خيلي خودت را باختي .يعني چي؟ مگه همه چي شوهره؟! تازه هنوز جدا نشيد كه اينطوري حرف مي زني!!!!!!!!!!!!!تا نخواهي كه عوض بشي هيچ كس نمي تونه كمكت كنه.ديگه حرفي براي گفتن ندارم.
نمایش نسخه قابل چاپ
خيلي خودت را باختي .يعني چي؟ مگه همه چي شوهره؟! تازه هنوز جدا نشيد كه اينطوري حرف مي زني!!!!!!!!!!!!!تا نخواهي كه عوض بشي هيچ كس نمي تونه كمكت كنه.ديگه حرفي براي گفتن ندارم.
باشه مي رم خونه مامانمينا . هرچند روم نمي شه . كاش سر عقدنامه دعامون نمي شد . ولي بالاخره بايد برم سر بزنم بهشون . بعداز ظهر از سركار مي رم اونجا مي مونم شب . از شوهرمم كه فعلا خبري نيست محتما منتظره پولش جور شه واسه وكيل .اميدوارم خدا كمكم كنه بتونم طاقت بيارم .
خيلي دلم گرفته . :302:
چقدر من بدبختم .
این حرفارو نزن.
خدایا
چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بیخبرند
عظمت و ژرفای عشق تو را نمیدانم
فقط میدانم
که معبود این دل خسته هستی
و اگر دیده از من برگیری
خواهم مرد
خدا رو شكر كه هر چي ميشه لااقل ته ته خط هميشه خدا رو داريم . كاش خدا مي تونست باهامون حرف بزنه و يه كم آروممون كنه .
وای عزیزم درکت میکنم بخدا ولی چرا انقدر ناله میکنی ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
از زمین و زمان مینالی!
حالا شوهرت بد!خانواده اش بد!
خانواده خودت که دوست دارن.مطمئن باش الان اونا هم برات ناراحتن ولی از تو صبور ترن .برو مطمئن باش حسابی تحویلت میگیرن اگه ببینن سرحال و شادی
اولش با روی خوش برو بنظرم یه شیرینی یا تنقلاتی چیزی بگیر دستت ببر برای اینکه نشون بدی زنده ای و امیدوار و بعدش به مامانت زنگ بزن بگو یه شام خوشمزه که خیلی دوست داری برات درست کنه و بهش بگو مامان میخوام امشب آرامش داشته باشم در مورد زندگیم امشب اصلا صحبتی نکنید .
سعی کن شب شادی باهاشون داشته باشی .
متاسفانه شما اصلا مدیریت بحران رو بلد نیستی.
من درک میکنم سخته ولی بقول انگلیسیها dont gi gi انقدر خدا خدا نکن
شوهرت اصلا نمیخواد ازت جدا بشه اون فقط داره بخودش و تو فرصت دوباره میده بهش احترام بذار .به خواسته اش
اصلا تماس نگیر یه هفته مرخصی بگیر برو استراحت کن با موبایل خاموش
ببین عزیزم پول وکیل بهانه اس
مردا اگه بخوان کاری کنن و تصمیمشون جدی باشه یه لحظه منتظر نمیمونن .از زیر زمینم شده وسیله کارشونو جور میکنن
آخه یه میلیون پولی نیست که نتونه جورش کنه فقط داره با تو جنگ روانی راه میندازه
آروم باش:46:
و کسی میگوید سر خود را بالا کن
به بلندا بنگر
به بلندای عظیم
به افق های پر از نور و امید
و خودت خواهی دید
و خودت خواهی یافت
خانه دوست کجاست
خانه دوست در آن عرش خداست
خانه دوست در آن قلب پر از نور خداست
و فقط دوست خداست
ایکاش میتونستم باهات حرف بزنم میدونم میتونستم آرومت کنم .مطمئنم :228:
من وقتي مي رم خونه مامانمينا اصلا در مورد شوهرم نه ازم سوال مي كنن نه نظري مي دن . انگار نه انگار . فقط يه وقت كه مي خوام پاشم بيام خونه خودمون و دلم بهونه مي گيره واسه خونه خودمون . وقتي پا مي شم كه برم يه بار شنيدم كه مامانم زير لب گفت خدا لعنتش كنه مرديكه رو گذاشته رفته تو تنها مي خوابي . بنده خداها خيلي نگرانمن . وقتي مي خوام شام يا ناهار خونشون بخورم مامانم همش اصرار مي كنه بيشتر بخور . اشتهام واقعا خيلي كم شده ولي وقتي مي رم خونه اونا از ترس اينكه مامانم بنده خدا ناراحت نشه سعي مي كنم عادي بخورم ولي چون نگرانه همش مي گه بخور . بخور . مي ميري ها . اعصابمو خورد مي كنه همش فكر مي كنم نگرانمن . تا من در مورد شوهرم حرف نزنم هيچي نمي پرسن . ولي دلم اونجا هم طاقت نمي ياره همش دوست دارم بيام خونمون هر شب اميدوارم كه بياد خونه . تا صبح هر كي از راه پله هاي اپارتمانمون مي ياد و مي ره دعا مي كنم اون باشه كه برگشته ولي يه ماهه هيچكدوم از اون افراد شوهرم نبودن .
در مورد شوهرمم كه گفتي منتظر پول نيست اشتباه مي كنين . من حاضرم سر اين موضوع شرط ببندم باهاتون كه اولين پولي كه دستش بيياد زنگ مي زنه به من . سر كارشون خيلي بد حقوق مي دن يه ماه مي دن سه ماه نمي دن . تازه بعد سه 4 ماه چندرغاز بهشون مي دن كه اونم خرج يوميشون مي شه .
