دوستان میدونم جاش اینجا نیست ولی یه سوال اضطراری دارم توی word عددو چطور فارسی بنویسم؟کسی هست؟
.............
عزیزم منظور از سرکاری این بود که ما که اینهمه برات استرس کشیدیم باید خلاصش می کردی که نکردی.
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان میدونم جاش اینجا نیست ولی یه سوال اضطراری دارم توی word عددو چطور فارسی بنویسم؟کسی هست؟
.............
عزیزم منظور از سرکاری این بود که ما که اینهمه برات استرس کشیدیم باید خلاصش می کردی که نکردی.
من آفیس 2007 دارم ،2010 هم همین طوره شاید :
روی دکمه ی آفیس کلیک کنید و گزینه ی word options رو انتخاب کنید بعد از snap-in سمت چپ گزینه ی advanced؛بعد از کنسول سمت راست تو قسمت show document content ،فیلد numeral گزینه ی context رو انتخاب کنید.
2013 رو هم باید دنبال یه همچین مواردی بگردین.(منوی file ->option بعدشم مثه همونه) : http://digital-art.ir/%D8%AA%D8%A8%D...8%D8%B1%D8%AF/
---
بله! چقدر اضطراریه که آفلاینین!!،شایدم میخواین موضوعه تاپیکو منحرف کنین!!!
فرشته جون منم هستم میخواستم بهت بگم که محمدرضا زودتر ذست به کار شد ...
این پستم گذاشتم که بدونید منم بلد بودم ... :311:
سوالی دارم، چطوری رنگ صفحه پروفایلارو تغییر میدین؟ مثلا سبز ابی زرد صورتی؟
...
معلوم شد فرهنگ خیلی تنبله و نمیخواد از جاش تکون بخوره و بایدخانم بره خدمتش
خدا به داد اون دختری که قراره بهش تکیه کنه برسه
یک لذت وصف نشدنی داره،زنگ آیفون به صدا میاد،می بینی عسلت پشت دره
یا از سرکار میای خونه می بینی جیگرت روی مبل نشسته.اینها با رفتن به دنبال
گل گلی از بین می ره.
میبینم که تاپیک کل کل روبه جای تاپیک سوالات و...اشتباه گرفتین!!!
یامیخواستین موضوع روعوض کنید!!!
من نمیدونم چرابعضی هااینقدردلشون میخواددرموردآینده وخانمشون وزن ذلیلیشون واسه ماصحبت کنن!!!
دیدید گفتم خبرهاییه!!یه تیربندازبالاخره میخوره به هدف!!حالایه کم اونطرفتر!!
دختربی خیال به سلامتی!!حالا دوتا تازه عروس داریم!!
این آقایون هم حالا حالاها بایدمنتظربمونن!!چون اینطورکه معلومه اینهامنتظرخواستگارن!!قصدرف تن ندارن
- - - Updated - - -
منتظربقیه دوستان هستیم...زودباشین بگیددیگه...کی ها عروس میخوان بشن؟کی ها داماد؟
واااااااااااا پاییزه جان، مگه هر دختری که خواستگار براش میاد بلافاصله ازدواج میکنه؟؟؟نقل قول:
دیدید گفتم خبرهاییه!!یه تیربندازبالاخره میخوره به هدف!!حالایه کم اونطرفتر!!
دختربی خیال به سلامتی!!حالا دوتا تازه عروس داریم!!
نه خبری نیست، خیالت راحتتتتتت، حالا حالا ها رفتنی نیستم :))
نه با اوشون نه با بعدیا هیچکدوم به توافق نرسیدیم!:18:
بعله جرمه چون خطاب به شخص مجهول الهویه است هر وقت هویتش مشخص بشه رفع جرم میشه:311:
فکر کنم شما میخواین مشمول این بیت شعر قرار بگیرین نه چک زدیم نه چونه عروس اومد تو خونه :227:
نه اغا دلتون صابون نزنین درسته دوره قحط الرجالیه ولی نه این قدر دیگه بشینی تو خونه در بزنه بیاد بگه سلام اقا خودم اومدم زحمت نکشین شما از جات بلند نشی:328:
اتفاقا حرف فرهنگ برا من عجیب نبود! ضمنا شما مثه اینکه خبر ندارین !همه چی عوض شده !یکم تلاش کنید میترسم دیر بشه!برا خودتون میگما وگرنه برا من که فرقی نداره!
مثلا همین دیروز من خودم تو خونه تو اتاقم مشغول انجام کارام بودم ،مامانم اومد گفت یه مورد اومده بگم بیان !؟
بعد من چون وقت نداشتم و هماهنگ نکرده بودن اول رد کردم ولی دیگه وقتی خیلی التماس می کنن آدم دیگه تو معذورات میمونه !
خودش با مامانش اومدنو یه گوشه اتاق ایستادند و دخترم خیلی سربه زیر بود !
اول مامانش اومد گفت دخترمونو اگه میشه به کنیزی قبول کنید و از این تعارفات ولی خب من یکم سخت گیرم!
