نوشته اصلی توسط z o h r e h
دااااااااااادگاه رسمي است, خواهش ميكنم بفرماييد...
من در حالیکه سرم پایینه و دستها و پاهایم با دست بند بسته شده، سرافکنده و شرمسار به زمین خیره شدم،
اون چكش منو بديد لطفا:324:
طنین صدای قاضی لرزه بر تن گناهکاری چون من می اندازد
متهم رو سرجاش محكم بنشونيد , ديده شده هر ازچند گاهي براي هواخوري از روي صندلي بلند ميشن
دو سرباز دست بر شونه های من می گذارند و با شدت مرا بر سر جایم می نشانند،
در همدردي رو هم قفل كنيد, كلا هيشكي از جاش تكون نخوره
صدای بسته شدن در ها سکوت سالن دادگاه همدردی را برای لحظاتی می شکند.
اقاي ارش 1348 ابتدا كاملا تفهيم كنم شما حق هيچ دفاعي از خودتون نداريد, اصولا چون اينجا صندلي داغه تفهيم اتهام نداريم, كلا دلمون خواسته شما متهميد به همه چي!
من با صدایی بریده و بغضی در گلو خفته، میخواهم عکسی از من گرفته نشود
چي؟ بگيم عكس نندازن؟!امكان نداره
ما تمام عشقمون اينه از سه نما عكستونو بندازيم زيرشم يه شماره درشت بزنيم بچسبونيم سردرتالار تا درس عبرت بشيد اقا
گريه نكنيد, مرد كه گريه نميكنه اقا:D
اما مگر بغض امان می دهد؟ می شکند و من های های گریه می کنم...
به آبرویی می اندیشم که بر باد رفت، به زندگی که نابود شد و به مصیبتی که بر خود خریدم
توضيح بديدلطفا
*شما 39 سالتونه يا متولد 1348 هستيد, چرا اذهان عمومي رو مغشوش ميكنيد ايا؟ يا نكنه اون سال تولد كودك درونتونه اقا؟ يعني كودك درونتون از خودتون بزرگتره؟
من به اسم خودم علاقه دارم، در آیدی تمام سایت ها و انجمن ها و مسنجرها و ایمیل سرورهایی که عضو شدم اسم آرش رو حتما دارم به جز یک سایت،
اینجا خواستم مثلا رد گم کنم و سال تولدم رو اینطور نوشتم که اگر احیانا گذر آشنایی در این تالار افتاد شک نکنه که من خودم هستم
*اگه همسرتون بچه دار نميشد يا بعدا ميفهميديد بچه دار نميشه باز هم ازدواج ميكرديد يا تو زندگيتون ميمونديد؟يعني به نظر شما ما اومديم تو دنيا كه خودمونو بشناسيم و كامل بشيم يا بچه مون خودشو بشناسه؟كلا اگه بچه نبود ما چه ميكرديم ؟
همیشه قبل از ازدواج و بعد از ازدواج این نگرانی هست که اگر یکی از دو طرف بچه دار نشه طرف مقابل چه تصمیمی میگیره؟
من نمیدونم چه کار میکردم، اگر خودم رو درست شناخته باشم، احتمالا ادامه میدادم،
درسته که بچه دوست دارم، اما ارزش کسی که الان وجود داره بیشتر از موجودی هست که قرار بوده باشه.یعنی حفظ حرمت و شخصیت همسری که الان داره با من زندگی می کنه برای من بیشتر ازاین حرفا ارزش داشت.
البته این نظر را به صورت تئوریک دارم، در عمل واقعا نمی دونم بر همین باور میموندم یا نه؟
*روباه شازده كوچولو ميگه تو اگر دوست ميخواهي مرا اهلي كن, به نظرت اهلي كردن يعني چي؟تا حالا كسيو اهلي كردي؟دوست واقعي داريد؟
اهلی کردن یعنی بتونی طوری تربیتش کنی یا باور ها و خلق و خوی طرف را طوری تغییر بدی که با تو هماهنگتر عمل کنه.
آره یکی دو نفر بودند که به طرز عجیبی از من بدشون می اومد، دوران دبیرستان رو می گم، اما در اواخر سال کلی با من رفیق شدند، وقتی که دیدم رام شدند و با من کنار اومدند ولشون کردم، چون نتونستم ببخشمشون.
