RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
آخی!!!!!!!
دلتون میاد این هوای به این خوبی رو دعوا کنید؟؟
عااااااااااااشق این مدل هوام
:227::227::227::227:
یکی من بگیررررررررررررره
:227::227::227:
بچه ها خیلیییییی حالم خداروشکر خوبه
اصلا یه حال و هوایی دارم که نگو و نپرس
همش احساس میکنم اتفاقای توووووووپی قراره بیوفته
حالا اگرم نیفته که چیزی رو از دست ندادم که ;)
پس بذارید حالم و بکنم
:227::227:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
وقتی شرایط اقتصادی اینقدر بد شد ، منی که شب و روز به ازدواج فکر می کردم ، دیگه از این موضوع فاصله گرفتم و نیاز شدید عاطفی مو می خوام از راههای دیگه ارضا کنم.
نقل قول:
راه دوم میگه که ، معیارهاتو فیکس کن ، دور ازدواج رو هم یه خط قرمز گنده بکش ، تا خونه و ماشین نگرفتی اصلاً فکرشو نکن . این وسط اگه احساس نیازی کردی دوست دختر رو برای چی خلق کردن ؟ برو مثه بقیه آدما باهاشون دوست شو ، وابسته شو ، وابسته کن ، دل بکن و پولاتو جمع کن ! ( خدایا می دونم که چقدر احمقانه هست این فکر ، حتی اگه بمیرم هم این کار رو نمی کنم ، ولی فکریه که میاد توی ذهنم)
اینم از حال و احوال من:302:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
تنها موسیقی که هیچ وقت تکراری نمیشود، تنها رقصی که همیشه تماشائیست، تنها بوسه ای که حتی دیدنش هم شکوهمند است، بارش باران است و بوسه آن بر زمین
اینجا نظاره گر این شکوه آسمانم
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
دیشب شبکه سه مستند شوک رو درباره مواد مخدر مخصوصا شیشه نشون می داد.چیزهایی نشون می داد که با خودم می گفتم واقعا اینا تو مملکت ما هستند.خیلی رقت انگیز بود صحنه ها.خیلی گریه کردم.یاد پدرم می افتادم و اینکه وضعش مثل اونا نیست ولی باز هم نتونستم که به خودم بقبولانم که وضع من بهتر از اون بچه هاست خلاصه از دیشب خیلی فکرم مشغوله.
همش جمله اون دختر 7-8ساله که مادرش معتاد بود تو گوشمه. ازش پرسیدن آرزوت چیه؟ ارزو دارم بزرگ شم دکتر بشم بتونم مامانمو جمع کنم. ازش پرسیدن از خدا چی می خوای در حالی که اشکش بند نمی یومد گفت از خدا می خوام بذاره دکتر شم بتونم مامانم جمع کن.:302::302::302:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام بچه ها خوبید؟:72::72::72:
اگه از احوال من خواسته باشید الان یه کار اداری مهم دارم منتظرم بچه ام بیدار بشه برم انجام بدم که اونم خیال بیدار شدن نداره هوا هم که ابریه و خونه تاریک شده این بچه بدتر بیدار نمیشه دیگه دارم به نتیجه میرسم برم به طور مصنوعی بیدارش کنم آخه پنجشنبه ها که من دانشگاه نمیرم میذارم تا هر وقت بخواد بخوابه بیچاره این هفته پنج شنبه هم آسایش نداره:163:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام..
امیدوارم خوب باشین
من بهتر شدم..
ینی خانمم دوباره برگشت..
اول از همه از خدا ممنونم..
یه جورایی از همه دوستانم ممنونم
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام بر دوستان و ياوران همدردي
اعضاء محترم توجه کنند که در این تاپیک صرفا احوالپرسی از اعضاء صورت گیرد و شوخی و تعاملات دیگر مربوط به «باغ همدردی 3، آلاچیق کل کل» می باشد و نباید در این تاپیک قرار گیرد ، همچنین از احوال پرسیهای چت گونه پرهیزشود
:305::305::305::305::305:
* دوستان محترم که از نام بردن تک تک خودداری میکنم ، در صورت رعایت نشدن پارامترهای مربوط به این تاپیک ( موضوع ) که توسط مدیر همدردی بیان شده است ؛
طبق قوانین تالار همدردی ، اقدامات لازم جهت حفظ شرایط اجرا خواهد شد *
** پیشاپیش از همکاری شما دوستان عزیز متشکرم ***
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
[align=justify]سلام دوستان، خوبید؟ امیدوارم همه سلامت و شاد باشید.:72:
فرانک جان نگرانتم عزیزم، نمی خوای با ما حرف بزنی؟ :( درسته که ما نمی تونیم مشکلات رو برات حل کنیم، اما حداقل می تونیم کنارت باشیم. سخته که کسی برات مهم باشه، اما تو غصه ها و سختی هاش ازت فاصله بگیره. بیا حداقل با هم باشیم.:72:
آقا آرش شما چطورید؟ این روزا چطور می گذرند؟
علیرضا (ARE) شما خوبی؟ مریم و عسل در چه حالن؟ همه چی رو به راهه؟
آقای سرخ پوست شما چطورید؟ خانمتون خوبن؟ چه خبر از زندگی؟
کوچولو تو کجایی؟ چیکارا می کنی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فکور
من اومدم امروز به نتیجه ای که دیروز رسیدم اعتراف کنم:
ولی همین که توی ذهن خودم هم راجع به این آدم بد فکر کرده بودم ناراحت شدم اصلا چه لزومی داشت همه خصوصیات منفیش رو ببینم و قضاوت کنم؟
فکور جان اگه فکور نبودی، هیچوقت به این نتیجه نمی رسیدی. بخاطر این سنجشی که از خودت می کنی، و توجهی که به نگرش و احساسات و افکارت داری، بهت تبریک می گم عزیزم. :72:[/align]
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
خوبید؟
من که حالش خوبه! :)
چرا واسه بچه مردم حرف در میارید؟!
هنوز شارژ دارم تا شارژم ته نکشیده هستم. مدرسه هم میرفتم تا مدادام ته نمیکشید هر جور شده به زور دستم میگرفتم مینوشتم:311:
یه کم گرفتاریم زیاد شده بود رفتم جا در تالار خالی شد
غیبت کبرا م هم برای مشکلات شخصیمه ربطی به تالار نداره:72::72:
یه دوروز دیگه هم تحملم کنید .هنوز که نرفتم چرا هل میدید:311:
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام مجدد
دارم میرم مرخصی(تاکید میکنم مرخصی اینجوری :227:نشید)
خلاصه اگه بد کردیم و بد گفتیم حلال کنید تا دوباره بیام بد کنم:)
اگه یه ماهه تموم شد که زود میام اما احیانا دیرتر تموم میشه
دهه فجر با برنامه های متنوع و عملیات ژانگولر و اینا میام...:311:
نشدم میام دیگه! فقط ازبلاتکلیفی در بیام!
الکی شلوغش نکنید و خوشحال نشیدااااا
حرف آخر اینکه تو این شبای عزیز و به حق صاحب این شبها دعا کنید هر اتفاقی میفته ختم به خیر باشه
دلم واسه همه تون تنگ میشه اما احتیاج دارم به باور تنهایی خودم
خدای مهربون همیشه یارتون و دلاتونم همیشه شاد:72:
بابا هل ندید رفتم:311:
فعلا...