خلاصه شرایطشم بدکی نبود حالا ایده آل نبودا ،دختر خودش خونه، ماشین، پول ،کار پردرامد، دکتری ،مهربون و همه چی داشت حتی گفتن یه خونه و یه کارخونه به نامم میزنن ،مهریم اول اونا گفتن یه سکه بعد من قبول نکردم خلاصه گفتن اصلا هیچی نمیخوایم و یه همچین پسر با کمالاتی رو حاضر نیستیم از دست بدیم! چهرشم انصافا خیلی خوب بود! ولی خب من ملاکام خیلی دقیقا و ظاهر اولویت شماره 1 نیست!
بعد رسیدیم به آشپزی گفتن بلد نیست ؛ من گفتم دیگه تمومه ! من حاضر نیستم تن به یه همچین ازدواجی بدم حتی فرصت شش ماهه خواستند !گفتم نه نمیشه و این خط قرمز منه و یکی از مهمترین معیارام هست .
خلاصه بعد دختره وسط کوچه داشت خودشو میزدو مامانش از یه طرف فرصت میخواست و آبروریزی دیگه ! من نمیدونم مردم وقتی دخترشون مهارتای کافی رو نداره برا چی وقت با ارزش ما رو میگیرن! ای بابا!
هقته ای دو سه مورد من دارم ازینا ! کچلمون کردن دیگه!
به هر حال خیلی حواستونو جمع کنید مثه سابق نیست ! من فکر کنم اطلاعات بعضی دوستان مال 70-80 سال قبله!
حالا استرس نگیرینا ولی یکم میخواستم بگم فقط بدونید وضعیت چه شکلیه!
موفق باشین!
اقا ام رضا میشه مارک قرص توهم زایی که مصرف می کنین رو به من هم بگین؟اخه معلومه خیلی مرغوبه بدجور اثر کرده .
اوووه این همه وقت دارین دنبال اون فرد که میخواد ازدواج کنه می گردین ؟ به فکرتون هم نمیرسه .اگه منجر به ازدواج شد خودش میگه
ولی فرهنگ قشنگ معلومه عاشق شده در حـــــــــد....:311: نکنه شما هم از اون داروهای ام :311:رضا.....؟
کی دامن با شلوار میپوشه؟ یکیش همین دختره که اومده خاستگاری رضا.
داستان گل گلی چیه این وسط؟فرهنگ اومده دیده عسلش نشسته رو مبل جیگرش هم پشت دره .بعد رفته دنبال گل گلی .معنی نمی ده :54:نقل قول:
اینها با رفتن به دنبال گل گلی از بین می ره.
تاریخ سوم دبیرستان، سال 1400 شمسی:
خواستگاران که بودند و چه کردند و چرا منقرض شدند؟
در جواب به یکی از پست های دوستان که بسیاربه من لطف داشتن و من وقت نکردم جواب بدم بگم که :
امروز تو بولتن یه جمله خیلی با محتوایی نوشته بود که گفتم بد نیست با شما هم در میون بذارم:
"برای شناختن ادم های دوروبرتان لازم نیست با ان ها به سفر برویدچهره واقعی دوستان خود را در تاپیک کل کل ببینید و لذت ببرید"
البرت اینشتاین
پاییزه جان اگه منظورت سوال تبدیل اعداد به فارسی منه بله من جوابشو بلد بودم فقط نمیدونم در جریانی یا نه دوستان بد پیله ای در این سایت داریم که انرژیشون زیاده خواستم یکم برا پیدا کردن جوابش سرگرم بشن که متاسفانه گولمو خورد و دم به تله دادhttp://www.freesmile.ir/smiles/27581...pajlv8881e.gif .
دوست عزیز حواستو جمع کن اون پست یه تله بودhttp://www.freesmile.ir/smiles/27501...astic_hand.gif
(دیالوگ مامان اقا رضا امروزصبح در حال بیدار کردن رضا از خواب خوش)http://copypastekon.ir/files/yahooSmileys/4.gif
رضا در خواب نازhttp://www.citysmiley.com/smileys/fatigue/emotplus3.gif
مامان رضا:http://www.kolobok.us/smiles/artists...viannen_45.gif رضا جان مادر پاشو عزیزم لنگ ظهر ه .....
برو به کار بدبختیت برس چقدر میخوابی.....
یه دوقرون جمع کن فردا هیچکس حتی دختر خل وچلش و هم دست پسر یه لاقبا نمیده هاااا
پاشو پاشو مامان صبحونت بخور باز داری خواب مبینی دخترا پاشنه خونمون از جار در میارن ای بابا مادر اینقدر تو خواب خیال سیر نکن:81:
اون قدیما بود دخترا فقط به فکر شوهر بودن الان که هر کدوم واسه خودشون مرد شدن دیگه احتیاجی به اقا بالاسر ندارن درس خوندن کار دارن درامد دارن پسر الاف بیکار میخوان چیکار
رضا: نه مامان واقعا همش خواب بود نهههههههههhttp://www.pic4ever.com/images/154fs232528.gif
مامان رضا:http://pichak.net/blogcod/zibasazi/0...ak.net-344.gif اشکالی نداره مادر خودتو ناراحت نکن سعی کن شبا کم بشینی پای همدردی کل کل کنی تا از این توهمات نزنی تو خوابhttp://www.pic4ever.com/images/consoling2.gif
روز خوش اقا رضاhttp://copypastekon.ir/files/yahooSmileys/4.gif
پاییزه ؛منظورش شما بودینا :
جای شما بودم حتی یه لحظم درنگ نمیکردم و زیر آتش سنگین توپخانه ی کل کل تبدیل به خاکستر میکردمش!،توهین خیلی بزرگی بهتون کرد!من که نمیتونم باهاش کنار بیام حالا شما رو نمیدونم! فقط راحتش نذارید! البته هر جور خودتون صلاح میدونیدا!