نمیشه گفت دوستانی که الان دارم هر چقدر هم با من صمیمی باشند دوست واقعی هستند، اما دوستان خوب و قابل احترام و دوست داشتنی هستند
*چرا نمياين تو تابيك زنگ نقاشي؟نكنه كودك درونتون نقاشي بلد نيست؟كلا اهل نقاشي,خط,موسيقي و... هستيد
اگه نيستيد واسه چي اخه؟؟؟؟؟؟
نقاشی و خطم هیچ وقت خوب نبوده، همیشه کمترین نمره ها رو می گرفتم.
موسیقی رو دوست دارم، انواع موزیک ها رو گوش میدم، خودم هم بعضی وقت ها با برنامه ی Fl Studio یه چیزایی برای دل خودم می سازم.
*به نظرتون مهمترين معيار انتخاب همسرچيه؟يه جايي گفتيد خونواده تون مخالف بودن به خاطر تفاوت سطح اقتصادي, از نظر شما اين عامل چقدر مهمه؟يعني من اگه كسيو پيدا كردم (با ديدگاه درست)كه همه معيارهامو داره اما تو اين قسمت تفاوتم زياده كلا بيخيالش شم ايا؟اخه چرا!!!!!!!!چرا نميزارين من خوشبخت شم:302:
بستگی به خانواده داره، برای من که مشکل ساز شد، شاید خانواده ایی این موضوع رو قبول کنه.
برای من اصلا این موضوع مهم نبود، اتفاقا برای من خیلی هم خوب بود،
اعتقاد دارم که تنها چیزی که باید حتما هماهنگ باشه سطح فرهنگی هستش،
یعنی خانواده دختر و خانوده پسر باید در یک سطح باشند.
در بقیه موارد اگر پسر یک پله بالاتر بود چه بهتر.
اسيب هاي انتخابم چي ميتونه باشه
کمال گرایی،
باید بپذیری همه ی آدمها خصلت های خوب و بد را با هم دارند، هیچ آدم کاملی وجود نداره.
باید تشخیص بدی واقعا از طرف مقابلت چه انتطاری داری،
تک بعدی نگری، نباید فقط یک صفت یا فقط یک خصوصیت از طرف مقابل رو معیار قرار بدی،
باید با توجه به شناختی که از خودت داری همه موارد رو در نظر بگیری، زن و شوهر باید مثل چرخ دنده، کاملا در هم قفل بشند،
اگر این هماهنگی حتی در یک دنده نباشه، چرخ زندگی مشکل می چرخه.
*مهمترين ركن حفظ يه خونواده چيه؟
اعتماد،
اعتماد داشتن خیلی مهمه،
باید سعی کرد اعتماد هر دو طرف کاملا جلب بشه و به هیچ عنوان خدشه دار نشه،
در همه زمینه ها باید اعتماد داشت.
موضوع فقط خیانت نیست، زندگی ابعاد مختلفی داره
*چه خطايي رو اگه دوباره متولد بشين با تجربه هاي امروزتون تكرار نميكنين؟
همسرم رو کاملا بفهمم، و بپذیرم اون یک زنه، نه مثل من فکر می کنه و نه مثل من بیان می کنه.
*وقتي ميرسي به بن بست اون چيه كه نقطه نوراني زندگيت ميشه و ارومت ميكنه؟
من مطمئنم هر بن بستی راهی برای خروج داره، خدا من را آفریده تا زندگی رو تجربه کنم،
درسته که خودم به خاطر نابلد بودن مسیر و اشتباهاتم به بن بست رسیدم، اما باید راهی برای خلاصی از اون باشه، حتی اگر شده مسیر رو برگردم،
*به دعا اعتقاد داريد؟تا حالا از ته دل براي كسي دعا كرديد؟نقش مذهب تو زندگيتون چقدره؟
به دعا اعتقاد دارم، دعا هم یکی از ابزار هایی هست که خدا در اختیار انسان قرار داده تا در برابر مشکلات ازش استفاده کنه،
دعا میتونه همون انرژیی باشه که راه رهایی رو نشون میده،
من به خدا خیلی اعتقاد دارم و باور دارم که روح خدا در وجود همه انسان ها هست،
پس حتما قدرتی برابر با قدرت خدا برای مقابله با مشکلات دارند، فقط باید با امید و دعا این روح رو شارژ کرد،
چرا اينجوري نگاه ميكنيد ؟!!
