RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد گرامی سعی کنید رو احساساتتون یک مقدار کنترل داشته باشید. به این صورت یک روز اون رو یک فرد بسیار خوب و یک روز اون رو به صورت فردی غیر قابل تحمل نمی بینید. ببینید دقیقا چی از اون می خواید و این رو همیشه ازش بخواید.باور کنید این به کارتون میاد.
اخلاقهای آنی اون نباید شما رو به صورت آنی تحت تاثیر قرار بده. زندگیتون رو داکیومنته(مستند ) کنید. همه چیز رو برای خودتون بنویسید و بهشون نگاه کنید(مرور کنید). بابت کارهای نامناسب اون اگر هم واکنشی نشون می دید با توجه به این مستندات باشه. اشتباهی که دارید مرتکب می شید تغییرات روحیه و نگرش شما به صورت یک مرتبه با توجه به اخلاقیات اونه- درسته شاید واکنشی نشون ندید. اما قبول که دارید حداقل خودتون زجر می کشید. به کل زندگیتون با همه اتفاقاتی که افتاده نگاه کنید. به همه زندگیتون. اشتباهاتی از سمت همسرتون رخ داده که باید جبران بشه. اگر بعد از نگاه کردن به کل زندگیتون به این نتیجه رسیدید که ارزش صبر کردن رو داره صبر کنید و واکنشها تون رو منطقی تر نشون بدید. نه از ابراز علاقه های اون خیلی مشعوف بشید و نه از کارهای نامناسبش خیلی دلخور. فکر می کنم شما دختر عاطفی و احساساتی هستید. این بسیار عالیه ولی یک مرتبه به این توجه کنید از این احساسات متغیر برای اینکه لااقل خودتون کمتر زجر بکشید باید خلاص بشید. فکر کنید راجع به همه چیز و تمام دیدگاهاتون رو با توجه به نتیجه فکرتون یک مقدار ماناتر(پایدارتر) کنید.اولتیماتوم بدید و هرگز سر اولتیماتومی که با اون به توافق رسیدید حتی در شرایط اوج عاطفی کوتاه نیاید. نیازی به بهم زدن زندگیتون نیست. نیاز هست که به تصمیمات منطقی(که با تفکر کامل گرفته شده وبا همسرتون در میون گذاشته شده ) عمل کنید. باید بتونید محکمتر باشید.
موفق باشید
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
به زندگیتون کلی نگاه کنید. خلاصش می شه این. از اون چیزهایی که زندگیتون رو به مخاطره می ندازه تحت هیچ شرایطی کوتاه نیاید
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ماندگار عزیز ممنون، راستش خیلی ها هستن که به روابط من و همسرم حسادت می کنن، (اطرافیانمون چیزی از مسائل ما نمی دونن)، دوست ندارم بی خودی به کسی شک کنم، همسرم میگه کسی که انقدر دقیق دنبال قضایا بوده و از همه چی سر دراورده به این آسونی دست بردار نیست و می ترسه یه بلایی سر من بیاره. اگه اون آقا باشه با این همه نفوذی که داره هر کاری ازش بر میاد نمی دونم ...
:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
santatian عزیز شما حق دارید، متاسفانه من نمی دونم دارم چی کار می کنم، این ضربه ها در عرض چند روز خیلی شکه ام کردن. برای همین احتیاج به یه جنگل دارم..
ولی واقعا نمیدونم همسرم یه آدم دوست داشتنیه و همونطور که در ظاهر نشون میدم باید باهاش برخورد کنم و یا اینکه دارم اشتباه میکنم و این کارها به ضررم تموم میشه. اما واقعیت اینه که نمی تونم بد بودنش رو بپذیرم. نمی تونم فکر کنم که تمام این کارها رو از روی قصد انجام میده..
خوبیهاش رو می تونم باور کنم اما بدیهاش رو مثل یه طوفان زودگذر میبینم که باید رد بشه و بره! همیشه در بدترین شرایط وقتی که از دستش ناراحتم حضورش بهم آرامش میده، همیشه پیش خودش شکایت خودش رو کردم، همیشه قبل از دیدنش هیجان خاصی رو احساس می کنم، همیشه بهترین کسیه که می تونم روش حساب کنم... می دونم این همه احساساتی بودن غیر منطقیه اما در حال حاضر نمی تونم کاری انجام بدم، همسرم اونقدر خوبی داشته که من همچین حسی رو بهش داشته باشم، اما خودش نمی دونه که من واقعا چه حسی بهش دارم، نمی خوام هم بفهمه..