دام کار گذاشتن تو پست خیلی خوبه ولی اینکه آدم خودش تو دام خودش بیافته اونم تویه همون پست خیلی خیلی بده معلومه تجربه ندارین!:
اگر این یک تله بود جملات بالا را می بایست حذف میکردید ؛ البته شایدم از پاییزه ترسیدین ،و برای اینکه از واکنشای ایشون در امان باشید اینا رو هول هولکی اضافه کردین!
ضمنا دوستان اینقدر مستاصل بود که دلم براش سوخت وگرنه اگه بهش میگفتم روش کلیک راست کن و بعد delete رو انتخاب کن اون این کارو میکرد ! باید نهضت سواداموزی کلاس کامپیوترم بذاره میخواین برین شرکت کنین!!؟ خوبه ها!!
به هر حال بازم باختین! ، متاسفم!
روز شما هم خوش! آسیاب به نوبت!؛قول میدم جبران کنم!! http://www.hamdardi.net/images/smilies/97.gif:311:
من که قبلا گفته بودم ایشون یاجاسوسن یانفوذی یاخرابکار!!الان همه که دارن دوبه هم زنی میکنن!!!وای...وای...
شمابریدبه خواب وخیالتون بپردازید خداروچه دیدی شایدیکی توی خواب عقلش روازدست داد وزنتون شد!!!
فرشته جان پست به اون بالابلندی رودروصف من نوشتی؟؟؟!!!!اون هم درموردرفاقت من!!!؟؟باباماراچکتیم!!
دختربی خیال پیش مارسمه به کسی که اجازه خواستگاری میدن یعنی50درصدش حله!!!فک کردم شماهم همینطورید!!!به هرحال مامنتظریم همه دخترهای تالارعروس بشن:43: وگرنه آقایون که...
قربانت پاییزه جان :72::72::72:
آخی ی ی نمیدونم چرا دنیا با بعضی ها نمی سازه و اینقدر بد می بینن دنیا باهاشون یار نیست از بس حیله و حقه دارن. از بس تنهان
ایندفعه رو باختید دیگه دوست عزیزhttp://www.freesmile.ir/smiles/612213_gigglesmile.gif
تازه داشت قضیه رو مثلثی می کرد که تیرش به باد خورد
ولی میگم هنوزم فرصت دارید تا مثل دفعه قبلی که تو کل کل زن ها مردها با اون افتضاح معذرت خواهی کردید
فرصت داده میشه تا این دفعه هم اعتراف کنید و من با شما در صلح خواهم بود
فرصت رو غنیمت بشمار و نخواه این وضع ادامه پیدا کنه به نفع خودته ...زن و بچه میاد میخونه این هارو بده.:163::163:
میشنوم اعترافتونو...
شما چرا قصد دارید همه چی رو وارونه جلوه بدین!؟
بله تیرم به خطا رفت ولی حالا مثلا به جای اینکه 100-0 به نفع من باشه شده 99-1!به قول خودتون "ایندفعه"! حتی شماهم به عنوان دشمنم دارین اقرار میکنین! میبینید که وضعیت من خیلیم خوبه! شما چی !؟ نمیخواین اعتراف کنین!؟ من اطلاعیه تایپ شده آماده دارم فقط باید اسمتونو واردش کنید ! خواستین بگینا تعارف نکنین!
ضمنا سر قضیه ی عدد فارسیه هرچند پاسختونو گرفتین ولی حالا که چنین پست جسارت انگیزناکی رو نوشتین !؛اگر حرفتونو پس نگیرین و عذرخواهی نکنین مجبور میشم به خاطر شکستن نمکدونم پیغام خصوصیاتونو که در خصوص آفیسه بود که کاملا مدرکی مشهود بر کذب ادعای تله بودنه اون پسته ،بذارم تا همگان دروغ گو بودن شما رو پی ببرند!!؛ من نمیخوام بگم بگم (:311:)راه بندازم تو تاپیک ولی اگه مجبورم کنین چاره ای نمیمونه برام!چیکار کنم!؟ بگم !؟....بگم !؟....بگم !؟....!:311: بذارین بگم یکمیشو بگم :
نذارین بقیشو بذارم ! خودتون که میدونین چیا نوشتین که... شما قرار بود اول برید نهضت ! برا چی رفتین سر کامپیوتر ! نمیگین یه وقت برق شما رو میگیره !!نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت
دوستان عزیز من در چند صفحه ی قبل اخطار کردم که ایشون میتونه دوباره فضا رو متشنج کنه! نگفتم!؟ اگه همونجا نسخشونو پیچیده بودین الان دیگه راحت شده بودیم ! با این حال هنوزم دیر نشده! ولی اول بذارید ببینیم تو پست بعدیش حاضر به توبه هست یا نه تا بعد ببینیم باید چیکار کنیم باهاشون! عجب معضلی شدنا!!
ضمنا مراقب تله های موشی که تویه پستم کار گذاشتم باشین! :311:
حالا همه بیخیال شدن هااااا
صلح و قبول کردن، دو نفر هستن نمیدونم چرا نمیخواین صلح کنن! !!!!!!
