RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوستان :)
خیلی وقت بود اینجا چیزی ننوشته بودم و مستفیض نشده بودین از رنگین کمان من :D
تصمیم داشتم تا ناراحتم چیزی ننویسم چون خیر سرم بهار شادیم و باید با شادی :227: بیام. اومدم بگم که من
امروز خیلی حالم خوبه چون تونستم بعد یک مدت طولانی چند ساله به یک بنده خدایی حالی کنم که من دوستش
دارم و راجع به من اشتباه فکر می کرده و خلاصه حسابی آشتی شدیم. (مدیونین اگر فکرتون جای بد بره چون مونث
بود :D )
زهره جون
آی خانم کجا کجا؟ :)
دوستت داریم به خدا
آی خانوم یواش یواش با ما اینجوری نباش :46:
زهره جونم زود بیا ها! تو ایامی که شارژ نداری یک ندا به خودم بده تا طرح هات رو تو همدردی پیاده کنم. ما بیرقت رو
روی زمین نمیذاریم!!!!
حالا زود برو دیگه اینورا نبینیمت :311:
جدای از شوخی امیدوارم آرامش و عشق بعد از این یک ماه قرین روحت بشه و شاد و پر انرژی و بهتر از گذشته برگردی
پیشمون دوست خوبم. راستی با برنامه های فجرت بیاها وگرنه راهت نمیدیم! :)
حالا که انقدر شادم اومدم گرد شادیم رو یکم بپاشم تو همدردی و برای همتون آرزوی یک لب خندون ، یک دل شاد
حتی اگر غصه داشته باشین و آرامش بکنم و بگم الهی همیشه سلامت و شاد و خندون باشین!
هر کی با دعای من موافقه بعد خوندن این متن 1 لبخند بزنه بگه: :)
الهی آمـــــــــــــــــــین
:72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوست جونا
اره منم مهاجر عزیزتون:311:
همون که یه هفته پیش عروسیش بود:43:
:310:منم پیوستم به گروه یاران همدردی:310:
وقتی دلم شاده وقتی حالم سرجاشه وقتی همه چی اوکی میشه ذهنم میره پیش خیلیا
مثلا
مامانم:46: که دلم میخواد خدا دلشو شاد کنه شاد تر از الان و تحمل و صبرش زیاد شه
بابایی :46:که کاش کمتر کار کنه و با این سن یه کمی به خودشو خونوادش برسه
وایی آجیام:46: فاطی و غزال:46: کوچولو خدایا خوشبختیو واسشون میخوام چقدر دلم تنگ شده واسشون:302:
و بچه های تالار بهار زهره مدیر همدردی آرش و دختر کوچولوش baby عزیز که با تبریکاتش منو حسابی شرمنده کرد اقلیما،سینگل عزیزم که اینجا فهمیدیم کلی شباهت به هم داریم حتی خونه هامونم چند تا کوچه فاصله داره
اs-hعزیز دلم که کاش مشکلش حل شه خیلی وقته ندیدمش
واییییییییییییی از امید کاش به زودی زندگیش بیافته رو روال درستیو حقیقاتا خودشو بازیابی جدی کنه
و......
به هر حال خوشحالم از با شما بودن و اینجا بودن
شاد باشید دوستان همدردی
التماس دعا تو این شبای عزیز
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
از ازدواج متنفر شدم
حالم از هرچی ازدواجه بد میشه
لااقل مجردی ، خودتی و خودت
آرامش داری
آسایش داری
جنگ اعصاب نداری
مادرش چی گفت؟
باباش چی گفت؟
چرا باهام قهر میکنه؟
چرا به من و خانوادم بی احترامی میکنه؟
چرا خسیسه؟
چرا چشم چرونه؟
چرا خیانت میکنه و بل هوسه و به چیزی که داره قانع نیست؟
چرا بهم اهمیت نمیده؟
چرا دوسم نداره؟
چرا سرکار نمیره؟
چرا دست بزن داره؟
چرا
چرا
چرا
همش فرسایش عمر و روح
میدونم احتمالا پستم حذف میشه
ولی میخوام داد بزنم
مجردای عزیز ، با ازدواج نکردن، چیزیو از دست ندادین
بلکه همه چیز هم دارید
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نادیا؟؟؟؟؟؟؟
تو دیگه چرا؟
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
چی شده نادیا جان؛ از تو بعیده اینجوری با نفرت درمورد چیزی حرف بزنی هااا!
