سلام دوباره!
واقعاً چه صندلی داغ جالبی!!!
از خواندن جوابهای شما خیلی لذت بردم! واقعاً آفرین!!!
** سلام دوباره آقا حامد..خوش آمدید ..ممنونم از لطفتون ..من فقط سعی می کنم به احترام دوستان که وقت میگذارن و لطف می کنن سوال می پرسند با طیب خاطر پاسخ بدم....همین..
سوال خیلی هست، ولی نمی دونم سارا بانو چقدر وقت پاسخگویی داره :)
** وقتم که وضعش خرابه..ولی وقتی مسئولیت پذیرفتم تا اخرش هستم پس نگران نباشید من هنوز خسته نشدم....
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...32f0518a05.gif
1- ترجیح می دهی یک دوستی داشته باشی که دلش پاک باشه، ولی کارهای احمقانه بکنه و ممکن باشه از این راه به تو آسیبی برسونه (مثل خاله خرسه)، یا اینکه یک دوستی داشته باشی که عاقل باشه، ولی شیشه خرده داشته باشه؟!
** من هردو این دوستانو داشتم..هردو اونها هم یک طوری بهم لطمه زدند و من مجبور شدم ازشون دوری کنم...شاید اینو تعریف بدونید از خودم ولی من خیلی ادم ساده ای هستم و زود باور..و از همین بارها ضربه خوردم.:302:.برای همین ترجیح میدم یک دوست ساده و منطقی داشته باشم که نه احمق باشه نه خورده شیشه داشته باشه ..که خدا رو شکر چند تا دارم و یکیشون 4-23 ساله باهم دوستیم..عین خواهریم برای هم....
2- شما به علت موقعیت شغلیت توی چشم هستی. ممکنه خیلی ها با توجه به اینکه شما دکتر هستی به سمت شما بیایند. این قضیه تا چه حد فکرت رو مشغول می کنه؟ آیا احساس بدی بهت دست می ده وقتی فکر می کنی شاید بعضی از دوستی ها بیشتر از اینکه به خاطر شخصیتت باشه، به خاطر شغلته؟ مگر وقتی که برای به دست آوردن مدرکت شب و روز درس خواندی و زحمت کشیدی، یکی از اهدافت رسیدن به همین موقعیت خوب اجتماعی نبود؟
** عجب سوالی....خیلی منو تو فکر بردی اقا حامد...راستش اون زمان که یان حرفه رو انتخاب کردم همه می گفتن برو دندانپزشکی هم پولش بیشتره هم پرستیز داره..رتبه ام به هردو می خورد ولی من عاشق پزشکی بودم و نمی دونم چطور بگم واقعا عاشق این رشته هستم...ولی نمی تونم کتمان کنم یک علت هم موقعیت اجتماعی بود...اینده تامین..اینکه فرزندانم به مادرشون افتخار کنن..سرشون بالا بگیرن و منو معرفی کنن...بله اینها هم بود..بگم نبود دروغ گفتم...ولی این مورد سمت من اومدم بیشتر تو خواستگاری ها بود..من از این جمله که پسرم پزشک می خواد متنفرم بودم و باور کن هرکس مادرش یا خودش همچین حرفی زد رد کردم چون دیدم منو نمی خواد شغلمو می خواد به هر دلیلی...بیشتر اون زمان قبل ازدواج فکرمو مشغول می کرد ..تاسف می خوردم برای کسانی که شغل معیارشون بود نه خودم...خودمم شغل برام مهم بود از طرف مقابل ولی نه اینکه پزشک باشه ولی ببخشید نفهم باشه...خیلی فاکتورها برام مهم بود..ولی دوستان اطرافم اکثرا همکلاسی هام هستند و بعدش من چون دختر خیلی شادی هستم.بدگویی نمی کنم..زیر آب نمی زنم سایر دوستانم هم باهام رااحتن..همیشه دوستام و حتی پرسنل بهم می گن ما با شما حس نمی کنیم با پزشک طرفیم ..شما عین خودمون هستید ..این جمله ای که بارها شنیدم..و بهش ایمان دارم که من و امثال من با هر درجه و تخصصی هیچ فرقی با باقی نداریم فقط این شغلمونه ..همین ..هیچ تفاوتی نیست ..مهم انسان بودنه ..همین...
3- فرض کنیم در آینده شما یک پزشک جراح می شوی. همسر شما در یک سانحه به شدت مجروح می شود و در خطر مرگ است و باید سریع جراحی شود. شما این انتخاب رو داری که خودت این کار رو به عهده بگیری یا اینکه به یکی از همکارانت اعتماد کنی. چه تصمیمی می گیری؟
(در ضمن امیدوارم شما و همسرت همیشه در سلامت کامل باشید).