ای بابا!!!!!!!
اینجا تاپیک کل کل! !! من اشتباه کردم یک سوال پرسیدم، خوشبختانه جناب فرهنگ 27 ، اشتباه منو اصلاح کردن.
فرشته جان هم فرمودن میخواستن بحث و عوض کنن پیام بازرگانی ارسال کردن!
دیگه چرا اینقده باهم بحث میکنین. صلح کنین دیگه! !
همه نشستیم منتظر شماهااا هستیم ها! !!!
سلام
آقا این انجمن چه تاپیکهای باحال زیر خاکی ای داره ها…:biggrin:
درسته من مجردم ، ولی بالقوه پتانسیل بالایی در خاطره سازی دارم ، اخه میدونید؟ ما یک مبحث زیر زمینی و زیرپله ای توی مباحث روانشناسی داریم که توی رفرنسها هم نیست به اسم Future Memories به معنی خاطرات آینده میشه ، در اصل کارکرد این اصل روانشناسی اینه که شما مشینی برای خودت خاطره به هر شکلی خواستی درست میکنی ، بعد که ابزار و لوازمش فراهم شد اون خاطرات رو محقق میکنی … :biggrin:خلاصه اینکه قراره ما بزنیم توی کار Future Memories که البته دوستان متاهل میتونن از خاطرات من بدون ذکر منبع ایده بگیرن و البته تمام عواقب احتمالیش هم به عهده خودشون هست…:biggrin:
پس…
بعد از حضور فعال در تاپیکهای حال و احوال و کل کل اینک…
حضوری دیگر در تاپیک خاطرات عاشقانه من و همسر نداشته ام…. :311:
اما اولین خاطره ….:biggrin:
امروز اولین سالگرد ازدواج من و منزل بود…:biggrin: چه زود گذشت واقعا.. بقول شاعر رسیدیم و رسیدیم کاشکی نمیرسیدیم…:biggrin: صبح که از خواب بیدار شدیم ، نه تنها وانمود میکردم که اصلا یادم نیست امروز چه خبره ، بلکه روز رو با کمی غرغر و اخم و تخم شروع کردم که بهش زیر پوستی بفهمونم ، داداش ، فکر نکنی ما از اوناشیم که تمام ذکر و فکرمون تاریخ مناسبتها و از این داستانهاست و خواستم کمی رد گم کرده باشم :biggrin:… خلاصه منزل صبح میخواست بره خونه مامانش اینا… مثل همیشه سر راه رسوندمش و بهش گفتم شاید امروز کارم بیشتر طول بکشه دیرتر بیام دنبالت… هوا که تاریک شد بهش زنگ زدم گفتم ، منزل جان ، من گرفتار شدم ، نمیتونم بیام دنبالت ، با یک اژانس بیا خودت خونه… بعد از یک ساعت یک دفعه صدای چرخوندن کلید توی قفل رو شنیدم، منزل، با یک صدای پر انرژی مثل همیشه بلند صدا زد … بووووووق جونم (ببخشید لفظی که بکار برد یکم صحنه داشت مناسب حال مجردهای سایت نیست:biggrin: ) کجایی؟ منم با یک صدای خسته گفتم اینجام… توی اتاق خواب… خسته ام دراز کشیدم… …. به محض اینکه منزل وارد اتاق شد و تا میخواست بگه چرا تو تاریکی دراز کشیدی…. یهو از بالای سرش با یک پمپاژ قوی برف شادی که با یک سیستم کنترلی کار میکرد ، مواجه شد… و بعد هم با یک طرح شبرنگ که روی دیوار پشت سرم خودنمایی میکرد و مثل طرح زیر بود و توی تاریکی اتاق زرق و برق خاصی داشت مواجه شد …
دیگه از اینجا تا ده دقیقه بعدش رو که کلی جیغ و هورا و صحنه های کاملا درون خانوادگی داشت رو نمیتونم تعریف کنم ، شما هم لطفا پاتون رو از زندگی خصوصی ما بکشید بیرون … :biggrin:
خلاصه بعد از اون ده دقیقه ، بهش گفتم اون فلشهای روی دیوار رو هم دنبال کن… وقتی اون فلشها رو دنبال کرد و رسید به پاتختی که روی اون کادوش که یک تبلت بود و میدونستم مورد نیاز درس و دانشگاهش بخاطر اینترنت همراهش هست ، و بازش کرد، البته از اون تبلت خارجی گرون ها نبود ها ، از این تبلت های معمولی ارزون 200-300 هزار تومنی بود… اخه ما همون دوران اشنایی در مورد خصوصیات اخلاقی خودم بهش گفته بودم که دوست دارم خونه و زندگی داشته باشم که زندگیمون مثل اکثر مردم باشه …مثلا بهش از علاقه خودم به ماشین شاسی بلند گفته بودم و بهش گفته بودم اگه میلیارد میلیارد پول هم داشته باشم هیچ وقت نمیخرم چون توی چشمه… چون چیزی نیست که عامه مردم بتونن بهش برسن و ممکنه کسی اون داشته ما رو ببینه و دلش بخواد و ما مسوول هستیم و… خلاصه…
