سلام
اقای ارمان 26 محترم
رنگ قهوه ای در تالار حق عضویت انجمن ازاد دادند تعرفه حق عضویت انجمن ازاد تالار همدردی فرق می کند
بنده به خانم فرشته مهربان اطلاع دادم تاپیک شما نگاه کند ممنون
:72::72::72:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
اقای ارمان 26 محترم
رنگ قهوه ای در تالار حق عضویت انجمن ازاد دادند تعرفه حق عضویت انجمن ازاد تالار همدردی فرق می کند
بنده به خانم فرشته مهربان اطلاع دادم تاپیک شما نگاه کند ممنون
:72::72::72:
سلام بچه ها
دلم براتون تنگ شده بود . ممنون که به یاد منم بودید:302::302::302:
اینا اشک شوق اند به قول دخترم اکشم اومد:P
***
برنامه ریزی درسی ایم جوری که میخواستم پیش نرفت . تا امتحان ارشد فرصت کمی دارم و کتابای نخونده زیاد:163::303:
ان شالله که قبول میشم:227:
اما :72: بارون :72: خیلی با حاله .خدایا شششششششششششششکر:43: . اینجا چند سالی بود که این نعمت پر برکتت کم شده بود.
سلام
خانم پاییزان محترم
عزاداری قبول باشه
چند وقتی توی تالار نبودی جا در تالارهمدردی خیلی خا لی بود به تالارهمدردی بر گشتی اشک شوق ریختم
امیدوارم دوباره به فعا لیت در تا لارهمدردی ادامه دهید تالارهمدردی به وجود شما نیا ز دارد براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72:
با سلام و احترام
عزیزان توجه کنند که هر گونه پست های چالشی و بحث بر انگیز به انجمن آزاد منتقل میشود.
لذا بنده چندین پست گذشته در این تاپیک را به خاطر زمینه مباحثه ای آن و اینکه جدا از عنوان حال و احوال بود به انجمن آزاد منتقل کردم.
مراتب جهت اطلاع
این هم لینکش
ای بابا چه کشکی چه پشمی! ما که با چشم غیر مسلح نتونستیم ببینیم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه با مرام! :305:
لا اقل عنوانهاشونو یا یه میان پرده از اون ارسالها رو رو کنید، منظورم از اون جذابها و جنجالیهاشه تا اشتیاق و حس کنجکاویمون رو تحریک کنه بریم اتیش بزنیم به مالمون و شارژ انجمن آزاد بخریم به عشق خوندن کل تاپیک مورد نظر.
در ضمن این ادیتورتان همچنان زمینگیره! یه فکری به حال این فلک زده بکنید بد نیست، هم خدا راضی میشه هم بنده اش :305:
راستی سلام! خوبین؟ ما هم بد نیستیم شکر. فقط در این لحظه دارم جون میدم برای لختی استراحت چرا که استخوانهای نحیف و فرتوتمان دارد خستگی را از عمق مغز استخوان فریاد میزند. بیچاره مغزم کشش خواندن حتی همین پست را برای تصحیح اشتباهات احتمالی هم ندارد. خواب بر ما مستولی گشته! آقا ما رفتیم بخسبیم، شب عالی متعالی.
دیشب دلم گرفته بود.حتما دیگه خودتون می دونید این روزها ناراحتی من به خاطره چیه؟بله کلمه ای به نام پدر
چون مادرم دیروز دوباره موج نا امیدی بهش رو کرده بود.خلاصه دیشب نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم از نگرانیم
واسه همسرم بگم.اون منتظر بود حرفامو بزنم که پشیمون شدم و یه بحث دیگه پیش کشیدم اما طاقتم تموم شد یه
دفعه وسط اون بحث گفتم پدرم توی دو سال حدود 3 میلیون تومان خرج کرده که ترک کنه ولی......
گفتم و گریه کردم گفتم و گریه کردم.از حال و روز مادرمو از وضع زندگیشون .هیچی نگفت فقط ساکت گوش می کرد.
علت این کارم این بود که این روزها تاپیک یکی از دوستان که نگران اعتیاد دختر مورد علاقشون هستند ذهنمو مشغول
کرده بود.ازین که همسرم ممکنه چه احساسی نسبت به شرایط پدرم داشته باشه دل آزرده بودم ولی........
حالم بهتره.بهتر از قبل.
همسرم رفته ماموریت
:302:
دلم براش تنگ شده ولی نمی دونم چرا بهش نمی گم که دلم براش تنگ شده اصلا انگار نمی شه که بگم
اقلیمای عزیزم سلام...:43:
مثل اینکه ما در عصر ارتباطات زندگی میکنیم عزیز دلم ...
یعنی چی نمیشه؟؟:163:
کار نشد نداره...
زود باش .... همین الان ... گوشیتو بردار بهش زنگ بزن و بگو دوستش داری و دلت واسش تنگ شده...
نشد اس ام اس بده...
نشد هزار تا راه دیگه که از گریه و دلتنگی آسونتره.... :302:
آهای مهربونای تالار همدردی برای گفتن دوستت دارم به عزیزانتون فرصت رو از دست ندید...
همین الان بهشون بگین....
بهتره که غرورو پای کسانی که دوستشون داریم قربانی کنیم
تا اینکه فرصتها رو از دست بدیم و عزیزانمون رو فدای غرورمون کنیم....:72::72:
سلام.......................................... ................... :323:
حالم؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم.. شاید خوبه شاید بده.. شایدم اینقد بده که دیگه هیچی واسم مهم نیست..
از زهره خبری نیست جایش در تالار خالی است .آبجی هرکجا که هستی خوش باشی دلمان اندازه این نقطه ها شده
....................
از جوانه؟؟؟ هم خبری نیست یه چند روزی پرنگ شد بی خبر گذاشت رفت . کجایی آبجی بیا که تازه دلمون شاد شده بود
بعداز 1 سال دوباره برگشتی تالار را روحیه دادی . دلمان تنگ شده .