نه خير . من نه نكيرم نه منكر فقط كنجكاوم. لطفا جواب بدين اقا:324:
*اولين بار خدا رو از چه نشونه اي شناختيد؟كلا ارتباطتون باهاش چه جوريه؟فرق اعتقاد و مذهب چيه؟
من باورم به خدا وقتی اوج گرفت که کتاب "به من بگو چرا" رو زمانی که راهنمایی بودم میخوندم، وجود این همه نظم و در عین حال پیچیدگی و همچنین وجود هماهنگی بین تمام ذرات و ارکان هستی، نشون میده که آفریدگاری وجود داره، بعد ها با توجه به علاقه ایی که به مباحث نجوم پیدا کردم و خیلی ابتدایی مسائلش رو دنبال می کردم به عظمت خدا بیشتر پی بردم.
خیلی خدا رو صدا میکنم و خیلی دعا می کنم، بعضی وقت ها کاملا می فهمم که ازش دور شدم و بعضی وقتها عجیب حسش میکنم،
تا حالا هر چی خواستم داده، بدون استثنا چیزی نبوده که خواسته باشم و نداده باشه،
به همین خاطر هم مطمئنم این مشکلات اخیر زندگیم، حتما حکمتی داره، و به همین خاطر هم تا حالا نشکستم،
میدونم خدایی که تا حالا روی منو زمین ننداخته، الان هم منو ول نمیکنه، شاید هم باید تلنگری می خوردم که بیشتر خودم رو بشناسم و به خودم بیام،
البته مسائل دیگه ایی هم هست که بین من و خدا هست، خیلی وقتا بهش حق میدم که این مشکلات پیش بیاد، من قول هایی به خدا داده بودم که عمل نکردم، بابت همین زن و بچه.
نمیدونم شاید هم واقعا دلیلش این باشه.
*تا حالا با درخت و گياه يا حيوونا حرف زديد؟حيوون يا گياه خاصي تو خونه تون داريد؟اصلا گياه نشونه چيه؟رنگ سبز چه حسي بهتون ميده؟
بعضی وقت ها که کبوتری میاد کنار پنجره شاید باهاش حرف بزنم، اما تو خونه حیونی ندارم، گیاه . گل و گلدون هم داشتیم که خانمم برد، الان چیزی تو خونه نیست.
گیاه نشونه زندگی و حیاته، من به گل و گیاه در خونه خیلی علاقه دارم، تا حالا انگیزه ایی نداشتم برم بخرم، شاید این هفته برم.
*دوست داريد كسيو دوست داشته باشيد يا كسي شما رو دوست داشته باشه(حق انتخاب يكي از اين دو حالت)
دوست دارم دوست داشته باشم، حس دوست داشتن رو خیلی دوست دارم،
همچنین اگر کسی منو دوست داشته باشه اما من دوستش نداشته باشم فکر میکنم دارم بهش خیانت میکنم، این موضوع اذیتم میکنه.
*تعهد رو چي معني ميكنيد؟از نظر خودتون ادم متعهدي هستين؟
تعهد یعنی پایبندی به قول و قرار هایی که با کسی گذاشتی،
من از نظر خودم آدم متعهدی هستم، تا حالا نشده زیر قولی که دادم بزنم، اگر هم زدم - که یادم نیست- حتما فراموش کردم یا موضوع منتفی شده بوده.
*تا چه حد به خودتون حق ميديد و تو چه مسايلي؟
در حالت کلی همیشه میگم آره اشتباه از من هم بوده، اما وقتی وارد جزئیات میشم میبینم در اون لحظه حق داشتم که اون تصمیم رو بگیرم یا اون کار رو بکنم،
چون باید شرایط زمانی و مکانی رو هم در نظر گرفت، آدم همیشه بین بد و بدتر یا خوب و خوبتر باید تصمیم بگیره، تصمیم بین بد و خوب که مشکلی نداره،
پیچیدگی کار اینه که تو واقعا نمیدونی کدوم بدتره و کدوم خوبتر، خیلی وقت ها باید ریسک کنی، و این ریسک همیشه نتیجه مطلوبت رو نمیده،
در واقع اشتباه من ممکنه یک اشتباهی نباشه که قابل محاسبه بوده، ممکنه فقط بد شانسی در انتخاب مسیری بوده که فکر میکردی بهتره.