وقتی کادوش رو باز کرد و کلی ذوق و تشکر کلامی و عملی کرد :biggrin: ، بهش گفتم بیا ببینم طرز کارش چطوریه و چه امکاناتی داره…. همینطور کنارش نشسته بودم و میگفتم فلان کار رو بکن و برو توی این پوشه و… هدایتش کردم توی پوشه فیلمها و روی یک فایل اونجا کلیک کرد و شروع کرد به پلی شدن… براش یک کلیپ ساخته بودم در حد دریم ورکس و والت دیسنی:biggrin: … یک کلیپ انحصاری عاشقانه برای منزل که وقتی تموم میشد اخرش یک پیغام عاشقانه باز هم از نوع خانوادگی و غیر قابل پخش داشت که طبیعتا ذوق زدگی منزل بعد از تماشای اون کلیپ و اتفاقات بعد از اون قابل حدس زدنه :biggrin:
خلاصه… بعد کلی ذوق مرگی خانوادگی .. بهش گفتم هنوز تموم نشده ، یک سوپرایز هم برات توی حمام اماده کردم برو خودت ببین … اونم که داشت توی فضا سیر میکرد با عجله خودش رو به حموم رسوند و با شتاب هر چه تمام تر در حمام رو باز کرد و دیگه واقعا چشمتون روز بد نبینه:311:… یک سطل با چند لیتر اب نسبتا سرد که بالای در حمام تعبیه کرده بودم و با باز شدن در تخلیه میشه ، روی سر منزل تخلیه شد و دیگه کسی نمیتونست جلوی خنده من و جلوی حرص توام با خجالت کشیدن از داد زدن سر من بخاطر کادوی دریافتیش رو بگیره..:311:
بهر حال پسر است دیگر … مریض است دیگر:biggrin:… گاهی مرضش میگیرد:biggrin: … اگه مرض نداشت که زن نمیگرفت دیگر، داشت زندگی اش رو میکرد … اقا اصلا اینا رو ول کن… ما که از همون اول گفته بودیم یک منزل جینگوله مستون میخوایم برای همین روزها میگفتیم دیگه…:biggrin:
خلاصه بعد که یک دوش گرفت و خشک شد ، بهش گفتم اماده شو بریم بیرون یکم تجدید خاطره کنیم… اول از همه رفتیم اون مکان زیارتی توی شهرمون که خیلی خاطرات زیادی بین من و منزل و صاحب والا مقام اون مکان زیارتی بود… پر از خاطرات خوب و به یاد موندنی… توی روزهای سخت و اسون این یکسال… بعد از کمی اقامت در اونجا و تجدید قوا، گفتم شام بریم همون جای که این یکسال اونجا زیاد خاطره ساختیم… رفتیم سر همون میز کنج دیوار مثل همیشه … یکم که نشستیم ، مثل این فیلمها دستم رو بلند کردم رو به گاردسون هی بشگن میزدم که متوجهش کنم اون کیک کوچولویی که سفارش داده بودم رو بیارن.. فکر کنم یک یک ربعی داشتم بشگن میزدم و میدیدم اون گاردسون فقط داره به من میخنده ، اونقدری که اون شب بشگن زده بودم یادم نمیاد شب عروسیم بشگن زده باشم:biggrin:.. خلاصه گاردسون یکم که به من نزدیکتر که شد ، دیدم یک ربعه اشتباهی دارم بهش بشگن میزنم و چون نور محیط کم بود اون گاردسونی که مد نظر من بود رو با این یکی اشتباه گرفته بودم:biggrin:… خلاصه وقتی کیک و شام رو خوردیم و سر میز نشسته بودیم… منزل زل زده بود تو چشمام و توی اون نور ملایم یکسره خطاب به من زمزمه میکرد " عزیزم تو حاضری واسه عشقمون چیکار کنی ؟":biggrin: بعد انتظار داشت منم جواب بدم :" واسه عشق تو ، میدم قلبمو و از این حرفا " آخه اینو خودم یادش داده بودم تو این یکسال.. هر وقت یک صحنه ناراحت کننده ای بین ما پیش میومد این بیت شعر رو ازش میپرسیدم و اون هم یاد گرفته بود جواب بده تا فضای ناراحتی بین ما عوض بشه… خلاصه اقا ،طفل معصوم این منزل ما ، ده دقیقه ای داشت این رو میگفت و من هم همش حواس خودم رو پرت میکردم و جواب نمیدادم و به در و دیوار نگاه میکردم…:biggrin: این حرکت رو میکردم که یادش باشه لازم نکرده برای ما از این حرکات بکنه و مثلا بخواد ابتکار عمل رو به دست بگیره و از این حرفا … اره داداش….:biggrin:
خلاصه اون شب تموم شد و داشتم با خودم فکر میکردم که کل هزینه هایی که اون شب کردم حدود 400 هزار تومن شده بود و با همون مقدار هزینه نه چندان زیاد ، تا سال دیگه منزل رو شارژ کرده بودم .. بهر حال دختر است دیگر … راحت میشود با همین چیزهای الکی پلکی دلش را به دست اورد دیگر:biggrin:… تازه من دوست هایی دارم که دل منازلشون رو با پاستیل و پفک و چیپس به دست میارن :biggrin:… فکر کنم میارزه با یک هزینه کم یکسال ارامش و شادی رو در محیط خانواده حفظ کرد..