** نگو آقا حامد..خدا اون روزو نیاره...با این سوالت به ولله اشک از چشمم اومد نصفه شبی...چی بگم..ولی مطمئنم خودم به هیچ وجه دست نمی زنم ..ولی زبر دست ترین جراحو براش انتخاب می کنم....خداوند رو....من اونو از خدا گرفتم ...خدا هم برام حفظش می کنه...وای حالم بد شد!!http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4983e61aa7.gif!
4- چرا اگر کسی پول به مردم قرض بده و بابتش سود بگیره می شه ربا، ولی وام بانکی ربا نیست؟
** اینو نمی دونم..چند بار به ذهنم رسید ولی نمی دونم چرا..فکر کنم که اونها در واقع چندین برابر سود واقعی اونو از طرف می گیرن ولی بانک های اسلامی در واقع با اون کار سرمایه گذاری ملی می کنن و بسته به نرخی که از اول دولت تعیین کرده سود یکسان به همه میدن...و سوداونو هی زیاد و کم نمی کنن...ولله چی بگم ..:325:
5- راسته که تنها دردی که هیچ دکتری نمی تونه درمانش کنه، عاشقیه؟
آه ز دردی که درمان ندارد! :)
** بله..موافقم..البته ما یک سرم دیازپام بهشون میدیم بگیرن بخوابن بلکه عاشقی از سرشون بیافته!! نکنه عاشق شدی؟؟؟:311:
6- منظور حافظ از این بیت چی بوده؟
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گــَرَم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
حافظ میگه: اگر طبیبان برای معاینه دست بر دل مجروح من بگذارند خون بسیاری از آستینشان خواهد ریخت . ( دلم بسیار پر خون است ، بسیار زجر کشیده و اندوه فراوان دارم)
7- حدود 10 سال پیش با مادرم رفتیم چشم پزشک. دکتر خودش چشمهاش چپ بود!! من و مادرم هر کدوم روی یک صندلی نشسته بودیم، صندلی ها حدود 1 متر از هم فاصله داشت. وقتی نگاهمون می کرد هیچ کدوم نمی دونستیم کی رو داره نگاه می کنه. یک سوال پرسید، من و مادرم همزمان شروع کردیم به جواب دادن! :311:
به نظرت "گر اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی"؟ :)
** ای خدا..مثل دکترهای پوست که اکثرا کچل هستند ولی کاشت مو می کنن!!!:311:
ما یک استادی داشتیم رینوفیما داشت..یک دماغ گنده و بسیار زشت منظر..اومد سر کلاس همین بیماری درس بده وقتی تموم شد یکی از پسرهای کلاس گفت دکتر مطمئنید درمانش جواب میده....گفت بله....گفت پس چرا دماغ خودتون درمان نشده!! کلاس بود که رفت رو هوا!!!:311:
8- به یک بنده خدایی گفتم که آره، فوق لیسانسم رو دارم می گیرم، ان شا الله می خواهم ادامه بدهم برای دکتری.
گفت وا! خب اگه می خواستی دکتر بشی، چرا نرفتی دکتر واقعی بشی؟!!!!!! :311:
حالا ببینم سارا بانو، یعنی شما دکتر واقعی هستی، من دکتر الکی می شم؟؟؟؟ :97:
** ما دکترای حرفه ای داریم ..اتفاقا مدرک PHD شما از نظر مدرکی از ما بالاتره مگه ما تخصص بگیریم..خب ایشان حتما از اون قدیمی ها بودن...قدیم دکتر فقط به پزشک می گفتن دیگه....
9- اگر فقط می تونستی 1 رتبه بدهی، به کدوم کاربر می دادی؟ چرا؟
تا حالا شده بخوای به کسی رتبه منفی بدی؟! :)
** خیلی انتخابش سخته...نمی دونم واقعا...نمیشه گفت..خیلی ها لیاقت رتبه دارند...ولی فکر کنم به شیدا حاتمی می دادم ..دختر قوی بسیار محجوب..از زندگیشون لذت بردم..البته نرسیدم متاسفانه بخونم..دوستان تعریف کردن برام...
نمره منفی ..بله می خواستم بدم..ولی ندادم چون اونقدر اون فرد بی اهمیت بود که ارزش نمره منفی هم نداشت ..حتی ارزش توجه نداشت...
10- تا حالا دو بهم زنی کردی؟ :)
** خداییش یادم نمیاد..فکر می کنم یادم اومد حتما می گم....
ممنون از جوابهایت! باز هم میام!
شکلکی هم که برای من انتخاب کردی جالب بود :)
** خواهش می کنم ..خوشحالم خوشتون اومد..دفعه بعد بابا یک آبی ..چایی چیزی بهم بدید..این چه وضعشه؟؟کو مسئول این صندلی؟؟؟