سلام سبکتکین گرانقدر
خوبی شما
میخواهم چند کلمه بی ربط صحبت کنیم با هم :
اجازه میدی به عنوان برادر کوچک تر که فقط دوست داره چند کلمه با خواهر بزرگتر خودش صحبت کنه و حتی هیچ چیزی از روانشناسی و کارشناسی نمیدونه ، چند خطی صحبت کنه برات :
هدف من نه آروم کردن تو هست و نه تشویق تو و نه نجات تو ، که اگر هم بخوام بلد نیستم همچین کاری رو توی این شرایط انجام بدم .
خواهرم ، امروز که ما همه به همدیگه وصل هستیم و تو نماینده ما و این وصل بودن در هر نقطه از این دنیا ، دلمون شکسته و خودمون هم توی شوک هستیم چه برسه به تو که مستقیم این اتفاق بر زندگی ات تاثیر داره .
وقتی میبینم برای تسکین خاطر تو ، به تو پیشنهاد منتظر موندن و امیدوار بودن به یه ازدواج مجدد دیگه میکنند ، از خودم سئوال میکنم که چرا باید این اتفاق بیفته آیا سبکتکین ، خود ارزشمندش رو در نظر نمیگیره ؟
به قول سرافراز ، راستی این همه انرژی مثبت و دعا کجا رفت ؟
بعد از خودم سئوال میکنم که : چرا بزرگان نمیان و چندتا کلمه نمینویسند و راهی به سبکتکین پیشنهاد نمیکنند ؟ مگر تا 20 روز چقدر وقت هست که هیچ کسی هیچی نمیگه ؟ چرا همه واکنشی که نشون میدهند مایوس وار و انگار که این زندگی تموم شده کارش و چاره ای نیست دیگه .
بعد احساس میکنم که خود ، کارشناس ها هم توی شوک هستند و دقیقا نمیدونند که چه باید کنند .
بعد دوباره جوابی میدم به خودم که شاید سبکتکین به چند روزی آرامش نیاز داره تا بتونه جو موجود رو درک کنه و بعد آمادگی برای شنیدن کلمات داشته باشه .
اما یه نگاهی هم به حرف های موجود میکنم میبینم که در این حال متاسفانه همه نگاه ها به یه حرکت از طرف خدا هست . همه نشسته ایم و منتظریم تا خدا کاری کنه و دعایی رو مستجاب کنه .
بعد از همه این حرفا به سبکتکین نگاه میکنم : میخوام ببینم چیکار داره میکنه ؟ میبینم نشسته و ناامید وار داره به دعاهایی که مستجاب نشده نگاه میکنه و هنوز منتظر تلفن شوهرش هست و میخواد که شوهرش یه حرکتی کنه .
بعد از طرف شوهرش برای خودش چند خطی صحبت میکنه و جواب خودش رو میده و آروم میشه .
اگر قانع نشد به روزهای خوشی که داشتند فکر میکنه و بالاخره یه جوری خودش رو آروم میکنه .
یکی مثل من هم پیدا میشه اینطوری مینویسه و هر چقدر هم که بدونه ، آخرش هم نمیتونه کاری برای سبکتکین انجام بده .
از خودمون میپرسیم که راستی شاید خدا میخواد همه ناامید بشن و بعد یه حرکتی کنه و این زندگی رو نجات بده ؟
بعد جواب میدیم که نه بابا مگه خدا ، اندازه فکر ما کوچیک هست نعوذبالله که بخواد ناامید کنه و بعد خودی نشون بده و نجاتمون بده . یا شایدم حکمتی داره که سبکتکین این زندگیش تموم بشه ، زندگی دیگه ای رو با خوبی و خوشی آغاز کنه ؟ بعد جواب میدیم که : این دیگه از اون حرفاست پس این همه دوست داشتن سبکتکین مگه الکی هست که بخواد پرونده رو ببنده و بره سر یه زندگی دیگه ؟
سرتو درد نیارم خواهرم ؛ قشنگ بشین اینطوری فکر کن که زندگی اصلا برای چی هست ؟ خدا کیست ؟ خود من تا کی و با چه اصولی داشتم زندگی میکنم و هدف و اصول آینده ام چه شوهرم لحظه آخر برگرده و چه لحظه آخر برنگرده چیست ؟
با وعده های ساده و بی منطق که مردی بهتر خواهد آمد و غیره خودت رو محدود و زمین گیر نکن .
با افتخار حرکت کن .
اینطوری بهت بگم که : خواهرم ، بخشیدی ؟ با افتخار بخشیدی ؟ زندگی که با مهریه جوش بخورد را نمیخواهی ؟ نمیخواهی دوباره وصل باشی ؟ نمیخواهی مردی را که تو را نمیخواد داشته باشی ؟
خب پس چرا منتظر تلفن هستی ؟ بخشیدی یعنی شوهرت رو هم با همه خوبی و بدی اش رها کردی . خب رها کن . دیگه چرا خودت را داغون میکنی ؟
تو به لحظه لحظه های نفسی که میکشی مسئولیت داری . این حرفها را امروز گفتم تا اگر نسبت به تصمیم خود میخواهی عقب بکشی ، زودتر اقدام کنی و اگر هم که تصمیمت جدی هست . در قلبت رو ببند و محکم شروع کن به ساختن یک زندگی جدید با همه چالش هایی که میاد سراغت خواهی یا نخواهی .
تو برنده هستی در صورتی که پایبند به ادامه راهی که انتخاب کرده ای باشی ، اگر به خودشناسی رسیده ای ادامه بده و بیشتر و بیشتر پیشرفت کن . ذره ذره آب شدن و غصه خوردن چاره کار تو نیست . اجازه نده مرد امروز تو ، با اشتباه خود ، فردای تو را خراب کند .
اما در مورد همسرت : من نمیدانم و تو نمیدانی که او چه احساسی دارد . او امروز سوار بر میدان است و تو پیاده و میتواند بتازد و میتواند لهت کند و بکشد و ببخشد و زندگی کند و یا هر چه که توانایی اش را دارد .
شاید از دید ما پنهان است و این اتفاقات تمام تقاص کارهای اوست که تو هم سهیم شده ای و البته ای بنده خدا در هر دو صورت تو باید پناهنده به خدای خود شوی و کاملا به رضای او تسلیم بشی .
لحظاتی زندگی ات را ندیده بگیر و تنها در این دنیا خودت و خدا را تنها ببین . خدا را بر حق و خود را گم کرده راه ببین.
امیدوارم اگر اون دنیا همدیگه رو دیدیم ، با خوشحالی از حکمت های خدا برای همدیگه تعریف کنیم و نتایجش رو بعدا برای همدیگه بگیم .
ممنونم که به صحبت هام گوش کردی . شاید هیچ نکته ای توش نباشه ولی خواستم باهات صحبت کنم و بگم که تلخی امروز تو ، تلخی برای من هست و زندگی تو هنوز برای ما تموم نشده و لحظه به لحظه باید ادامه بدی به مسیرت چه با حکم طلاق و چه بی حکم طلاق تو باید به سبکتکین واقعی برسی و این فشارها نباید اذیتت کنه .
متشکرم .
یاعلی مدد