البته صبر کن ببینم، امروز که سالگرد ازدواجمون بود ، ماه دیگه هم که جشن تولد منزل هست ، سه ماه دیگه هم که روز دانشجو هست باز باید بهش کادو بدم ، ماه بعدش هم که منتظر کادوی ولنتاین هست حتما… ماه بعدش هم که روز مهندس هست باید یک کادو هم به مناسبت مهندس بودنش بهش بدم… سه ماه بعدش هم که روز دختر هست که چون گاهی من " دخترجان " صداش میکنم باید یک کادو هم به اون مناسبت بهش بدم، دو ماه بعدش هم که روز زن هست باز باید یک کادو اونجا بهش بدم…. نـــــــــــــــــه… من کیم ؟ اینجا کجاست؟ این زنه کیه ؟ من که زن نداشتم ! اصلا من که زن نخواسته بودم…. نـــــــــــــــــــــه … آقا یکی بیاد منو اعمال قانون کنه :58:
……………
آنچه در خاطرات بعد خواهید خواند….
یک عصر 5 شنبه تابستون به منزل گفتم بار و بندیل رو جمع کنه و یک سفر کوتاه به یک منطقه بکر که مدنظرم بود بریم… توی راه اتفاقات عجیب و غریبی افتاد که در نهایت با درایت ما رفع شد… اما وقتی به اون مکان رسیدیم … با یک پیرمرد و پیرزن عجیبی روبرو شدیم که خیلی چیزها در مورد گذشته ما میدونستن و………:biggrin:
با ما همراه باشید:biggrin:
جناب محمد 93 ، جدیدا تغییر شغل دادین میخواین نویسنده بشین؟
دارین رمان مینویسین؟
اسمش چی هست؟
خاطرات عاشقانه آقای 93 و بانو؟
خدایی پستاتون خیلییییی طولانیه ، این اولین پستی بود که تا آخرش خوندم!:303:
آهان راستی چرا اومدم تو کل کل!
برای این قسمت :
اینجا رو اشتباه کردین، خانومتون بعد یسال شما رو خوب میشناسن، حتما بهتون میگفتن ، خب خودتون تشریف ببرین تو ، سورپرایز و بیارین بیرون.نقل قول:
خلاصه… بعد کلی ذوق مرگی خانوادگی .. بهش گفتم هنوز تموم نشده ، یک سوپرایز هم برات توی حمام اماده کردم برو خودت ببین … اونم که داشت توی فضا سیر میکرد با عجله خودش رو به حموم رسوند و با شتاب هر چه تمام تر در حمام رو باز کرد و دیگه واقعا چشمتون روز بد نبینه… یک سطل با چند لیتر اب نسبتا سرد که بالای در حمام تعبیه کرده بودم و با باز شدن در تخلیه میشه ، روی سر منزل تخلیه شد و دیگه کسی نمیتونست جلوی خنده من و جلوی حرص توام با خجالت کشیدن از داد زدن سر من بخاطر کادوی دریافتیش رو بگیره..
نرفتین هم بزور هولتون میدادن داخل !
خداییش من یکی به این قسمت تاپیکتونو رسیدم ، با خودم گفتم نه نرووووو دختر! تله است!
بعد یک صحنه یادم اومد خیالات و توهماته! چه من زود جدی گرفتم:311: دخترا که اینقده ساده نیستن زود گول بخورن!:18:
واقعا مجردی با بعضیا چه میکنه!!
کاربر داریم توهم خاطره مشترک زده اونم سریالی بعد ی اصطلاح علمیم میزاره روش که خودشو ما رو توجیه کنه.:311:
آقای مجرد دست از سر تاپیک متاهلا بردار!:305:
بزار اون تاپیک منحرف نشه، بیا تو کل کل قول میدیم فراریت ندیم:311:
ما هم دعا میکنیم خدا یک عدد دختر جینگوله مستون نسیبت کنه:203:
درود دگربار
m.reza91 دادا دلم برات میسوزه گیر قوم یجوج معجوج افتادی :58::311::58:
تحمل کن دادا دست خودشون نیست خوب میشن:311:
جناب محمد خان 93 ؛ میگم من یه پروژه باید تایپ کنم و زود تحویل بدم وگرنه بدبخت میشم ازون طرف درگیر کل کل هم هستیم ؛میشه من عکس بگیرم بذارم اینجا شما برام تایپشو زحمت بکشین !؟ من تایپم خیلی کنده عاخه!! یه حدود صد صفحه است فکر کنم تو دو سه تا پستای متوسطتون جا بشه !!!! ممنون میشم!!
ولی امروز دارم فکر میکنم مدیر همدردی به خاطر تشکر و قدردانی که از یه عده کردند چه استراسای شدیدی رو دارن تحمل میکنن که حالا پست بعدی چیه و کجاست!!!!!؟ فک کنم همین روزاست که خودشونم یه تاپیک باز کنند!!
--
میگم یه پیشنهادیم دارم ؛ خوبه تو تاپیک بعدی کسایی که میخوان الکی کل بندازند رو راه ندیم ! انگار همش دنبال دعواند !! خب برین تاپیک بزنین تا اونجا کمکتون کنیم مشکل ریشه ای حل بشه !!!!! برا خودتون میگما!
----
-----
ممنونم که به فکرمی خالقزی عزیز!! الان دارم اشک میریزم به خاطر این نوع دوستست، برادر!!
