همه ی اینایی که می گی درسته ولی دلیل خوبی برای جدایی نیست کلمه ی طلاق رو تو زندگیت نیار نزار حرمت هاتون از بین بره
نمایش نسخه قابل چاپ
همه ی اینایی که می گی درسته ولی دلیل خوبی برای جدایی نیست کلمه ی طلاق رو تو زندگیت نیار نزار حرمت هاتون از بین بره
شما دچار شرایط روحی وخیمی هستید و بنابراین اصلا مهم نیست که چی تو ذهنتون اومده و چه تصمیمی گرفتید! غیر ممکنه شما بتونید در این حجم تعلقاتی که به همسرتان دارید بتوانید بدون ایشان زندگی کنید. الینای عزیز یک سوال! همسر شما می توانند در شهر خود شما کار پیدا کنند ولو با درآمد کمتر؟ اگر می توانند آیا شما راضی به این هستید که در شرایط سخت یا بسیار سخت مالی زندگی کنید و ایشان را در کنار خویش داشته باشید. جواب این سوالها رو ممنون می شم بدین و بعد من چند راهکار به ذهنم می رسه که خدمت شما عرض خواهم کرد.
منظورم شرایط سخت مالی زندگی در خانه ای شاید بسیار محقر ولی جدا از خانواده ایشونه!
سورنا آرمان عزیز
من خودم همچین پیشنهادی بهش دادم و اینجا ا.مد دنبال کار گشت ولی همه حقوقها پایین بود ضمن اینکه شوهر من 300 هزار تومان در ماه باید قسط بده. ولی منتظر ببینه شرکت چی میشه. میگه شاید تعطیل نشه.
دیروز که اومد باهاش حرف زدم همه جی گفتم الا مامانش. گفنم خانواده من عید کجا بیان. اینجا بوی چاه میاد. وقتی هم نیستی یا میرم خونه مامانم اینا یا مامانم میاد پیشم.گفتم مشکلات دیگه هم داریم که خودت میدونی. خلاصه دیشب با هم رفتیم دنبال خونه . هنوز مامانش نمیدونه . نمیدونم چه برخوردی میکنه ولی شوهرم گفت خودم باهاش حرف میزنم.
تو رو خدا واسم دعا کنید
باز هم من....؟؟؟؟!!!!
دیشب بعد از برگشتمون از بیرون با مادرش رفت بیرون و وقتی برگشت سکوت کامل .
حتما" مادرش مخالفت کرده بود. صبح هم مرخصی گرفته بودم ولی گفت برو سر کار من گرفتارم. هر کار مهمتر از زندگی ماست......
مادرش هم با ما اومد بیرون تا یه وقت نریم دنبال خونه.
الينا جان شما كه اينهمه صبوري كردي بيرون اومدن امروز مادرش هم روش...
بهتر نبود الان كه مادرش هم بود ميگفتي كه مامان ما ميخوايم بريم دنبال خونه چه بهتر كه شما هم اومدي و از سليقه شما هم استفاده ميكنيم و شوهرت رو تو عمل انجام شده ميذاشتي.چرا خانوادت با همسرت صحبت نميكنن؟
الینا خانوم، روش فعلی خودتون رو ادامه بدین و فقط صبر داشته باشید برای تغییر.. نزد همسر خود از مادرش بد نگویید و تنها به حساسیتهای خود ناشی از شرایط سختی که برای شما اتفاق افتاده اشاره کنید.
شما باید انتظار دوران مالی سختی رو داشته باشید. البته این رو به این خاطر که آرامش به زندگیتون برخواهد گشت تحمل می کنید.به همسرتون پیشنهادهاتون رو بدین. اینکه به نظرتون چه چیزهایی می تونه شرایط مالی رو قابل تحمل تر کنه. یا اینکه ازش بپرسید آیا اجازه دارید در غیاب اون به دنبال کار برای اون باشید. بهترین نقطه ، برگشت همسرتون به پیش شماست. شاید در خونه با یک اتاق و یک سرویس بهداشتی!! به نظر من اگر این دیدگاه رو که خونه ای که زندگی می کنید برایتان بی اهمیت است و حضور همسرتان اهمیت دارد رو بگیئ
شما مادامی که در خانه مادر همسرتان باشید این آرامش بوجود نمی آید.این ناشی از دوری همسر شما از خانواده،
سلام
یه خونه خوب پیدا کردیم ولی شوهرم گفت تا خانوادمو راضی نکنم از اونجا نمیرم. خلاصه بعد از اون هم رفتیم خونه دایی شوهرم و من حرف رو پیش کشیدم و اونها باهاش حرف زدند ولی هیچ جواب قانع کننده ای نداد . من هم بهش گفتم که دیگه به اون خونه نمیام تا زمانی که تکلیفم روشن شه. خیلی جالبه بهم میگه خانوادت بهت یاد دادند من هم گفتم من جلوی خانوادم وایسادم و رو قول تو حساب کردم و اومدم حالا نوبت توه که جلوی خانوادت بایستی و قولتو اجرا کنی.
سلام خانومی
خوشحالم که یه خونه ی خوب پیدا کردین امیدوارم درست بشه و توی اون خونه زندگیه جدیدی رو شروع کنی
ولی مراقب باش دید همسرت نسبت به خانوادت بد نشه چون بد نمی تونی عوضش کنی یا اینکه خیلی سخت می شه
نزار همون احساسی که تو نسبت به اونا داری همسرت نسبت به خانواده ی تو پیدا کنه
بلوم جان اینقدر داغونم که دیگه نگران دید همسرم نیستم. وقتی حتی نمیتونه تصمیم بگیره که از اون خونه بره معلومه که خانواده کی دخالت میکنند.
مجبورند خواستمو اجرا کنند چون چیزی به عید نمونده.