اللهم اشف کل مریض
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
نمایش نسخه قابل چاپ
اللهم اشف کل مریض
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
با کسی صحبت کردم که رفت با مقامی بلند که در این جهان بزرگ برای ما ایرانی والا نعمت است صحبت کند .....
....
منتظرت هستم ای بزرگ ، که می دانم بزرگی تو همیشه ثابت شده است
گاهی باید منتظر ماند...
انتظار ... انتظار...انتظار...
انتظار کشنده...
انتظار سازنده...
این پست شادی رو تازه امروز خوندم:
جملات آخرش، مربوط به انسانی میشه که حالا حالاها قصد زندگی کردن داره، اونقدر امید داره که تسلیم هیچ پیشامدی نشه.نقل قول:
ممنون حسین عزیز..
اما آیا واقعا به نظر شما راهی وجود داره که ما رو به خوشختی برسونه؟ یا خوشبختی خودش یک راهه برای رسیدن به اهدافمون؟ کسی که احساس خوشبختی و رضایت از زندگی نداشته باشه چطور می تونه تو مسیر زندگی قدم بذاره؟ مطمئنن می تونه اما با خیالبافی، با زندگی در آینده، به این امید که در دور دستهای جاده خوشبختی را در دستهایش خواهند ریخت و او آن را خواهد نوشید! با تمام سختی ها، گرما و سرمای راه، تمام خارها و تیغ ها، تمام گرگها و راهزنان روبه رو میشه به این امید که به آرامش خواهد رسید و خوشبخت خواهد شد...... اما نهایت راه کجاست؟ در ذهن ما، ذهنی که به هیچ وجه راضی نیست و منتظر است تا دیگران رضایتش را فراهم کنند، ذهنی که زیاده خواه است و بیشتر از تلاشش مزد می خواهد یا کمتر از مزدش تلاش می کند.. خوشبختی برای این ذهن کلمه ای پیچیده، رویایی، دست نیافتنی و بزرگ است، کسی که خوشبختی را در بیرون از خود جستجو می کند و برای رسیدن به آن برای خود شرط می گذارد، کسی که برای خوشبختی ماهیتی غیر از وجود و درون خود قائل است، وقتی که در دستهایش خوشبختی را می ریزند چه می کند؟ یک عمر دستهایش را از هم جدا نمی کند و بی تحرک می نشیند تا مبادا این مایع گرانبها از لابه لای انگشتهایش بریزد و هدر رود؟ یا آن را مینوشد و بعد دوباره احساس تشنگی می کند و راهی نو برای یافتن این مایع حیات طی می کند؟
این جاده سنگلاخ ما را به خوشبختی نمی رساند، خوشبختی چیزی نیست که بتوان به آن رسید، خوشبختی مکان و زمان ندارد، از جنس ماده نیست، متعلق به همه است و در عین حال متعلق به هیچ کس نیست. این جاده ها، این مسیرهای پیچ در پیچ، برای رسیدن به هدفهاست، اما آیا خوشبختی هدف ماست؟ اگر این گونه است که ما از ابتدای خلقت به هدفمان رسیده ام، ما از همان ابتدا خوشبخت بوده ایم و نمی دانم کدام مخلوق با کدام طرز فکر انگ بدبختی را به بشر چسباند و از آن پس تمام آدمیان به دنبال چیزی افتادند که بودند اما فکر می کردند که نیستند! خوشبختی هدف نیست، خوشبختی توشه راه برای رسیدن به هدف است، وقتی با احساس خوشبخت بودن قدم بر می داریم یعنی خدایا باور دارم که هستی و بزرگترین باور همراه من است، یعنی خدایا تمام مشکلات حل خواهند شد و من از تمام روزها و لحظه هایم راضی و خوشنودم، یعنی خدایا سپاس که دشوارهای زندگی مرا وادار به رشد و پیشرفت می کنند و حل آنها به تجربه هایم می افزایند، یعنی شکر که زنده ام و فرصت زندگی کردن دارم، یعنی ممنونم که هنوز به من امیدواری و هنوز وقت برای رسیدن به هدفی که برایش آفریده شدم، دارم....
.....
:72:
شادی هیچ وقت نمیذاشت کسی در مورد بیماریش صحبت کنه، حتی وقتی سردرد می گرفت، همه ناراحت می شدن و دست و پاشون رو گم می کردن، اما اون همه رو آروم می کرد، به اطرافیانش روحیه میداد، اونقدر ساده با بیماریش زندگی می کرد که کسی باورش نمی شد این دختر روزی چند بار سرگیجه داره، شبها از درد از خواب بیدار میشه، اون همیشه احساس خوشبختی می کرد، اون همیشه احساس خوشبختی می کنه
امروز وقتی داشت آهنگ تقدیر شادمهر عقیلی پخش میشد، برخلاف همیشه، همسر شادی کانال رو عوض نکرد، شادی این آهنگ رو خیلی دوست داشت، اما همسرش به خاطر تعصبی که روی شادمهر داشت همیشه کانال رو عوض می کرد! (آخه زمانی که شادمهر ایران بود، شادی به خاطر شعرهاش باهاش در ارتباط بود)، امشب نشست و با این آهنگ تا اونجا که می تونست گریه کرد، اگه گریه نمی کرد حتما سکته می کرد، این چند روزه خودش رو نگه داشته بود، اونقدر گریه هاش بدجور بود که ...