ولی همون طور که میبینی همه چیز تحت کنترله !! و شرایط حداقل برای من که عادی هست !!!
===
ای وای !شما هم آنلاینین! من باید برم صبحونه بخورم!!!
من چقدر اشک ریختم چقدر ناراحت شدم :47:
جوانان ذکور این سرزمین دارن جلو چشمانمون آب میشن و کسی به فکر چاره نیست
دیروز به اندازه کافی از توهمات فرهنگ و ام رضا ناراحت بودم و ذهنم مشغول بود دیگه با دیدن پست محمد 93 بغضم ترکید و طاقت نیاوردم:54:
این جا جاداره که بگم :چرا مسوولین پاسخگو نیستــــــن؟!!!!!
خاله جان بجای اتیش سوزوندن حرفتو پس بگیر که می گفتی کار دخترها دعا برای شوهره
قضیه برعکس شده دوستان این پسران هستن که در وضعی اسف ناک بسر میبرند و شدیدا ارزوی ازدواج در سر دارند ولی کو زن؟!!کی میده زن؟
نکنه رضا باز داره قرص اک**(علامت مربعه کو بذارم؟ می ترسم رد یابی بشم)س پخش می کنه بین جوانان دسته گل تالار ؟
در ضمن من خودم هم حاضرم اگه تاپیک بزنی بهت کمک کنم تا مشکلاتت رو مرتفع کنی فقط اعتراف کن بقیه اش حله!
راستی فکر کنم لازمه یه تاپیک با عنوان " نقدی بر خاطرات خیالیِ طفلی محمد 93 بزنیم "
دقت کردین دیالوگش یک طرفه بود ؟ بیچاره دختره جیک هم نزد در طول داستان !امون نمی ده که
دختره عروسک بود یا ادم؟ سطل اب خالی شد رو سرش اونم تشکر کرد و دوش گرفت و گل و بلبل رفتن بیرون .
این دختره اگه جینگیلی مستون بود مطمان باشین تا شیلنگ رو نمی گرفت رو سر محمد 93 و حالشو جا نمی اوردو کتک حسابی نمی زد دست بردار نبود
ولی خندیدمــــــا حسابی به معنای واقعی .مخصوصا به اون قسمت بشکن زدن که دلم درد گرفت:311::311::311: ممنون که شادمون کردی:72:
پ.ن : دشمن عزیز اگه اینطوری ادامه بدی مجبورم می کنی اشتشهاد محلی از اعضای محترم تالار جمع کنم و بعدش فینیــــــش
فرشته جان مستقیم هدایتت می کنه به انجمن ازاد !
تنها مدافع شما اقای خاله قزیه ببین توانشو داری؟
چون میدونم که منتظرن من فقط اعلام کنم اسایش و ارامش رو گرفتی ازشون کاری نکنید رای گیری کنم و پته سخنان پوشالی ات رو اب بریزد.
بر طبق قوانین تالار همدردی هر رای مرد برابر با 10تا رای خانوم ها محسوب میشه :311::58:
گرچه بنظر بازم در حق ما مردها ظلم شده اصلا زن و چه به اینترنت آخه :311::58:
خاله جان کجای کارید؟ کل کل مردها زن ها مدت هاست تموم شده از قافله عقب موندید اونها صلح کردن
در ضمن سعی کنید طرف حق باشید:305: نه هم جنستون.
اگه گذاشتین به کارام برسم!:
خالقزی خالللللللللللقزیییییییییی یییییییییییی !
میشه دوباره بحث و به یه جایی نکشونی که نشه جمعش کرد !!!!!!!!!!!!!؟
بله در این مورد حق کاملا با فرشته ی اردیبهشت گرامی و محترم هست و اون ماجرا تموم شده و رفته و ما قبول کردیم که با ف........ ب.........یم. در مورد اون دیگه هیچ بحثی نمونده!
بعدم دوست عزیز من خودم پرچم دار صلح و برابریم و موافق دوستی ! شمایید که از همون اولی که ما پرچم سفید برداشتیم مدام میخواستی همه چیو نابود کنی ! میدونی چرا دوستان عزیز جدیدم نمیخوان وارد کل کل با تو بشند !؟میدونین!!؟ چون دیگه خستند !بریدند ! منم خستم ولی این فداکاری رو به خاطر آرامششون میکنم و وقتی شما رو تبدیل به نیست و فینیش کردم آرامشو تو سرتاسر تاپیک برقرار میکنم!
طلا که پاکه چه منتش به خاکه!!؟
ما هر حرفی که زدیم بر اساس مدرک و سند بوده همشم موجوده ؛شمایید که ادعاهای توخالی و کذب میکنید ؛مثلا من دیروز در مورد اون دختر خانومی که اومده بود برای ازدواج کردن ؛ دیدم چه موجی ایجاد شده از انکار و خواب و توهم و تا ریخ سوم دبیرستان و .... ،البته من نمیدونم دوستان هنوز به سوم دبیرستان رسیدن یا نه لطفا نرید کتابای جلوتر رو کار کنید طبق برنامه برین جلو لطووووا!! ؛من فیلم گرفتم از این ماجرا میتونم بذارم ببینین! ولی شما هنوز یه عکس شلوار کتونی به ما نشون ندادین ! خب !؟ این چی رو نشون میده !؟ خودتون قضاوت کنید لطفا !
