بهههههههههه سلام گل ........... نمیگم :311:
سلام پدر جان... و عیال گرامی...
باورکنید تو این مدت ازبس از سلولهای خاکستریم استفاده کردم فراموشی گرفتم :311:
این صندلی هم شده برای من درد سرا نمیشه که نیام سوال نپرسم.
حالا خوبه فراموشی گرفتی و در عرض دو ثانیه این همه سوال طرح کردی !!!
به نظرت چرا خاطرات تلخ زندگی همیشه ماندگارترند؟
نه به نظرم ماندگارتز نیستن!!! وااا... حرف میذارین تو دهنــــــــــــــــــــــ ــم؟!
فکر می کنی خاطرات تلخ ایام گذشته بعدها با بغض و دلتنگی همراه می شوند؟
فکر می کنم اینجوری باشه اما شدتش کم و زیاد می شه!
تلخ ترین خاطره زندگیت را می تونی برامون بگی؟
وقتی حکم طلاق صادر شد و برگشتم خونه... دردناک ترین لحظه ی زندگیم بود!
سعی در فراموش کردنش داشتی؟
فراموش که فکر نمی کنم بشه؛ دلم می خواد دیگه تکرار نشه!!!
آیا موفق شدی؟
نه هنــــــــــــــــوز
اگه ازت بخوان تو دو خط خصوصیات اخلاقی و شخصی خودتو بگی خودتو چطوری معرفی می کنی؟
دختر آرومیم ؛ راحت رابطه برقرار می کنم امّــــــــــــــا دبر صمیمی می شم ؛ تا جایی که بتونمم بهشون کمک می کنم.
یه خط شد پدربزرگ...
گریه بعد از دلتنگی زیباتره یا دلتنگی بعد از گریه؟
فکر کنم اولی... دومی رو تجربه نکردم تا حالا!
موقعی که از همه جا و همه کس بریده می شی اون زمان تنها آرزویی که داری چیه؟
از خدا نبرم...
دوست داری موقعی که ناراحت و دلتنگی کسی مرحم دردت باشه یا تنهایی را ترجیح می دی؟
اگه بغض داشته باشم و بخوام گریه کنم تنهـــایی رو ترجیح می دم
از خودت تاحالا دلگیر شدی؟چرا ؟ کی ؟ کجا؟ واسه چی ؟ :311:
آره... http://www.pic4ever.com/images/sigh.gif اوایل طلاقم که خیلی زودرنج شده بودم؛مامان و بابام رو اذیت می کردم؛ کوچکترین حرفی میزدن من گریه می گردم؛ منظوری هم نداشتن ها؛ من دنبال بهونه بودم! از دست خودم خیلی دلگیر بودم چون نه می تونستم رفتارمو درست کنم نه دلم می خواست مامان و بابام رو برنجونم.
چرا نمیشه با یه دست دوتا هندوونه برداشت؟
چون اگه برداری خیلی زود یکیش از دست میره و ممکنه اونی که از دست رفته شیرین تر باشه!
به نظرت رسوای جماعت شدن بهتره یا همرنگ جماعت شدن؟
همرنگ جماعت شدن
به نظرت كدام یك از علتهای زیر ممكنه باعث بشه كه یك آقا از چراغ قرمز عبور نكنه؟
الف: چون یك شهروند وظیفه شناسه ب : چون ماشینهای جلوییشون ایستادند ج : چون با خانوم
كه توی ماشین كناری است كار دارد د : چون ناگهان و یكهو متوجه پلیس سر چهار راه میشه
من فقط مورد آخری رو دیدم.
از كتاب داستانای بچگیت چیزی یادت هست ؟ یه كمشو واسمون مینویسی؟
خروس زری ... پیرهن پری... وااای عاشقش بودم... حفظ حفظمش!!!
اینو اولش خروس زری می خونه: ... قوقولی قوقو سحر شد سیاهی دربه درشد فرشته ها دویدن ستاره ها رو چیدن
خورشید خانم در اومد با یک شفق سراومد تا شب نکرده حاشا بچه ها بیاین تماشا ...
چند بار تا حالا زنگ همسایرو زدیو فرار كردی؟
هیچوقت... http://www.pic4ever.com/images/no.gif یچه بودم یه بار خواستمااا... اما قدم به زنگ نرسید.
تا حالا مزاحم تلفنی شدی از اونایی كه فوت میكنن؟
با کمال شرمنـــــــــــــدگی بله!!!
مزاحم تلفنی داشتی چطوری دست بسرشون میکنی . یا میدی به بابات حرف بزنه ؟
من شماره های غریبه رو جواب نمی دم اما اگه پیش بیاد آره میدم بابام حرف بزنه.
بزرگترین دروغی كه بلدی بگو
دروغی که گاهی اوقات سر نماز به خدا می گیم: ایّاکَ نَعبُد و ایّاکَ نَستعین
وقتی دیدی گرگه تونست میگ میگ رو بخوره چه حسی داشتی ..
ندیدم... من صحنه های دلخراش رو نگاه نمی کنم
واسه هر کدوم از اینااولین کلمه ای که به ذهنت میاد رو بنویس :
پسر دایی :
گواهینامه
پسر عمو :
مهندس!!!
پسر عمه :
ندارم...
پسر خاله :
کامپیوتر
دختردایی :
لوس!!!
دختر عمو :
دلتنگی
دختر عمه :
مهمونی
دخترخاله :
ندارم
شوهر :
انتخاب نادرست!
خواهر شوهر :
به ز شوهر!
مادر شوهر :
خوبه
عمو :
دلسوزی محض...
دایی :
دوسش دارم
عمه :
لُپ
خاله:
کپی مامانم
سایر اقوام :
غیبت!!!
تا حالا شده که دماغت بخاره بعد یه جایی باشه که نتونی بخارونیش و خیلی بهت سخت گذشته باشه ؟ کجا بوده ؟چیکار کردی؟
نه نشده!!
نظرت در مورد این ....دخترا شیرن مثل شمشیرن ...پسرا موشن مثل خ ر گ و ش ن چیه ؟؟
من یادمه می گفتن پسرا بادکنکن دست بزنی می ترکن!!! شعر تحریف شده پدربزرگ
بهشت برای شما کجاست .....جهنم برای شما کجاست ...
بهشت جایی که دل آرام گیرد... و جهنم برعکس!!!
اول مرغ بوده یا تخم مرغ ..؟
گمونم مرغ
یه سوتی باحال از خودت؟
یه بار که می خواستم برم دانشگاه ... خیلی عجله داشتم... تند تند آماده شدم و رفتم سرکلاس... منتظر بودم که استاد بیاد که یهو دیدم اشتباهی دمپایی پوشیدم!!! اونم دمپایی بابام...:311: خدا می دونه چه جوری از در دانشگاه رفتم بیرون... وااای نمی دونین چه حالی بودم... بعد که برگشتم از تک تک پرسیدم که شماها دیدن من با دمپایی اومدم؟؟؟ خلاصه که خودم آبروی خودمو بردم
یه ضد حال باحال که خوردی؟
یک بار دیگه در همان محیط مذکور دانشگاه؛ روزای اول که ترم یک بودم:311: ؛ بعد از نیم ساعت که استاد درس رو توضیح داد من یه سوال برام پیش اومد... سریعاً از استاد پرسیدم؛ استاد گفت مگه شما پیشنیاز این درس رو پاس نکردین؟؟؟ گفتم نه!!! فهمیدم رفتم سر کلاس ترم 5 یه رشته ی دیگه http://www.pic4ever.com/images/245.gifخیلی بهم خندیدن
آخرین باری که جلو یه نفر کم آوردی؟
وقتی یه پسربچه ی 7ساله یه سوال تخصصی از کامپیوتر ازم پرسید و من بلد نبودم!!!
باورکن برمیگردم. قول میدم. دیگه هم به حرف کسی گوش نمیدم التماس نکن.:311:
ممنونم پدربزرگ جان http://www.pic4ever.com/images/toyou.gif برنگردی ناراحت می شم ها!!!