بارون تمووم شد ولی من هم چنان منتظرم... http://www.pic4ever.com/images/snoozer_11.gif
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
الان چیزی بنویسم، پستم چت وارانه میشه
پس بیخیال عزیزان
حالم خوبه
نگران نباشید
:72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
:302:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چقدر سخته آهنگ شاد گوش دادن:302:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام :72:
دوست دارم برم تاپیکای دیگه رو بخونم ولی تا یه کمشونو میخونم اعصابم خورد میشه
یا به خاطر مشکلاتشون و اینکه غصه میخورم براشون یا اینکه وقتی میبینم بعضیا ذهنشونو درگیر چه چیزای مسخره ای کردن و انقدر دنیاشون کوچیکه که به این چیزا میگن مشکل اعصابم خورد میشه
البته ایشالا همه مشکلاتشون از دسته ی دوم باشه :316:
خودمم دوست دارم یه تاپیک بزنم ولی نمیدونم بزنم یا نه
اعصابم از دست خودم خیلی خورده :101:
واقعا نمیدونم دیگه کی میخوام آدم بشم
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
با راحیل موافقم.
یه مشکلی که پیش میاد اینه ک وقتی تاپیکا رو میخونم مشکل خودمو با بقیه مقایسه میکنم و میگم اینم مث من بوده الان اینطوری شده ینی منم اینطوری میشم؟؟
واسه همین خیلی اذیت میشم...
:302:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
حالتون خوبه؟
این روزها مثل یک مرغ سرکَنده شده بودم! هر چند دقیقه یه بار میومدم همدردی تاپیکها رو هول هولکی بالا پایین میکردم و میرفتم! کمتر پستی هم بود که از اول تا آخر بخونمش. تو چند تا تاپیک هم میخواستم پست بدم، اما اصلا نمیتونستم. چند خط مینوشتم، بعد بیخیال میشدم و صفحهی ارسال پاسخ رو میبستم! به درس و کارای دنیای واقعی هم درست نمیرسیدم! بدتر از همه انگار یکمی هم از خدا دور شده بودم... اصلا یه اوضاع افتضاحی بود! :163:
این اوضاع تا دیشب ادامه داشت. امروز هم احتمالا باید ادامه پیدا میکرد. اما یک پست بسیار خوب از نازنین آریایی (راستی نازنین خانوم نام کاربری جدیدتون مبارک :72:) حواسمو سر جاش آورد:
تاپیک omid65
خیلی ممنونم نازنین خانوم
چارهی کار من، همون چارهی کار امید هستش. این اینترنت اومدنو باید محدود کنم. :160:
تصمیم گرفتم که تا اطلاع ثانوی که درسهایم سنگین هستن (که میشه تا آخر این ترم) عملیاتِ فرحبخش و در عینِ حال ویرانگرِ وبگردی رو محدود به ساعاتی معین بکنم.
برنامهام هم اینجوری شد: صبحها، بعد از نماز صبح تا ساعت ۷ و شبها هم از ساعت ۷ تا ۸ میام نت. این مقدار هم مقدارِ بیشینه هستش و ممکنه بعضی روزها از این هم کمتر بشه. ساعتها هم به هیچوجه قابل تغییر نیستن حتی اگه چند روز پشت سر هم، ساعت ۷ تا ۸ شب، به نت دسترسی نداشته باشم. (چقدر سختگیرم! :))
البته واضحه که این ساعتها برای مصارف تفریحی هستش. مصارف مربوط به کار و دانشگاه، جداگانه هستن.