ببینید اگه ابراز پشیمونی نکنید اونوقت شرایط سخت تر میشه مثلا مجبورتون میکنیم با یه همچین شخصی ازدواج کنید :
- حداقل 20 تا خواهر مجرد داشته باشه که همشونم به صورت داوطلبانه باید تا اخر عمر مجرد بمونن تفکراتشون نباید از دوران قاجار به این طرف اومده باشه! طول زبون هر کدام : حداقل 2 مترو 36 سانتی متر
- مادرشوهر باید به سبک صد و پنجاه سال پیش باشه!
-دوماد باید بی سواد مطلق باشه!
-زندگی با خانواده ی عزیز شوهر باید باشه!
آندرستند!؟
حالا ببینید براتون صرف میکنه یا نه!؟ بازم میگم ریسکه ها! خود دانید! دیگه من اتمام حجتمو کردم که بعدا نیاید گریه زاری راه بندازین که من ببخشمتون!
اینم اضافه کنم : اتفاقا رای گرفتن کار مثبتیه ؛همه از شما به خاطر دشمنیتون با من ناراضی اند وگرنه من با شما اصلا هیچ مشکلی ندارم حتی نگران این وضعیتتونم!! بد نیست یه سر به تاپیک "تاپیک های نیازمند حضور m.reza91 " بزنید روزی صد بار آپدیت میشه همه هم از شما شاکی اند . من دارم با شما مدارا میکنم ولی کم کم دارم به این نتیجه میرسم که دارم اشتباه میکنم شما اصلاح پذیر نیستین!
یعنیا ما هم مجرد بودیم ممد93 و فرهنگ27 و m.reza91 هم مجرد!!!!
یادش بخیر مغازمون سر خیابونه چنتا کوچخه پایینتر دبیرستان و مدرسه راهنمایی دخترانه بود چه ابهتی داشتم برای خودم خوشتیپ خوش هیکل باحال و مغرور یه مقایسه کن با پسرای مجرد امروزی آبروی هرچی مرد مجرد رو بردن اینا :102::97::161:
اگه دست من باشه اینجور پسرا رو میفرستم سوریه و عراق پیش داعشی ها گردنشونو بزنن :58::311:
http://yoursmiles.org/tsmile/tears/t23136.gifآقا من هیچ حرفی ندارم با خوندن پست محمد 93 عمق فاجعه رو درک کردم واقعا گریه امونم نمیدههههههههه http://yoursmiles.org/tsmile/tears/t2367.gifای خدا چه به سر جوونهای ما اومده چرااااااا اخههههه چراااااا:302:
همش توهم همش خواب وخیال ای داااااااد بی داااااااااد ...... http://yoursmiles.org/tsmile/tears/t2309.gif
محمد 93 .. م رضا وبقیه... که در آستانه توهم زایی هستن از صمیصم قلب براتون دعا میکنم اللهم اشف کل مریض http://www.hamdardi.net/images/smilies/203.gif(بخصوص پسرای متوهم مجرد همدردی) http://copypastekon.ir/files/yahooSmileys/4.gif
خاله قزی بیا جمع کن اینارو واقعا من جای شما بوم دیگه سرم تو تالار بلند نمیکردم http://www.pic4ever.com/images/126fs4147532.gif
مرد هم مردای قدیمhttp://www.pic4ever.com/images/155fs44059.gif
نه خیر انگار صلح با این جماعت فایده ای نداره !:311:
خالقزی امیدوارم مثه دفعه ی قبل پشتمو خالی نکنی !:311: اسمتم عوض کن خاله یعنی چی ؟ چنگیزی چیزی ! :311:
اینم پرچم ما :
http://articlechase.com/beyondnews/i...JollyRoger.gif
از الان به بعد ببینم کی جرئت داره نفس بکشه ! خودتون خواستین! من نمیخواستم!
دیگم هیچ رحمی در کار نیست !
جنگ جنگ تا پیروزی !
http://www.theflagshop.co.uk/ekmps/s...0[ekm].gif
:311::311::311:
دختر کوچولو نمیدونی چه اشتباه بزرگی کردی ولی دیگه کار از کار گذشته ! شخصا به حسابت رسیدگی میکنم! :311:
متاسفم از بد کسی خواستین حمایتتون کنه کی اونم خاله قزی:311:
خاله قزی با شارژ یه ماهه پشت همه اقایون خالی میکنه میادتو جبهه مخالف:58:
پس از همین الان پشتت وخالی ببین:311:
یادش بخیر مغازمون سر خیابونه چنتا کوچخه پایینتر دبیرستان و مدرسه راهنمایی دخترانه بود چه ابهتی داشتم برای خودم خوشتیپ خوش هیکل باحال و مغرور یه مقایسه کن با پسرای مجرد امروزی آبروی هرچی مرد مجرد رو بردن اینا :102::97::161:
الان این چیزی که شما تعریف کردید مثل آقا محمد جزء تخیلاتتون بود عایا!!! :311:
ای .... به قبر این بی پولی که مارو اینجوری خارو ذلیل کرد پیش این جماعت ضعیفگان:54::302:
یعنی زدین لهم کردین دفعه بعدی اگه جناب مدیر جاااااان:43::72: که جانم به فدایش :311::58: خواست یکساله بهم اشتراک بده قبول نکنم