اگه ام يه دليل ديگه داشته باشه نياد اونم اينه كه نمي خواد بدوه دنبال كاراي عقدنامه . آدم فوق العاده تنبل و بي تحركيه . هيچوقت حوصله هيچ كاريو نداشت يكي از بزرگترين بدبختيامون هميشه همين بود كه من هيچوقت يه جا بند نمي شم و همش دوست دارم يه كار جديد و يه چيز جديدو تجربه كنم و سعيمو بكنم و ريسك كنم ولي اون هيچوقت حوصله نداره . اخرين دفعه هم خودش گفت خودت منو ميشناسي حوصله دويدن تو دادگاه اينا رو ندارم . هر وقت خودت راضي شدي و عقدنامه رو آوردي بيا . تازه اگه اون موقع منو پيدا كني اون وقت ديگه خودت مجبوري بري طلاق غيابي بگيري .
امروز همش پايان نامه مو كار كردم . خيلي دلم تنگ شده . همه اينجا دارن برنامه ريزي مي كنن تعطيلات آخر هفته رو با خانوادشون كجا برن . هر كي يه چيزي مي گه بغضم مي گيره مي گم كاش شوهر منم بود . يعني مي شه از فكرم بيرونش كنم يه روزي . حس مي كنم از محالاته برام .
چند روز پيش يكي از همكارام يه جمله جالبي گفت گفت يه بار يه كار خوبي براي يه كسي كردم بعدش برام دعا كرد كه خدا ايشاالله هيچوقت به روزي نندازدت كه بدرد چه كنم چه كنم گرفتار بشي . معني اين حرفمو بعدان مي فهمي .
حرف همكارمون همش تو گوشمه واقعا به چه كنم چه كنم افتادم و كاملا نااميد دارم فقط زندگي مي كنم و نفس مي كشم . هيچ انگيزه اي ندارم . با اينكه مي دونم وضعم از خيلي ها بهتره و خدا رو از اين لحاظ شكر مي كنم ولي بازم دست خودم نيست اين دلتنگيام .
پرناز جون شعرت خيلي قشنگ بود . اينم بگم كه عاشق شعراي سهراب و فروغم .
بنده خدا فروغم چقدر زجر كشيد هميشه وقتي نامه هاشو به شوهرش مي خوندم كه عاشقش بود و مجبور شد طلاق بگيره گريه مي كردم و دلم به حالش مي سوخت حالا عاقبت منم شد مثل فروغ .
چطوری میتونم ببینمت واقعا میخوام بهت کمک کنم
شدم مثل اين وروره جادو ها . همش مي خوام حرف بزنم . ديروز تصميم گرفتم گفتم بابا انقدر نرو بشين مغز اين بچه هاي تالارو كار بگير . خودشون كم غم و غصه دارن . تازه تو كه اخرشم به حرف هيچكي گوش نمي كني و بقول اونا كار خودتو مي كني پس مريضي . خب بردار يه دفتر بردار و هر چي حرف داري اونجا بنويس .
ولي مي دونين همين كه ادم احساس مي كنه يكي نوشته هاشو مي خونه و باهاش همفكري و همدردي مي كنه خيلي آدمو آرومتر مي كنه .
ببخشيد از اينكه همش حرف مي زنم . اگه خواستين حرفامو نخونين تا خسته نشين . و اعصابتون خورد بشه .
چند روز پيش داشتم يكي از نوشته هاي مديرو مي خوندم كه آدم بعد از طلاق يا شكست عاطفي همه چيز و همه كس اونو ياد دوست يا شوهر قديمش مي ندازه . هر آهنگ غمگيني كه مي شنوه آدمو مي بردش به يه دنياي ديگه . واقعا اين شكلي شدم . مني كه اصلا از آهنگاي داريوش خوشم نمي يومد و همش دنبال آهنگاي شاد و قري بودم ديروز پريروز تو ماهواره داشت اهنگاي غمگين داريوشو پخش مي كرد من هي گوش مي كردم و زار زار گريه مي كردم يدفعه ياد حرف مدير تالار افتادم كه نوشته بود سعي كنين اينجور اهنگارو گوش ندين و منم زدم كانال ديگه . ممنونم ازتون مدير تالار :46:
واي بچه ها الان يه اتفاق وحشتناك افتاد
مديرمون صدام كرد رفتم پيشش . و خيلي باهام حرف زد گفت اوضاعت چطوره گفتم خوبم مرسي گفت اوضاع خانوادگيت چطوره ؟ فهميدم فهميده گفتم زياد خوب نيست . گفت فهميدم مي بينم يه مدت خيلي خيلي ناراحتي و يه كم باهام حرف زد . آدرس يه مشاور خوبم بهم داد كه ازش كمك بگيرم . البته من خودم فردا وقت مشاور دارم ولي به انجايي هم كه معرفي كرد حتما مي رم . گفت حتما اگه كارم داشتي يا كمكي خواستي بيا پيشم . مرد خيلي خوبيه . واقعا فكر كنم گند زدم . همه ديگه سركار فهميدن . امروز يكي از آقايون سركارمون كه هميشه به من مي گفت تو چرا انقدر شيطوني مي كني آروم باش . بهم گفت چيزي شده اصلا ديگه صداتم در نمي ياد گفتم نه . به شوخي گفتم انقدر دعوام كردين وقتي حرف مي زدم مي گفتين ساكت شو حالا ساكت شدم مي گين چرا ساكتي ؟ گفت نه بخدا كي گفته اصلا هر كاري خواستي بكن . فكر كنم خيلي خودمو باختم . بايد يه كم خودمو جمع تر كنم . واي خيلي خجالت كشيدم پيش مديرمون . :316:
من از نوشته هات حس می کنم یه کم بهتری.:72: