RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام برهمه:72:
صبا جان امیدوارم زودتر بتونی داد بزنی مثل این آقاهه:324:
دنبال راهی برای رفتن به عالم هپروت میگردم همسر و فرزند گرامی به حمام رفته اند و به زودی بوی صابون به مشام من خواهد رسید وای خدا چه کار کنم:302:
کسانی که مشکلم رو نمیدونن تو اینجا هست :
http://www.hamdardi.net/thread-27257.html
بیاین یه چند تا پست بذارید من یه خرده حواسم پرت بشه
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
خانم صبا 2009 محترم به تالارهمدردی خیلی خوش امدید
امیدوارم مثل قبل به فعا لیت در تالارهمدردی ادامه دهید
امیدوارم در تالار همدردی همیشه موفق باشید
براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم
:72::72::72::72::72::72::72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
در بهار زندگی ام احساس پیری می کنم
با همه آزادگی ، فکر اسیری می کنم
بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود
بعد از این بر کودک دل سختگیری می کنم
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
به به داش امید
خوبی داداش دلمون تنگ شد برات
نه زنگی نه پیامی
پاک بچه های تالارو فراموش کرده بودیاااا
امروز دیدم آمدی کلی خوشحال شدم.
خوش آمدی داداش:72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
ممنونم . منم خوشحالم که اومدم .
ولی احساس کلا خوبی ندارم .
منی که یه روزهایی از خوندن تاپیک "خاطرات عاشقانه من و همسرم" دلم غنچ میرفت ، الان که میام و می بینم 5 صفحه بهش اضافه شده ، حوصله ام نمیشه بیام بخونم .
نمی دونم یه جورایی نا امیدی توی روج و روانم ریشه کرده .
تقریبا به هیچ چیزی امید ندارم .
الان الیته حالم به بدی اون روزها نیست و جدا بهتر هستم ولی ...........
نمی دونم چی بگم ، شاید یعضی ها هم بگن ، باز این اومد ، باز شروع کرد ، باز می خواد تاپیک بزنه ، ا تاپیکشو دیدی ؟
و از این حرفها .
نمی دونم والا.
اینم از احوالات من !
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
امید جان باز کن تایپیکو هیچکی اینجا ناراحت نمی شه هیچکسی از کمک کردن تو این تالار ناراحت نمی شه همه اینجا جمع شدن تا با هم فکری هم بتونن مشکلی از دوش هم بردارن.
ولی خدایی این مدت من همه رو عاصی کردم :311: نبودی که داستان داشتیم والله:311:
امیدوارم زود زود خوب بشی
:43::72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام بچه ها
منم هی بد نیستم . میگذرونیم دیگه. نفس کشیدن ما هم شده تکرار مکررات.
امیدوارم که همتون خوب خوب باشید. :72::72::43::43:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام منم امشب خوب بودما اما یه دفعه...
خانم پاییزان خدا عمرت بده تا اسم کاربری شما رو می بینم یاد ختم قرآن میفتم
انشالله بعد امتحانا می ترکونیم (این چه وضع صحبت کردنه؟) بعد امتحانا چی بگم؟ حسابی ثواب می بریم (بهتر شد؟)
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
پاییزان جان امیدوارم خوب خوب باشی,بگذره اما به بهترین شکل:72:
منم خوبم
این روزا فقط یه حس نا امنی میکنم
ربطی به اتفاق خاصی و جای خاصی هم نداره
اینقدر هدف و برنامه و...واسه خودم چیدم که همونها بهم احساس امنیت میده
حس اینکه بهشون میرسم
اما اینکه الان چمه و چرا اینجوری شدم نمیدونم
امروز بادوستی حرف میزدم
از بدی و خوبی و خودمون و دیگران و...
یه قسمت حرفها رو با تمام وجود حس کردم
چیزی که این روزا داره فراموش میشه
خلاصه اش هم اینه:
مواظب لقمه هایی که میخوریم باشیم
بدی و خوبی گاهی بخاطر قاطی شدن درست و نادرست مالی که به دست میاریم به هم میریزه
من که بهش اعتقاد دارم
شمارونمیدونم:72:
شاد وسلامت باشید
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
دلم گرفته...دوباره دلم گرفته:302:
یاد گذشته من رو غمگین می کنه...ترس از اینده حالم رو بدتر
دلم ارامش می خواد...دلم می خواد ذهنم از هر چی استرسه خالی شه...دلم می خواد با خیال راحت و از ته دل بخندم...
اما افسوس........
بازم دلم گرفته...
گریم اختیاری نیست...گریم اختیاری نیست
اخه جز گریه منو کاری نیست..........:302: