-
RE: میشه کمکم کنین
نفس جان مامان خودم خبر داد نه مامان آرش
طراوت عزیزم ممنون نه دیگه کار من از حرص خوردن گذشته فقط نمی دونم چرا دلم می خواد این روزا زودتر بگذرن
حوصله هیچ کاری رو ندارم منی که همیشه به ظاهرم خیلی اهمیت می دادم و هیچ وقت نمی زاشتم ظاهرم بهم بریزه حتی حوصله ندارم برم آرایشگاه
هنوز نبردنش اتاق عمل امیدوارم عمل خوب باشه وگرنه دیگه نمی تونه راه بره
-
RE: میشه کمکم کنین
الان زنگ زدم به آرش پدرش هنوز تو اتاق عمل بود گفت احتمالا تا 4 تو اتاق عمله
خیلی داغون بود از دیروز که باهاش حرف می زدم فقط بغض می کرد ولی امروز دیگه بغضش ترکید پشت تلفن زد زیر گریه منم سعی می کردم آرومش کنم ولی....
تمام اون روحیه ای که من توی این 1 ماه به خودم آرش برگردونده بودم از بین رفت وقتی فکر می کنم بازم باید برگردم نقطه ی اول و از نو شروع کنم داغون می شم
باورم نمی شه کوه غرورم امروز جلو من گریه کرده این کارا از آرش بعیده وقتی این کارو می کنه یعنی دیگه کم آورده و پناه آورده به من ولی من اصلان نمی دونم باید چی کار کنم تا آروم بشه
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیز، سعی کن آرش رو تنها نذاری، اجازه بده راحت جلوت گریه کنه، مطمئن باش توی همین قضیه یه خیری هست.. شما نمیری بیمارستان؟ به نظرت بهتر نیست بری پیش آرش و عیادت پدرش؟
:72:
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام شاد عزیزم
حتما بیمارستان می رم امروز پدرش عمل کردن اجازه ملاقات نداره از فردا اجازه ملاقات میدن فردا حتما می رم
صبح قبل عمل زنگ زدم با پدرش صحبت کردم
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام
پنجشنبه و جمعه رفتم دیدن پدر آرش هر دوروز خیلی گرم صمیمی بودن شب پنج شنبه که آرش پیش پدرش بود زنگ زد باها م حرف زد گفت دخترم ممنون که زحمت کشیدی اومدی
دیروز کسی نبود پیش پدرش بمونه برای همین پدر من از صبح تا 11 شب پیشش موند همشون شرمنده شده بودن خیلی تشکر کردن مادرش واقعا نمی دونست چی بگه
زمانی که داشتیم می رفتیم خونه و از همه خداحافظی می کردیم پدرش منو نگاه کرد و گفت ایشاالله عروسی آرش خودم با همین پاهام می رقصم همه گفتن ایشالله مامانش اون وسط گفت
همچین دیرم نشده حالا چیزه توفه ایم نیست ازدواج 4 ماه بعدش پشیمون می شه
من چیزی نگفتم ولی خیلی ناراحت شدم ولی پدرش سزیع گفت خیلیم دیر شده بعدش آرش ازم عذر خواهی کرد گفت از حرف مامان ناراحت نشو نمی خوام تو این وضعیت باهاش بحث کنم و بهانه دستش بدم
منم گفتم مهم نیست عادت کردم مهم خودتی
جالبه تو جمع فامیلشون مامانش کلی تحویل گرفت بدش ولی وقتی آرش میرفت یا تنها می شدم با هاش یه چیزی می گفت
ولی برخورد پدرش خیلی خوب بود خیلی نمی دونم باید این قضیه خوشحالم کنه یا ناراحتم ولی به هر حال سعی می کنم زیاد به حرفای خاله زنکی مامانش توجه نکنم
بازم ممنون که حرفامو گوش دادین
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم عزيز. خيلي متأسفم كه اين اتفاقات برات افتاد. ولي بدون تو تموم اين اتفاقات يه حكمتي هست. الان وقت چه كنم چه كنم نيست. به آرش برس، بذار هر چقدر خواست پيشت دردودل كنه و يا حتي گريه هم بكنه. مگه مرد دل نداره، به پدر آرش هم زود به زود سر بزن. بذار خجالت زده بشند.و حالا هر حرفي هم كه خواستند بزنند. همينكه باباش اين حرف ها رو زده خودش يه نشونه است. در واقع همون حكمت خداست. بد به دلت راه نده. تو موفق مي شي. اميد داشته باش عزيزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی حرف دل عزیزم منم دقیقا دارم همین کارو می کنم الان تمام فکر .و ذکرم اینه که تو این شرایط آرش حس کنه کنارشم این برام از همه چیز مهم تره
ممنون از نظر قشنگت گلم برام
مثه همیشه برام دعا کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیزم
از زور دلش همچین حرفی زده
تو به دل نگیر
خدا رو شکر اوضاع داره بهتر میشه
بهتره یه مدت هم نبینیشون تا ببینی چی پیش میاد؟ خواهرت چطوره؟
-
RE: میشه کمکم کنین
درود
از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم بانوی گرامی
نقش شما در اینجا خیلی تعیین کنندست. مطمئن باشید.
مرتب سخنان محبت آمیز بزنید و حتی ازش درخواست کنید که جلوی شما گریه کنه و این رو بهش بگید" که گریه کردن یک مرد رو نشونه ضعفش نمی گیرید و بلکه نشونه قلب رقیق و عاطفی اون می دونید و براتون باعث افتخاره که همچین کسی با همچین قلب مهربونی کنارتونه". شما تو این صحبتهاتون هم بهش اجازه درد دل کردن می دید هم اجازه می دید بهتون تکیه کنه هم آرومش می کنید و هم در نهایت امر با گفتن اینکه حضورض براتون مایه افتخاره بهش قدرت می بخشید.هرگز فکر نکنید که کاری از دستتون برنمیاد که من تصور می کنم تنها کسی که می تونه به آرش در این شرایط کمک کنه خود شما هستید.تصور می کنم این مطابق گفته حرف دل حکمت خداست که راهی برای باز شدن قلب خونواده همسرتون نسبت به شما باز شده. جدی بگیرید همه چیز رو. به خصوص آرش رو و نیازهای اونو
-
RE: میشه کمکم کنین
ممنون آقای سورنا
چشب حتما سعی می کنم همین طور که گفتین باشم مثل همیشه صحبت هاتون خیلی می تونه بهم کمک کنه
الینای عزیزم
من اصلان دیگه حرفاشون برام مهم نیست چون با آرامشو بحث نکردن بهتر دارم نتیجه می گیرم خواهرم بهتره ولی هنوز کمی درد داره جواب آزمایشاتشم چیزی نشون نداده