سبکتکین عزیزم
حدود 20-15 روز پیش در تصورت این بود که وقت دادگاه که بشه یعنی طلاق و همه چی تموم
اما هنوز تموم نشده . اگر توافقی اقدام کرده بودی الان 6 ماه از طلاقت گذشته بود . از دریچه چشم من همین شش ماه هم غنیمت هست ، شش ماه بیشتر همسر مردی بودن که دوستش داری
به ادامه زندگی تو و همسرت همونقدر امیدوارم که به ادامه زندگی خودم و همسرم امیدوار بودم ، از ته قلبم هم راضی نیستم این زندگی پر از عشقتون از هم بپاشه . دعایی هم که واست کردم از خدا خواستم که نگاهی به زندگیتون بکنه و اگر صلاح زندگیتون در ادامه هست خودش شرایطش رو سریع تر فراهم کنه
یه گذرا این شش ماه رو نگاه کن
تو خیلی تغییر کرده ای ، خصوصا این یک ماه آخر ، همه این تغییرها ارزشمند هست و یه جایی نتیجه تلاش و صبرت رو خواهی گرفت
اون موقع ها که من شرایط تو رو داشتم خیلی بچه ها بهم امیدواری می دادند که مشکلم حل میشه ، خیلی از رفتارها و کارهای شوهرم رو برام معنی می کردند که یعنی دوستم داره
درحالی که شواهد و واقعیت جور دیگه ای رقم می خورد و هرچه بیشتر می گذشت ، من بیشتر این واقعیت رو لمس می کردم که همسرم من رو دوست نداره و بهتره که برم طلاق بگیرم
همش یه دوگانگی توی اون لحظات داشتم ، زندگی سابقم رو مرور می کردم که شوهرم چقدر دوستم داشت و رفتار کنونی اش رو می دیدم که انگار همه ی اون ابراز علاقه ها دروغی بیش نبوده
من هم توی زندگیمون تا یه دعوای کوچولو می شد زود به شوهرم می گفتم بریم طلاق بگیریم ، و همش اون میومد آشتی و منو منصرف می کرد تا آخرین بار که دیگه به هیچ صراطی مستقیم نمی شد و همش می گفت طلاق ، تازه می گفت اشتباه کردیم ده سال زندگیمون رو طول دادیم باید همون اوایل جدا می شدیم
این حرف هایش رو می شنیدم و خرد می شد
شرایط من بالاتر از شوهرم بود از همه نظرو این برتری رو همیشه در زندگی به رخ همسرم می کشیدم
همش هم بهش می گفتم من تو رو نمی خواستم و پدر و مادرم به زور منو به تو شوهر دادند
.... اما اون هشت ماه که شوهرم قاطع روی موضع طلاق بود و من به اشتباهاتم آگاه شده بودم ، تازه مهارت های زندگی رو توی این سایت یاد گرفته بود دیدم من واقعا همسرم رو دوست دارم ، دیدم من زندگی با او را دوست دارم ، شاید قبلا همش توی ذهنم این بود که اگه با شوهرم ازدواج نمی کردم ، گزینه های بهتری برایم پیش میومد اما توی اون هشت ماه وقتی هم خوبی های شوهرم رو دیدم و هم بدی هاش رو ، تازه دیدم نه شوهرم خیلی نکات مثبتی داره و من برای ازدواج اگر صدبار دیگه هم اتفاق بیفته باز هم شوهرم رو انتخاب می کنم ، منتها این دفعه درست رفتار می کنم
زمانی که آقای سنگتراشان به من گفت : برو با شوهرت قاطعانه و محترمانه صحبت کن و سهم خودت رو از اشتباهات بپذیر و در نهایت وکیل بگیر و از طریق دادگاه برای طلاق اقدام کن
درحالیکه خودم رو داشتم واسه طلاق آماده می کردم
از روی احساسات به خودم می گفتم من شوهرم رو دوسش دارم و ازش جدا نمی شوم حتی اگر از این دوست داشتن و عشق به شوهرم تنها یک اسم ازش در شناسنامه ام بمونه
هرچند که از روی منطق می بایست دیگه مراحل دادگاه رو می رفتم
توی اون دوران بود که به خودم گفتم : من علی رو دوسش دارم و حاضر نیستم به این آسونی ها از دستش بدهم ، پس برای بدست آوردنش می جنگم
و واقعا جنگیدم تا بدستش آوردم
===============
سبک تکین عزیزم
اگر واقعا راضی به طلاق نیستی و می تونی بازهم صبر کنی و همین شرایط رو تحمل کنی ، در تمام مراحل دادگاه به همه بگو که دوستش داری و طلاق نمی خواهی