایتان غمگین تر از شما بشود .
ولی اگر باز زبان زخم ، نیش ، لحن بد اخم بگویید دیگر هیچ وقت به حرف تان گوش نمی دهد و بی منطق تمام گناه ها را به گردن شما می اندازد .
اعتماد شوهرتان را از بین نبرید .
سعی کنید با روش های مختلف او را به سمت خود و خانه و خلوت خودتان جذب کنید ، تا آنجائیکه می توانید از خانواده شوهر بد نگویید بگذارید خانواده شوهر از شما بد بگویند ، باور کنید محبوب شوهر می شوید .
اگر در یک روش صحیح استمرار کنید روزی می رسد که شوهرتان از دست خانواده اش خسته می شود به شرطی که شما او را خسته نکرده باشید .
من تجربه کرده ام که وقتی مادرشوهرم رفتار بدی نشان میدهد و من در غیاب او ،با شوهرم به صورت منطقی در مورد مادرش حرف می زنم و جنبه های مثبت مادرش را می گویم ، شوهرم سرتاپا شاد می شود و عاشقانه نگاه می کند .
با شوهرتان دوست شوید و از او بخواهید که کمکتان کند .
10 -در برابر شوهر موضع گیری نکنید .
مورد 11 به بعد را شما بنویسید .