RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
بر من قلم قضا چو رانند
پس نیک و بدش ز من چرا می دانند؟
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
فردا به چه حجتم به داور خوانند؟!
خیـــــــام
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
بر خیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جما ل خویشتن مشکل ما
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
جمال در نظر و شوق همچنان باقیست
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
ساحل سرگشته گفت٬گر چه بسی زیستم *** هیچ نه معلوم شد٬آه که من کیستم
موج ز خود رفته ای٬ تیز خرامید و گفت *** هستم اگر میروم٬گر نروم نیستم!!!
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
ای دل اگر نخواندت ره نبری به کوی او ... بی قدمش کجا توان ره ببری به سوی او
گر نروی به سوی او راست بگو کجا روی ... هر طرفی که بنگری ملک وی است و کوی او
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی | *** | از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
|
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن | *** | که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
|
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست | *** | مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
|
طریق کام بخشی چیست، ترک کام خود کردن | *** | کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی |
|
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
در ديده ي ديده، ديده اي ميبايد
وز خويش طمع بريده اي ميبايد
تو ديده نداري كه ببيني اورا
ور نه همه اوست، ديده اي ميبايد.
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی ام از این زندگانی ام