فقط باید سعی کنم دوباره بهش اطمینان پیدا کنم، نمی دونم دیگه چی مونده که از من پنهون کرده اما دیشب می گفت باور کن اگه چیزی رو بهت نگفته بودم یادم نبوده، یا گذاشته بودم سر فرصت مناسب بهت بگم و بعد از یادم رفته. چون می خوام بهش دوباره مطمئن بشم حرفش رو باور کردم، من می خوام همه تلاشم رو بکنم.
من در ظاهر خیلی محکم برخورد می کنم اما قبول دارم که در درونم زجر می کشم، همسرم همیشه میگه از عکس العملهام تعجب میکنه، خودم هم تعجب می کنم! معمولا در ظاهر طوری عکس العمل نشون میدم که انگار اتفاقی نیفتاده و همه چیز بر وفق مراد پیش میره، البته این عکس العملهام خیلی کمکم کرده، تونستم در فرصتی مناسب به اتفاق پیش اومده فکر کنم و راه مناسبتری پیدا کنم. شاید اون لحظه درونم حسابی به هم ریخته باشه، مثل این چند باری که درونم رو توی پستهام نشون دادم، اما ظاهرم آرومه، بعضی وقتها سعی کردم حداقل عصبانیتم رو نشون بدم، چند بار این کار رو کردم که نتیجه اش رو نوشته بودم.
نمیدونم الان واقعا نمیدونم مسائلی که مربوط به گذشته همسرم میشه چند درصد امکان داره زندگیمون رو به مخاطره بندازه؟
:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
santatian عزیز شما حق دارید، متاسفانه من نمی دونم دارم چی کار می کنم، این ضربه ها در عرض چند روز خیلی شکه ام کردن. برای همین احتیاج به یه جنگل دارم..
ولی واقعا نمیدونم همسرم یه آدم دوست داشتنیه و همونطور که در ظاهر نشون میدم باید باهاش برخورد کنم و یا اینکه دارم اشتباه میکنم و این کارها به ضررم تموم میشه. اما واقعیت اینه که نمی تونم بد بودنش رو بپذیرم. نمی تونم فکر کنم که تمام این کارها رو از روی قصد انجام میده..
خوبیهاش رو می تونم باور کنم اما بدیهاش رو مثل یه طوفان زودگذر میبینم که باید رد بشه و بره! همیشه در بدترین شرایط وقتی که از دستش ناراحتم حضورش بهم آرامش میده، همیشه پیش خودش شکایت خودش رو کردم، همیشه قبل از دیدنش هیجان خاصی رو احساس می کنم، همیشه بهترین کسیه که می تونم روش حساب کنم... می دونم این همه احساساتی بودن غیر منطقیه اما در حال حاضر نمی تونم کاری انجام بدم، همسرم اونقدر خوبی داشته که من همچین حسی رو بهش داشته باشم، اما خودش نمی دونه که من واقعا چه حسی بهش دارم، نمی خوام هم بفهمه..
فقط باید سعی کنم دوباره بهش اطمینان پیدا کنم، نمی دونم دیگه چی مونده که از من پنهون کرده اما دیشب می گفت باور کن اگه چیزی رو بهت نگفته بودم یادم نبوده، یا گذاشته بودم سر فرصت مناسب بهت بگم و بعد از یادم رفته. چون می خوام بهش دوباره مطمئن بشم حرفش رو باور کردم، من می خوام همه تلاشم رو بکنم.
من در ظاهر خیلی محکم برخورد می کنم اما قبول دارم که در درونم زجر می کشم، همسرم همیشه میگه از عکس العملهام تعجب میکنه، خودم هم تعجب می کنم! معمولا در ظاهر طوری عکس العمل نشون میدم که انگار اتفاقی نیفتاده و همه چیز بر وفق مراد پیش میره، البته این عکس العملهام خیلی کمکم کرده، تونستم در فرصتی مناسب به اتفاق پیش اومده فکر کنم و راه مناسبتری پیدا کنم. شاید اون لحظه درونم حسابی به هم ریخته باشه، مثل این چند باری که درونم رو توی پستهام نشون دادم، اما ظاهرم آرومه، بعضی وقتها سعی کردم حداقل عصبانیتم رو نشون بدم، چند بار این کار رو کردم که نتیجه اش رو نوشته بودم.