*ظاهر همسرتون چقدر براتون مهم بود يا مهمه؟از ظاهر خودتون راضي هستين؟از درون خودتون چي؟
ظاهرا برای من همیشه مهم بوده و هست، حقیقتش ظاهرا همسرم در چارچوب معیارهای من نبود، دختر با نمک و گاهی خوشگلی بود، اما با معیارهای من نمیخوند، خصوصا قبل از ازدواج،
اما من معیار های دیگش رو ملاک گرفتم.
خودش هم چند بار گفت تو که چنین سلیقه ایی داری پس چطور منو انتخاب کردی؟
البته من میگفتم که تو هم همون چیزی هستی که میخواستم، ولی لابد فکر میکرد دورغ میگم
خودم از قیافه خودم ناراضی نیستم، خدا رو هم شکر میکنم.
*حاضر هستيد به خاطر ديگران خودتونو به دردسر بندازيد؟اگه بله تو چه موردي؟ تا حالا اين كارو كرديد؟
بستگی داره اون طرف کی باشه، خب برای همسرم و بچه ام و برای افراد درجه یک فامیلم آره،
تا حالا فکر نکنم موردی پیش اومده که بشه دردسر اسمش رو گذاشت، اما خب خیلی جاها خودم سختی کشیدم که مشکلی برای بقیه پیش نیاد.
*تنوع طلب هستيد؟تا حالا چيزي يا كسي دلتونو زده؟
اره تا حدی متاسفانه، خیلی موارد شده که برای رسیدن بهش اشتیاق داشتم و وقتی به دستش اوردم دلم رو زده، احتمالا فکر میکردم از به دست اوردنش حس بهتری بهم دست میده، اما وقتی دیدم نشد، ولش میکنم.
*حافظ ميخونيد؟فال حافظ ميگيريد؟كدوم شعرشو خيلي دوست داريد؟
اره حافظ می خونم، فال هم میگیرم ، مخصوصا شب یلدا و سر سفره هفت سین،
شعری که با این بیت شروع میشه
سمن بویا غبار غم چون بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
*فكر ميكنيد چقدر تغيير كرديد؟تغيير ديدتون به زندگي چي بوده؟
من فکر میکنم دائم در حال تغییر هستم، تجربیات جدید و آموخته های جدید به آدم در تغییرش کمک میکنن،
از این تغییر هم نگران نیستم، میدونم تا زمان مرگ فرصت برای تغییر دارم،
البته یک سری اصول رو همچنان حفظ کردم.
راستش فهمیدم در این دنیا نباید دلبسته شد، واقعا به این نتیجه رسیدم، البته دلبسته نبودن جزو خصوصیات اخلاقیم بوده، اما حالا میبینم درستش همینه
*بدترين عكس العملتون موقع خشم؟
بد جور داد میزنم، بعضی وقت ها چیزی که دم دستم باشه پرت میکنم، البته حواسم هست به شیشه ایی یا آدمی نخوره.
*فكر ميكنيد تو چه زمينه اي صاحب نظريد يا نظراتتون مفيده؟
هیچی، من فقط یک سری چیزایی شنیدم یا تجربه کردم که مطمئن هم نیستم درسته، چون برای صاحب نظر بودن باید در یک مورد خودت کلی تحقیق کرده باشی و عمری رو صرفش کنی،
اقاي ارش 1348 به ما ربطي نداره كه سوالاتمون بيربط به هم بود,كلا اگه اعتراض كنيد صندلي داغ رو به ديگ اب جوش تغيير ميدهيم.
نه اعتراضی ندارم همه چیز دربست قبول
پس بدون هيچ حركتي شما همچنان سر جاي خود بمانيد
حتما :)
حتی نخوابم؟
فعلا انگشتانم درد گرفت
دااادگاه براي مدت كوتاه تنفس اعلام ميكند, برميگرديم...
منتظرم،