شما قضیه رو در خفا جلو ببرید!منظورم مشاوره با وکیله. و از این موضوع هیچ چیزی به اون پسر یا خونوادش نگید. با خود پسر صحبت کردید؟
نمایش نسخه قابل چاپ
شما قضیه رو در خفا جلو ببرید!منظورم مشاوره با وکیله. و از این موضوع هیچ چیزی به اون پسر یا خونوادش نگید. با خود پسر صحبت کردید؟
دوست عزيزم ميدونم سخته ولي به نظر من چند وقت تنهاش بذار تا با خودش و مشكلي مه داره كنار بياد مطمئن ياش خودش سراغت مياد. به نظر من مشكل از خانوادشه برات دعا مي كنم.
نفس جان سلام. خوبي خانومي؟ چه خبرا؟ خبري ازشون نشد؟
سلام دوستان
بلوم جان وکیلم گفته که وقت اعتراضشون تموم شده و اونا مراجعه نکردن گفت منتظره تا قاضی وقت بدهه که رایشو اعلام کنه.
سورنای عزیز مشکل اینه که خودشو گیر نمیارم یعنی نمیخاد با من روبرو بشه و حرف بزنه
حرف دل و گلی خانم ممنون از شما فعلا که خوبم آخر هفته به اصراره دوستام رفتم شهرستانی که دانشگاه بودم و تا جمعه موندم خیلی خوش گذشت دوستام خیلی نگرانم بودم به خاطره همین من خودمو شادو سرحال نشون دادم . خدارو شکر دوستای خوبی دارم بخدا همیشه میگم من تو زندگی آدم خوش شانسی هستم فقط این مورد اینجوری شد که اونم حتما حکمتی داره.
عزیزم همه چی درست میشه . بسپرش به خدا
سلام خانومی
مراقب خود باش بالاخره تا ابد که نمی تونه فرار کنه یه روزی می شه که باهم روبه رو می شین اون موقع مجبوره حرف بزنه
اگرم نخواد خوبیش اینه که تو دیگه خودتو سرزنش نمی کنی چون همه ی تلاشتو کردی اونی که تلاش نکرده اونه پ
هما و بلوم عزیزم مرسی از همراهیتون... دوستون دارم.......
معذرت می خوام که دارم این سئوال رو ازت می پرسم امیدوارم که ناراحتتنکرده باشم
الان که داری از نامزدت جدا میشی چه حالی داری؟نظرت در مورد خودت چیه؟توی تنهاییت به خودت چی میگی؟ چی جوری داری این قضیه رو برای خودت قابل قبولش می کنی؟
اگه سخت جواب دادن به این سئوالا یا ناراحت میشی جوابم رو نده
نه دوسته عزیزم ناراحت نمیشم چون واقعیته تلخیه که باید قبولش کنم.
یه جورایی تو شوکم هنوز باورم نمیشه البته نسبت به روزای اول خیلی بهتر شدم دیگه گریه نمیکنم ولی خیلی کم حرف میزنم یه روز خوبم چند روز آرومو بی صدا. تا موقعی که حرفی نشه خوبم ولی وقتی ازم میپرسن چی کار کردی وکیلت چی میگه یا حرفای این و اون ردو بدل میشه دوباره بهم میریزم .
ولی خیلی چیزا دستگیرم شد . اصلا فکر میکنم یه همچین اتفاقی باید برام میافتاد . کم کاریهایی که خودم تو شناخت از جنس مخالفم داشتم اینکه تا الان هیچ مطالعه و تحقیقی نکرده بودم همه اینا خودشو نشون داد وعملا همرو حس کردم.
حالا هم درسته ضربه سنگینی بود واسم ولی نا امید نیستم . اصلا نمیگم چرا من چرا واسه من پیش اومد؟ خب مگه من کیم منم یکی از همین آدمایی که بعضا درگیر مشکلاته بدتر از این میشن و باهاش کنار میان . فکر میکنم تو این مدت خیلی بزرگ شدم و از این بابت خیلی خوشحالم .
به خودم میگم من که مشکل خاصو حادی نداشتم طرفه مقابلم نتونسته با خودشو مشکلاتش کنار بیاد منم تا اونجایی که وظیفه انسانیم بوده خاستم کمکش کنم حالا اگه کسی خودش نخاد خوب من که نمیتونم تا ابد غصه شو بخورم .
فقط از خدا میخام اگه یه روزی وارد یه زندگی جدید شدم همه گذشترو فراموش کرده باشم و نزارم گذشتم به زندگیم و اون کسی که با هزار امید سراغه من اومده لطمه بزنه.
عزیزم خیلی سخته که تو واقعا بخای از صمیمه قلبت به کسی کمک کنی و اون هیچ درکی از این قضیه نداشته باشه......
موفق باشی دوسته من
نفس عزیزم
اینبار حرفای تو منو آرومم کرد
خوشحالم که به این خوبی فکر می کنی