نمیدونم الان واقعا نمیدونم مسائلی که مربوط به گذشته همسرم میشه چند درصد امکان داره زندگیمون رو به مخاطره بندازه؟
:72:
شاد گرامی من هم معتقدم این احساسات درونی پاک و مثبت اندیشی بسیار به نفع زندگیتونه. این که شما به روی خودتون نمیارید نشون از بزرگ منشی شماست (تا حدودی که افراطی نشه) اما کافی نیست. باید اصل موضوع حل بشه. همسر شما بسیار مرد خوبی هم باشه و نسبت به شما دید عالی هم داشته بشه چیزی وجود داره که الان داره شما رو بسیار آزار می ده. اون باید عمق این آزارو متوجه بشه . نه با (عذر می خوام) غر زدن یا گلایه کردن. با درد ودل کردن . براش توضیح بدید که شما یک خانوم هستید و تو باورتون زیباترین و پابرجاترین عهد عهدیه که همسر شما به شما می ده و دلتون برای زندگی قشنگی که دارید می سوزه. ازش بخواید برای تموم شدن تمام دل نگرانی هاتون بهتون این قول رو بده که برای همیشه تمام اشتباهات گذشتشو(برای این که شما هم فرار کنید) بدون تکرار رها کنه!بگید که می دونم دیگه انجام نمی دی. اما فقط برای آروم موندن من هم که شده این قول رو به من بده. باهاش باز هم بهتر شید(شما چیو می خواید حل اون نگرانی ها دیگه؟ این راه خوبی نیست که منبع نگرانی ها به خودش بیاد و کاری کنه که شما به جای احساس نگرانی احساس امنیت همیشگی رو از حضور اون داشته باشید؟). یک بار این قول رو بگیرید( از تمام جزئیاتی که نگرانتون می کنه صحبت کنید) و بعد از گرفتن این قول موضوع رو رها کنید. همسر شما یقینا با توجه به توصیفاتی که کردید ارزش این حرکت شما رو متوجه می شه و سعی در بهبود شرایط ذهنی شما و واقعیات موجود خواهد داشت. تغییرات در روحیه خودتون رو به مرور می تونید ببینید.
منظور من از کلی نگاه کردن به زندگی دقیقا ندیدن جزئیات منفی و بسیار کم تکرار اون هست. شما کل زندگیتون رو چند ماهی تحت سنجش قرار می دید. اخلاقیات کلی اون رو و خودتون رو متوجه می شید و از این به بعد بر اساس اونها برنامه ریزی می کنید.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
منم با آقای santatian موافقم shad عزیزم
همیشه غر زدنو دعوا کردن و محکوم کردنو گریه کردن نتیجه عکس می ده ولی اگه با سیاست منظورتو طوری بهش برسونی که تو خلوت خودش شرمنده بشه بیشتر جواب می گیری
مراقب خودت باش خانومی سعی کن به مسئله زیاد بال و پر ندی چون الکی بزرگش می کنی
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیزم
این خیلی خوبه که عکس العمل خوب نشون میدی و چیزی رو به روی خودت نمیاری
من هم هر وقت با شوهرم بحثم میشه همون موقع از دلم همه چیزو پاک می کنم و دیگه اصلا" به روش نمیارم که ما با هم مشکلی داریم و تا حالا خدا رو شکر موفق بودم.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شادعزیزم
سعی کن اون کارشو فراموش کنی تا بتونی زندگی خوبی داشته باشی
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزيز
من تصور مي كنم كه نبايد مزاحمت هاي اين آقارو دست كم گرفت چون به قول خودت خيلي ها به روابط تو و همسرت حسادت مي كنن . و اين اقا يك نفر از اون خيلي هاست .
اگه واقعا مطمئنيد كه كار ، كار اون اقاست چرا باهاش از در صلح وارد نميشيد و مشكلتونو حل نمي كنيد . اينكه هر روز بخواي منتظر يكي باشي كه بخواد بياد بد همسرتو بگه و تنتو بلرزونه ، در دراز مدت تكرار ميشه و اين ممكنه ديدگاهاتو نسبت به زندگيت تغيير بده عزيزم
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
عزيزم برات پيغام خصوصي گذاشتم.