RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
با این عطش تا چشمه دیگر دیر خواهد شد
دریا اگر باشد دلت تبخیر خواهد شد
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
درِ ميخانه گشاييد به رويم، شب و روز :72: :72: كه من از مسجد و از مدرسه، بيزار شدم
جــــامــه زهد و ريا كندم و بر تن كردم :72: :72: خــــرقــــه پيــــر خـــراباتى و هشيار شدم
واعـــظ شهــر كــه از پند خود آزارم داد :72: :72: از دم رنــــد مــــىآلــــوده مــــددكار شدم
بگـــذاريــــد كــــه از بتكــده يادى بكنم :72: :72: مـــن كـــه با دستِ بت ميكده، بيدار شدم
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست | *** | هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود،
|
صحنه پیوسته به جاست | *** | خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد ... |
|
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
روح پدرم شاد كه ميگفت به استاد
فرزند مرا عشق بياموز و دگر هيچ
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
یاد عهدی که به اکسیر قناعت، صائب
زهر اگر قسمت من بود، شِکر می کردم
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز
كان سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبش بی خبرانند
آن را كه خبر شد خبری باز نيامد
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
ور عشقی ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم با وفا ندیدم جز درد
یک مونس نامرد ندارم جز غم
کاش می شد خالی از تشویش شد
برگ سبز تحفه درویش شد
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می امد کنارش می نشست
کاش من هم یک قناری می شدم
در تب آواز جاری می شدم
بال در بال کبوتر می زدم
آن طرفتر ها کمی سر می زدم
با قناری ها غزل خوان می شدم
پشت هر اواز پنهان می شدم
آی مردم ! من غریبستانی ام
امتداد لحظه ی بارانی ام
شهر من آن سوتر از پروانه هاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می ده
دهر که می آید به او گل می دهد
دشت های سبز و وسعتهای ناب
نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد؟
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
مایه آرام دل چشم هوس بستن است
از تپش آسوده است، باز ِ نظر دوخته
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
پیری به رخ ما خط از ان روی کشیده است
تا خوانی از این خط که ز دنیا چه کشیدم