نوشته اصلی توسط بی دل
و در ضمن مجردان عزیز خیلی دلتون رو صابون نزنین!
سلام بي دل جان! بابا حالا حتما بايد ضدحال بزني؟ :302:
همین بی بی رو به عنوان عبرت! نگاه کنین. بنده خدا خیلی دلش میخواست یه خاطره عاشقانه بنویسه، رفت گشت قدم زدن خانمش در دوران عقد توی قبرستون رو پیدا کرد آورد.
:311: :311:
غرض از این مطلب اینکه، آدم دیگه اونقدر بی توقع میشه که با یک همچین کارهایی میخواد بال در بیاره تازه اونم با کلی تاخیر!
خوب بي دل جان همچين توقعت كم هم نيست عزيزدلم :227: آخه شما تا همين يه ماه پيش پدر شوهربيچاره رو دراوردين كه من طلاق! طلاق! ... حالا توقع ندارين كه يه ماهه بره براتون بيستونو دربياره يا كوه موه جابه جاكنه، يه ذره شما مهلت بدين خانمي آسه آسه!
راستي ناگفته نماند من ته ته دلم ، تو اون لايه هاي مخوف و تاريك، اون زيرميرا عمقي ترين احساسم اينه كه اتفاقا زياد دوست نميدارم به همسرآينده وابسته باشم و ازش عشق دريافت كنم واقعا وقتي عشق در وجود خودمه چرا اونو تو ديگري جست و جو كنم. اونم تو وجود يه موجود فاني مثل خودم (حكيم ميشويم :163:)
خلاصه ميخوام بگم بي دل جان زياد حرفاي منو جدي نگير! :D اوج آرزوي من عشقولانه زندگي كردن و اينكه هرشب حتما با بوسه ي همسرگرامي خوابم ببره وگرنه به جاش تا صبح گريه نيست!
اوج آرزوهاي من بي دل شدنه مثل خودت! ... بي دل واقعي ... بي دلي كه به جز منشاء هستي و خالق عشق از هيچ كس انتظار عشق رو نداشته باشه كه حقيقتا عشق واقعي فقط خودشه و ... بس!!!!
حالا چون همه ميگن شوهر خيلي موجود خوبيه! ... خيلي مفيده ... بهت پول ميده ! ... بوست ميكنه! :D... ميگم بذار اون گوشه موشه هاي زندگي يه جايي هم به اين بنده خدا بديم و ... :310: