https://www.aparat.com/v/al3Iv?vref=recom
از اوناس که حرف میزنه آدم کیف میکنه :104:
چه حیف که تو این مملکت فقط حرف میشه زد (اونم نه همیشه). آدم اهل عمل نداریم.
نمایش نسخه قابل چاپ
https://www.aparat.com/v/al3Iv?vref=recom
از اوناس که حرف میزنه آدم کیف میکنه :104:
چه حیف که تو این مملکت فقط حرف میشه زد (اونم نه همیشه). آدم اهل عمل نداریم.
سلام حامد مهربان و خیرخواه :72:
اگه قبلا از آبی سوال نکردید، لطفا در مورد این پست بهش اطلاع بدید که اگه خواست درخواست ویرایشش رو به مدیران بده :72؛
:
- - - Updated - - -
بی نهایت جان خوشحال شدم و خیالم راحت شد که حال بابا خوب و استیبل شده. خداروشکر. :72:
امیدوارم هر چه زودتر حال خودت هم از هرلحاظ عالی بشه و این پیش آمد هم یه هوا بزرگتر و محکم ترت کنه :72:
و اگر از احوالات من جویا باشید،
بالاخره بانک بابت قسط های عقب افتاده ی خونه اقدام کرد و ما در آستانه ی کوچ کردن به خونه ی مادر شوهرم هستیم....
البته خونه که نمی شه گفت، یه سوییت مانندی که روی پشت بوم ساخته شده. در منطقه ای که من حتی برای خرید نمی رفتم چون سطح آلودگیش بالاست و سردرد می گرفتم. حالا انگار قراره وسط همون خیابونی زندگی کنم که نمی تونستم ازش عبور کنم...
اگه قبلا بود قطعا نمی تونستم خودم رو کنترل کنم و کوچکترین اتفاق ممکن عصبانی شدن و دعوا کردن و سرزنش کردن و تحقیر کردن شوهرم بود. چون ما نه به راحتی، ولی با یه برنامه ریزی ساده می تونستیم قسط خونه رو بدیم. الان هم یه نخود عقل کافیه که هم بتونیم بدهیمون رو بدیم، هم قسط ها رو.
ولی الان نه سرزنشی هست و نه دعوایی. فقط یکم ترسیدم.
حالا باید ببینم اونقدر بالغ شدم که با وجودهمه ی اینها، زندگی فردی خودم رو داشته باشم؟
و کارهایی که دارم انجام می دم رو درست پیش ببرم؟
می تونم خر نشم و فکر نکنم زندگیم رفته تو هوا؟
می تونم نترسم و مضطرب نشم؟
مهم نیست که نمی تونم موقعیت رو مدیریت کنم، اما می تونم خودم رو مدیریت کنم و آگاهیم رو حفظ کنم؟
ممنون هم بابت تعریف تون و هم تذکر بجاتون ، براشون پیام گذاشتم ،البته چون هم پیج شون عمومی هست و هم در واقع مکان تبلیغ کارهاشون و در صورت درخواست بیننده فروششون، گفتم که بازدید کننده هاش بیشتر بشه وگرنه این کار نمی کردم ولی در هر صورت درست تر این بود که قبل از گفتنش این جا باهاشون هماهنگ می کردم.
موفق باشین.
سلام به جناب سرشار
ببخشید تازه دیدم ،از طرفی مسافر هم بودم :)
شرمنده
باز راهی سفرم :)
برام دعا کن :72:
هوای این روزای من ،هوای مشهد ِ
کبوتر ِ دلم آقا دوباره پر زده ِ ِ ِ ،،
در سفر تو اوج غربتم یه آشنا بسه برام،،
همه ردم کنند خدا بسه برام ،،
احوال ما اینجوری آقا سرشار :)
همش رمزی شد که :)
مرسی سرشار جان :72:
ان شالله احوالت پر از آرامش ،، آرامشی از نغمه های زیبای آسمانی :72:
سلام. وقت دوستان بخیر و نیکی
بعد از 5 سال اومدم همدردی. یادش بخیر یه زمانی معتادش بودم.
کسی اینجا منو یادش هست؟ از قدیمیا هستن؟
داشتم فکر میکردم که چقد از خودم خسته و ناامیدم و نیاز به مشاوره دارم. یاد همدردی افتادم
سلام.خسته نباشید.خیلی خستم.الان 3 سال عضو تالار هستم والان از فرط خستگی نمیتونم ونمیدونم برای مشاوره خصوصی چه طور مبلغ واریز کنم.همون پرداخت حق عضویت کافیه.کاش کسی حال منو هم میپرسید.از اون احوال پرسیای از سر عشق از اونا که به دلت بشینه.
سلام دوستان گلم
سلام میشل عزیزم خوبی این روزا همش به فکرتم احتمالا شرایط سختی داری ولی مطمان باش ازش میگذری
این مدت هم خیلی رشد کردی و این خیلی عیان تو حرفات مشخصه.
همه اینا برای بالارفتن هست...
عزیزمی:43:
خیلی دوست دارم بیا بغلم
سلام ملیکا جان خوبییییی حال و احوال؟
خسته نباش
اینو در حالی مینویسم که خودم دیشب کلا بیدار بودم به خاطر دخترم چه میشه کرد
چه میشه گفت جز شکر خدا؟!
راحیل خانم بله که یادمونه
خوشحالم هستی:43:
سلام دوستان خوبم :72:
حال و احوال این روزهای من خیلی داغونه ...
بیش از هر زمان دیگه بی حوصله ... عجول بودن های بیش از حد... زودرنجی و عصبانیت های زود هنگام ... بیش از هر زمان دیگه ای مأیوس و ناامید... سستی و تنبلی های زیاد ... غم داشتن و...
از وضعیت کنونی راضی نیستم ولی واقیتش یه جورایی دوست دارم تو همین حالت باشم ...بیشتر زمانم رو میخوابم تا به نا امیدی و غم هام فکر نکنم .
چه چیزی واقعا توی زندگی مهمتر از سلامتی و داشتن انگیزه ای قوی برای ادامه دادن زندگیه ؟