RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
[size=small][size=medium]روزگاز عقل پرسیدم از عشق؟ گفت معزول است و فرمانیش نیست!(شیخ اجل)
گر به همه عمر خویش با تو برارم دمی!حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفت!(شیخ اجل)
[/size]
و اینم ی شعر از خودم:
*روحم ز تنگناهاي تن،شادان به پرواز آمده
بشكسته ديوار قفس،پرّان و خندان آمده*
*ديگر زمرگم ترس نيست،زيرا كه مرگم درنهان
يك پل زاعماق مكان،تا لامكان آسمان*
*درظاهري مُردم من،امّا نمي داني عيار؟
كه مردگان از زندگان،زنده ترند و هوشيار*
*گرچه شما را چشم نيست،مُرده شما را باصر است
گرچه شما را گوش نيست،مُرده شما راسامع است*
* گرچه شما را يار نيست، مُرده شما را ناصر است
زيرا كه در طّي كمال قدري زما اولي تراست*
*اينك كه مرگم آمده تسليم فرمان حَيّم
حَيّي كه از حَيّي خود،زنده كند ديگر برم*
*امروز زاينجا مي روم،آنجا كه دركم عاجز است
خواهي تو آنجا آمدي،روزي كه وقتش نائل است*
*رفتم و از ذاتش چنان دارم تمّناي كَرم
اي دوستان زنده ام،رحمت فرستيد بر سَرم*
*يا رب! دراين ره مي روم،هادي و ره راننده باش
از فضل خود بخشنده و ياري گر ترسنده باش*
[/size]
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
هر پنجره را که دل سپردیم شکست/هر جام که عاشقانه خوردیم شکست
گفتیم غبار,شاید از آینه است/بر آینه تا که دست بردیم شکست
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا رو زی مباد ان دم که بی یاد تو بنشینم
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بر آمد ز کوه ابر ♥مازندران♥ ................ چو مار شکنجی و ♥ماز اندر آن♥
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بار الها...!
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم... نکند فرق به حالم...!
چه برانی ... چه بخوانی... چه به اوجم برسانی ...!
چه به خاکم بکشانی....
من نه آنم که برنجم!!!
تو نه آنی که برانی... :72:
تو نه آنی که برانی....:72::72::72:
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.:72:
سهراب
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من ان سر و خرامان نرود
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
همسرم :
به جای این که فقط زبانی بگویی
نشانم بده که دوستم داری
یک بوسه وقتی اصلا انتظارش را ندارم.
هدیه کردن گل بدون هیچ علتی.
گرفتن دستم در جمع و در خلوت
شگفتی های کوچکی مثل اینها
گاه بسیار بیش از کلمات معنی میدهند....