خوب این هم از برنامهی من. اگه یه روز دیدین، مسافر زمان غیر از اون ساعتها اومده همدردی، بار اول تذکر بدین، بار دوم به یکی از دوستانی که به من رتبه داده اطلاع بدین، تا یه رتبه رو حذف کنن! :160:
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
چقدر سخته آهنگ شاد گوش دادن:302:
من هم یه زمانی خیلی آهنگ گوش میدادم. شاد، غمگین، داخلی، خارجی و ... انقدر آهنگ داشتم که اگه میخواستم همشونو فقط یه بار گوش بدم یه چیزی حدود ۱۳، ۱۴ شبانهروز طول میکشید :163:
چند روز به ماه محرم مونده بود (امسال نه، قدیما) که یه جایی سرگذشت یکیو شنیدم که از اون خلافکارهای بزرگ بود و به هر کار ناپسندی یه دستی کشیده بود! اما محرم که میشد، کارای ناپسندو میذاشت کنار. سر همین احترامش بود که خلاصه نگاه ائمه شامل حالش شد و آدم خوبی شد و خیلی هم خوب شد.
چند روز بعدش محرم شد، روزای اولش بود که داشتم آهنگ گوش میدادم که یادم افتاد محرمه. بعد هم یاد همین داستان بالا افتادم. با خودم گفتم شاید من آدم بزرگی نشم، اما حداقل برای احترام به امام حسین آهنگ گوش ندم. اول تصمیم گرفتم که تا روز اربعین آهنگ گوش ندم، اما آخر تصمیمم بر این شد که ماه صفر رو هم آهنگ گوش ندم چون اون موقع هم شهادت و اینها زیاد داریم.
البته کار آسونی نبود. چون فکر میکردم که با گوش دادن به این آهنگها روحیه میگیرم و اوضاع روحیم خوب میشه! اما به لطف خدا تونستم این دو ماه رو آهنگ گوش ندادم.
بعد از این که اون دو ماه تموم شد یادم افتاد که میتونم آهنگ گوش بدم، اما یکمی که وجدانمو بالا پایین کردم، دیدم الان اوضاع روحیم خیلی بهتر از موقعی هست که آهنگ گوش میدادم! به همین دلیل دیگه آهنگی گوش ندادم. از اون زمان تا الان هم معدود آهنگهایی بوده که گوش دادم که اکثرا سنتی ایرانی هستن و تهزمینهی مذهبی هم دارن (تو همین تالار پیداشون کردم)
و واقعا تا به حال نشده که از این تصمیمم پشیمون شده باشم.
امید عزیز، برای شما هم همین پیشنهادو دارم. البته به خاطر این که میدونم مذهبی هستی میگم. اگر دوست داشتی، بیا و این دو ماه رو به احترام عزاداری و ناراحتی ائمه، آهنگ گوش نده. شاید مثل من، برات سخت باشه. اما سختیش رو به احترام به اهل بیت متصل کن* و بگو به خاطر احترام به آنها گوش نمیکنم. بعد از دو ماه، هر تصمیمی گرفتی با خودت. دوست داشتی دومرتبه گوش بده و دوست نداشتی هم نده.
*یه استادی داریم میگه سعی کنین هر چیزی رو به اهل بیت متصل کنین. یه روز میگفت شاید خیلیها بهتون بدی کرده باشن. شما به احترام اهل بیت ببخشیدشون. بگین فلان مسلمونی که بهم بدی کرد، محب امام علی هستش (هر چند شناختش اندک باشه)، یا تو عزاداری امام حسین شرکت کرده یا ... به خاطر اینکه اماممو دوست داره، او رو میبخشم.
خداییش این از اون بخششهاست که خیلی حال میده :310:
تو این ماه محرم هم اگه هر کسی هر کاری میکنه که میدونه از نظر ائمه درست نیست، اگه مثل قدیمای من آهنگی گوش میده، یا اگه بعضی مواقع یکم به نامحرم نگاهی میکنه، یا اگه وقتی میخواد بره بیرون یکمی آرایش میکنه یا ... بیاد و به احترام اهل بیت، تو این دو ماه این کارها رو نکنه. بعد از اینکه این دو ماه تموم شد، اگه خواست، دومرتبه از سر بگیره. اما این دو ماهو با خودش بگه امام عصر این روزها عزاداره و به اندازهی کافی غمگین و ناراحت هست. این دو ماه، فلان کار رو نمیکنم که هم به او احترام گذاشته باشم و هم بیش از این، به غمهایش اضافه نکنم.
.
.
ببخشید خیلی حرف زدم، گفتم همهی حرفامو بزنم، چون بعدا که میرم تو برنامه دیگه وقت نمیشه! :)
با آرزوی همهی خوبیها برای شما
تا ساعت ۷ شب خداحافظ! :)