تير، تابوت مرا فردا مشبک مي کند
نسخه مرگ مرا همچون حسن پيچيده اند http://qsmile.com/qsimages/72.gif
نمایش نسخه قابل چاپ
تير، تابوت مرا فردا مشبک مي کند
نسخه مرگ مرا همچون حسن پيچيده اند http://qsmile.com/qsimages/72.gif
دارم از زلف سیاهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بی سر و سامان كه مپرس
سر آن ندارد امشب که برآرد آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
ستاره نیز در آن شب غزلسرای تو بود
در عين گوشه گيري بودم چو چشم مستت
زیبا ده عزیز باید ی می دادی.اشکال نداره عزیز من ی می دم
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش
شيوه و ناز تو شيرين خط و خال تو مليح
چشم و ابروي تو زيبا قد و بالاي تو خوش
شب است گوش یتیمان ز ضربت سیلی
به لاله های ز حنجر دریده می ماند
دل به اميد وصل تو همدم جان نمى شود
جان به هواى كوى تو خدمت تن نمى كند ...
دشمنش هم آب ميبندد به روي اهل بيت
داوري بين با چه قومي بيحيا دارد حسين