دیروز من و بادبادکی داشتیم خونه تکونی میکردیم ؛ و جاتون خالی خیلیم خسته شدیم؛ انواع درد ها هم گرفتیم , از آرتروز گردن گرفته تااااااا نوک انگشت پا!!!!!!
یهو یادم اومدددد که ؛ ای دل غافل ؛ بادبادکییی ؛ داره عید میاااادد و ما هنوز دل تکونینکردیم که!:47:
بادبادکی؛ هاج واج منو نگاه میکرد و با تعجب میگفت : دل تکونییییی؟؟؟؟ مگه شما آدماااا دلتونم میتکونین!!!! :303:
به بادبادکی گفتم :
آره بادبادکم ؛ میدونی ؛ ما آدم ها بیشتر از اینکه به خونه تکونی نیاز داشته باشیم ؛ به دلتکونی نیاز داریم!!! دلامون از خونه هامون پرتره! گرد خاک بیشتری روشه!
طفلی دستمالشو آورد جلو که، گرد خاک دل منو بگیره :)
اما معلوم بود هنوز باور نکرده !
پس گفتم :
ببین بادبادک کوچک من؛
دل تکونی از خونه تکونی واجب تره
اما روش گرد گیری کردنش با خونه تکونی فرق داره !عزیزم
چون نوع گرد و خاکاش فرق داره.
دلتو باید بتکونی
از حرفا
بُغضا
آدمااا
غم و غصه هااا
ناراحتیااا
دلتنگیااا
نامردیااا
بی وفاییااااا
دلتو بتکون از هررررررچی که تو این یک سال یادش ؛ دلتو به درد آورد!
از خاطره هایی که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود!
از نفهمیدن اونایی که ؛ همیشه فهمیدیشون !
دلتو بتکون از کوتاهی های خودت
اگه با یه
" ببخشید ! من هم مقصر بودم " یکی رو آروم میکنی ... پس آرومش کن!!
(حتی اگه اون یکی ؛ خودت باشی)
دلتو بتکون ... یه نفس عمییییق بکش
حالا سلاااام بده به بهار
به اتفاقای خوبی که داره ؛ صدای پاشون میاد،
اتفاق هایی که بوی خوبشون از همین الانم به مشامت میرسه!!!
آخیییییش دلمو تکوندم
.... تو هم بتکون ....
بادبادکی من
92 کم کم داره تموم میشه ؛
یادت باشه زندگی کوتاهه ؛
صادقانه , عاشق باش؛
خالصانه رفتار کن و بدون کنترل بخند....
دوستتون دارم و نمیخوام از دستتون بدم.
( مامان بزرگ خوب من ؛ مامان صبور من؛ بابای زحمت کشم ؛ خواهرای خوشگلم ؛ داداش نازم؛ دوستای گل من و از آخر بابادک کوچک من!)
بابا بزرگ مهربونم ، من فراموشت نکردم ،
خاطره بد از دست دادنتو انداختم دور
اما خاطره های خوبتو دارم هنوز ، میدونم هرسال پیشمون بودی ، اما امسال...... فکر کنم جای تو از ماها بهتره ،
تو امسال و با خدا سر یه سفره میشینی و دعای تحویل سال و میخونی،
ما دیگه قرآن امسال و با صدای تو نمیشنویم!!
عیدی امسال ما ؛ لای قرآن بابا بزرگ نیس!
از اون بالا واسمون دعا کن! قرآن و از اون بالا واسمون بخون !
یادت باشه ما منتظریم!
دوستان همدردی شما هم مثه من و بادبادکی دل تکونی هنوز نکردین؟ خب بکنین دیگه؛ زودترررر! نکنه میخواین سال جدید و با یه دل پررررر از کینه و غصه و ناراحتی شروع کنین!!!
سال جدید با یه عااااالمه شادی و اتفاقای خوب منتظرتونه هااااا!!!!!!
پس بجنبین دیگه.(من مطمعنم خونه همدردی بیشتر از اینکه به خونه تکونی نیاز داشته باشه به یه دل تکونی اساسی نیاز داره!!!)
اگه دلتون پرررر باشه دیگه جایی واسه شادی نمیمونه که!
چیییییی؟؟؟ من از کجا میدونم!!!
خب راستش نمیدونم!!
من حتی نمیدونم سال جدید خودم چطوریه ! اما حداقل اینو میدونم که اگه سال جدیدم و با کلی غم و غصه و دلخوری و دلتنگی شروع کنم !مطمعناااا سال دیگه ام؛ دلم باید علاوه بر غم و غصه های کهنه ؛ غم های جدید هم تحمل کنه. و مصوب این اتفاق منم!! آره خود خود خودمم؛ که نذاشتم دلم خالی باشه تا به جاش پر از شادی های احتمالی بشه.
آهاییی سال قدیمی، بفرما اینم قلب شکسته من و بادبادکی! نخواستیمش !
خاله بهار عزیز وقتی داری میای ، قلب نو برای من بادبادکی فراموش نشه. لطفا:)