خیلی خرسندیم که موجبات خنده های شما رو فراهم نمودیم .
نمایش نسخه قابل چاپ
خیلی خرسندیم که موجبات خنده های شما رو فراهم نمودیم .
سلام
انجمن سرگرمی و تفریح و ... توی کوچه بغلی هست...
خواهش می کنم...
چشم
ببخشيد
آخ آخ آخ درسته باید بریم اون جا ( جو گیر شده بودیم ) .
آقا مدیر قول میدم دیگه در خونه خودمون توپ بازی کنیم . خواهش میکنم توپمون رو پاره نکنید . ( تو رو خدا به دل نگیرید مزاح عرض کردم )
با پوزش فراوان از همه دوستان مخصوصا آقای مدیر .
برای جبران یک متنی دارم که برایتان مینویسم امیدوارم لذت ببرید :
می نوشم و می نوشم از کوثر چشمانت
می خشکم و می رویم در پیچک دستانت
بوسیدم و بوییدم ، نالیدم و خندیدم
امشب چه نمازی بود در کعبه ی ایمانت
پیچیدم و پیچیدم ، چرخیدم و چرخیدم
با یاد تو افتادم چون کشته به میدانت
چشمان سایه تو ، لبریز دو بیتی هاست
نو گشت غزل هایم در سایه مژگانت
گم گشتم و گم گشتم ، آن قدر که خم گشتم
خم گشته قد صد خُم ، از خم خم زلفانت
تا هستم و تا هستی ، تا مستم و تا مستی
می نوشم و می نوشم از کوثر چشمانت
-------------
شب بر همگی زیبا .
برای گفتن من . شعر هم به گل مانده
نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا
به پیش زخم عظیم دلم خجل مانده
از دست عزیزان چه بگویم . گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست
دیری است که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فروریخته ام چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منرل تو فاصله ای نیست
روبروی تو کیم من ؟ یه اسیر سرسپرده
چهره تکیده ای که تو غبار آینه مرده
من برای تو چی هستم ؟ کوه تنهای تحمل
بین ما پل عذابه . من خسته . پایه پل
ای که نزدیکی مثل من به من اما خیلی دوری
خوب نگاه کن تا ببینی چهره درد و صبوری
کاشکی میشد تا بدونی من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا . از خودم بیش از تو خسته ام
ببین که خسته ام . غرور سنگم اما شکستم
کاشکی از عصای دستم یا که از پشت شکسته ام
تو بخونی یا بدونی از خودم بیش از تو خسته ام
ببین که خسته ام . تنها غروره . عصای دستم
از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق . من تجسم عذابم
تو سراپا بی خیالی . من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خسته امو تا کرد
زیر بار با تو بودن . یه ستون نیمه جونم
این که اسمش زندگی نیست . جون به لبهام میرسونم
هیچی جز شعر شکستن . قصه ی فردای من نیست
این ترانه ی زواله . این صدا . صدای من نیست
ببین که خسته ام . تنها غروره . عصای دستم
کاشکی میشد تا بدونی من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا . از خودم بیش از تو خسته ام
ببین که خسته ام . غرور سنگم اما شکستم
از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق . من تجسم عذابم
تو سراپا بی خیالی . من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خسته امو تا کرد
نلتان
آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد
خلق را از طرهات آشفتهتر خواهیم کرد
اول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواست
پس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کرد
جان اگر باید، به کویت نقد جان خواهیم یافت
سر اگر باید، به راهت ترک سر خواهیم کرد
هرکسی کام دلی آورده در کویت به دست
ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد
یا ز آه نیمشب، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد
لابهها خواهیم کردن تا به ما رحم آوری
ور به بیرحمی زدی، فکر دگر خواهیم کرد
چون بهار از جان شیرین دست برخواهیم داشت
پس سر کوی تو را پرشور و شر خواهیم کرد
هستی چه باشد؟ آشفته خوابی
نقش فریبی، موج سرایی
نخل محبت، پژمرده شد کو؟
فیض نسیمی، اشک سحابی
در بحر هستی، ما چون حُبابیم
حز یک نفس نیست، عمر حبابی
از هجر و وصلم، حاصل همین بود
یا انتظاری یا اضطرابی
ما از نگاهت، مستیم و رنه
کیفیتی نیست در هر شرابی
از داغ حسرت، حرفی چه گوید؟
ناکامیابی با کامیابی
نامه حسن تو بر عالم وجاهل خوانم
نامت اندر دهن پیرو و جوان اندازم
این درد ، که در حرف من وجان منست
رنجیست که از دوری جانان منست
اندوه من ، اندوه خور وخواب نبود
غم های من ،از تنگی زندادن منست