قبل از اینکه بیام توی تالار داشتم شعرهای شادی رو می خوندم، شعرهاش واقعا زیبا هستن، واقعا زیبا
باید تو را پیدا کنم، شاید هنوز هم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی، تقدیر بی تقصیر نیست
با اینکه بی تاب منی، بازم منو خط می زنی
باید تو را پیدا کنم، تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من، می تونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد، این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی، حس می کنم از راه دور
آخر یه شب این گریه ها سوی چشمامو می بره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره
باید تو را پیدا کنم، هر روز تنهاتر نشی
راضی به بامن بودنت حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی
نقل قول:
من که گفتم دلم چی می خواد، نه می تونم بهش برسم، باید برنامه ریزی کنم، شاید یکی دو ماه دیگه بشه....
افسردگی برای من وجود خارجی نداره، فقط یه اسمه که از بعضی ها شنیدم و اهل تجربه کردنش هم نیستم، این یه نیازه، مثل وقتایی که تشنه میشیم، امکان داره به مرگ برسه اما افسردگی نه!
نقل قول:
اگه هوایی شدی دوباره برو، خیلی خوبه که اگه هوایی هم باشه، هوای خلوت با خدا و خودمون باشه...
نقل قول:
سلام دوستان
امروز حس عجیبی دارم. یه جورایی دلتنگم یه جورایی دلگیر یه جورایی خوشحال!!
امشب من و همسرم راهی هستیم، به کجا نمی دونم، اما همه می دونن، همه از رفتن ما خوشحالن و می خوان که براشون دعا کنیم، با همه هم خداحافظی کردیم. الان هم منتظر هستیم که این ساعت های باقی مونده بگذره و هواپیما پرواز کنه.
حرفا و سفارشای زیادی شنیدم، رفتی اونجا از دور به کعبه نگاه نکن ...
اولین سفری که منو همسرم با هم می ریم. اصلا چه طوری شد که اولین سفرمون سفر حج شد نمی دونم...
همسرم میگه هدیه اس از طرف همونی که می پرستیمش. اما من میگم خیلی بیشتر از هدیه اس خیلی بزرگتر، می خوایم بریم جایی که به سمتش سجده میکنیم و دستمون رو بالا می گیریم. جایی که حضرت ابراهیم ایستاد، جایی که هاجر و ساره و اسماعیل پا گذاشتن، جایی که حضرت محمد نفس می کشید و حضرت علی به دنیا اومد. جایی که همه سپید می پوشن بدون هیچ رنگی....
برامون دعا کنید، دعا کنید که بتونیم اونجا حرف بزنیم دعا کنید که اون لحظه ها رو از دست ندیم، دعا کنید که وقتی برگشتیم حسرت نخوریم...
امیدوارم همه انسانها، دلشون دور کعبه طواف کنه و بدونه و بفهمه که مقصد سفرش کجاس...
چند تا از شعرهاش توی این لینکها هست:
دست نوشته های خاکستری
مترسک و کلاغ
هر چی می گذرد دارم ژرفای فاجعه را بیشتر و تلخ تر حس می کنم . . .کم آوردم و خیلی هم کم آوردم . . . همه اش در نوشتارهای گوناگون از شکرگزاری به درگاه خداوند برای تندرستی سخن گفتم و گفتید و گفتند اما از آن سوی من با خیلی ها و آن خیلی ها با من و خیلی های دیگر در افتادیم و تنها برای اثبات اینکه دیدگاه ما فقط درست است و به ناگاه چه ناغافل از هم دور می افتیم . . . .
آیا اگر این اتفاق برای 118 یا عرفان یا mke یا خودم بیفتد همین اندازه ناراحت می شویم؟ . . . .خدایا خودت به شاد کمک کن . . .خدایا من با همه دانش و خردم در پیشگاهت هیچ هیچم . . .خدایا تو را به آبروی هرکس که عزیزترش می داری اگر صلاح می دانی شاد را نگاه دار . . .خدایا خواهرم را نگاه دار . . .
.
.
.
دیگر طاقت ندارم . . .خدایا از این همه درد و رنج و جنگ و کشتار و ناعدالتی و بیماری تکه تکه شده ام . . .خدایا در فلسطین کودکان می میرند در لبنان می میرند خدایا در روآندا 800 هزار انسان قتل عام شدند،در بوسنی شکم زن حامله را دو دیو مست برای شرط بندی روی جنین او دریدند و به هزاران دختر و زن تجاوز کردند . . . خدایا هنوز جانبازان شیمیایی ما دارند دانه دانه پرپر می شوند . . . خدایا تو خود می دانی ماجرای حضرت علی(ع) و چاه ها را . . .خدایا درخت را بی رویه قطع می کنند . . .خدایا این همه درد . . . خدایا در همین ساعات در دل شب بود که شاد مهرآفرین وجود نازنینش بود و سایه مهرش را بر سر همگان می گسترانید.
یا علی،یا امام رضا،یا فاطمه خودت بیمار نازنین ما را دریاب . . . خدایا می دانم خوبها را زودتر پیش خودت می بری،اما شاد خوبترین را نبر . . . .
سلام به دوستان همدلم
قرار بود هر کی جمع نذر را بنویسد تا بفهمیم کی نذرمون ادا شده.. با اجازه تون من یک جمعی زدم. خودمم 700 تا
4400+700=5100 جمع کل
امیدوارم زود تر شاد را سالم ببینیم.