ممنون .
در جواب بايد بگويم من به همسرم گفتم براي خريد ميروم و در آن زمان چيزي نگفت. البته خريد نكرده و زود برگشتم و وقتم صرف خريد نان و شير و كلوچه مورد علاقه همسرم شد. من 5:30 از سر كار در آمدم و 7 خانه بودم. من نميفهمم برخي در اين تالار ميخواهند انسان بودن و حق آزادي معقول را هم زير سئوال ببرند. همسر من دنبال بهانه است و من نميدانم چرا و يكي از دلايلش هم اينست كه مطمئن هستم علاقه اي به من ندارد.
بعد خانم فرشته مهربان مگر شخصيت و احساس من بازيچه است كه هر چند روز يكبار به من توهين شود ، كوچكترين نيازهايم ناديده گرفته شوند و بعد با يك معذرت خواهي و دوستت دارم همه چيز حل شود. آري بي تفاوت بودم و تاثيري در من نداشت و زين پس هم نخواهد داشت چون دوامش يك يا دو روز است. مگر يك انسان چند بار بايد تجربه كند تا دريابد اين عذرخواهي ها و دوستت دارمها دليل بر علاقه نيست.
در اين 6 ماه هر بار مشكلي پيش آمده بعد از آشتي كردن بارها خواسته ام فقط يك ماه حتي اگر بدترين گناه را مرتكب شدم آرام باشد و ايجاد تنش نكند اما وقتي دو يا سه روز ديگر دوباره تكرار مكررات. من ديگر نه قهر ميكنم و نه گلايه چون اينها را بارها سنجيده ام و جوابي نگرفته ام. دارم به احساس بي تفاوتي ميرسم. اين روزها و لحظات عمر من است كه به دست همسرم نابود ميگردند.
دوست داشتم ناسزا بگويم چون از اينكه به مسخره گرفته ميشوم خسته شده ام . اگر موضوع آنقدر برايش حاد و مهم بود كه مرا هل ميدهد و از خودش دور ميكند چرا پس از 2 ساعت فراموشش ميكند.
من كاري نكرده بودم فقط رفته بودم خريدي كنم . يعني اينقدر شخصيت و شعور انساني ندارم كه همسرم برايم تصميم بگيرد كي بروم كي بيايم. نا گفته ها زياد اما در مجال نوشتن نميگنجد.من حق زندگي و احترام دارم مانند هر انسان ديگري. من زنداني و برده نيستم. فقط از شوهر بودن دستور دادن را ياد گرفته است اما كوچكترين توقعي نبايد از او داشته باشم. وقتي بايد كار كنم چون ميدانم حتي انتظار خريد يك لباس را هم نبايد داشته باشم ، وقتي ميدانم با دوران مجرد بودنم زندگيم فرقي نكرده است و بايد مانند قبل تلاش كنم، حتي احترام هم نبايد داشته باشم؟
ازدواجم اشتباه بود ادامه دادنش اشتباهي بزرگتر. از همسرم كاملا دلسردم و ديگر انتظاري از او ندارم.
ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش