-
RE: باز هم .......
اليناي خوبم شما كه 5 ماه همه چي رو تحمل كرديد 2 ماه ديگه هم روش ، عزيزم تا همسرت نخواد هيچ كسي نميتونه براتون برنامه ريزي كنه.با همسرت صحبت كن و بگو دوست داري اولين عيد رو خونه ي خودتون باشيد و نميخوايي اولين عيد مشترك رو با ناراحتي شروع كني.اميدوارم زودتر مشكلت حل بشه.
-
RE: باز هم .......
ممنونم طراوت جان
ولی من اگه اسم عید رو بیارم میگه حالا تا عید!!!!!!!!!
خودت که مردها رو بهتر میشناسی. نمیدونم چه کار کنم . واقعا" به هم ریختم.
-
RE: باز هم .......
بهش ياد آوري كنيد تا عيد دو ماه بيشتر نمونه ،دوست خوبم يكبار براي هميشه بهش بگو كه د ر نبودش تو اون خونه چقدر عذاب ميكشي و چقدر عذابت دادن.نميدونم حرفي كه ميزنم به جاست يا نه! اگه تو عمل انجام شده قرارش بدي بهتر نيست؟.به يكي از آشنا هاتون يا اقوامتون بگو براتون دنبال خونه بگرده و اگه مورد مناسبي پيدا كرد به شما خبر بده اون موقع همسرت ديگه نميتونه حرفي بزنه((البته من از ايشون شناخت كلي ندارم))
-
RE: باز هم .......
سلام الینای عزیز. خودت شروع کن برای پیدا کردن خونه . روزنامه بخر و توی اگهیهاش بگرد . با مادرتون یا یکی از اقوام به چند تا بنگاه سر بزن و به همسرت هم بگو که داری دنبال خونه میگردی . توی کار انجام شده قرارش بده . بزار بفهمه که تو چقدر مصممی برای رفتن از اونجا.
-
RE: باز هم .......
توی این 2 ماهه هم میتونی جایی رو پیدا کنی
-
RE: باز هم .......
سلام دوستان من
واقعیت اینه که شوهرم دیگه مثل قبل تهران نمیمونه و مرتب میاد شیراز. دیروز هم امد بعد از یک هفته!!!!!!!!!:33:
با اینکه از اومدنش خیلی خوشحال شدم ولی دیروز فکر این که دوباره برم توی اون خونه داشت دیوونم میکرد. دیشب از غصه زیاد رفتم توی دستشویی و گریه کردم که شوهرم متوجه گریه هام نشه. اون بیچاره که تقصیری نداره.<a href="http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=11" target="_blank"><img src="http://content.sweetim.com/sim/cpie/emoticons/000202F6.gif" border=0 ></a>
نمیدونم چه کار کنم؟ به خدا بریدم.
-
RE: باز هم .......
الينا جان چرا الان بيشتر مياد شيراز؟
تازه براي شما بهتر شد،دوست خوبم از الان بگرديد دنبال خونه.گريه هم نكن چون خودت رو داغون ميكني.حرفي در مورد اينكه از اونجا ميريد يا نه نزد؟باهاش حرف زدي؟
-
RE: باز هم .......
آره. میگه تا قبل از عید خونه میگیره. شرکتشون داره تعطیل میشه وای اونجا کار داره و باید بمونه . میگه دلم تنگ میشه ولی من میگم بمون کارهاتو بکن بعد بیا. الآن قصد اجاره کردن یه خونه دیگه رو نداره. درموندم.
-
RE: باز هم .......
خدا رو شکر که اینجا رو دارم که لااقل خالی شم
باور میکنیداگه بگم از اون خونه متنفر شدم. باور میکنید اگه بگم هفته پیش که شوهرم بود تا 10 بیرون بودیم و وقتی خسته اومدیم خونه خانواده شوهرم اومدند پایین و تا 11.30 موندند اینقدری که شوهرم بلند خمیازه میکشید یعنی خوابم میاد ولی اصلا" به روی خودشون نمی آوردند.
دیگه خسته شدم . میترسم از اینکه افسردگی گرفته باشم. میترسم از اینکه یه وقت رومون با شوهرم به روی هم باز شه.
خدایا خودت بهم کمک کن.
-
RE: باز هم .......
الینا جون برای شرایطی که موقتیه انقدر خودتو داغون نکن این شرایط همیشگی نیست بالاخره تموم می شه
سعی کن به بدترین چیزا فکر نکنی یکم ذهنتو مثبت کن همش نسبت بهشون منفی نباش
بزار این دوران برات راحت بگذره