RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
:72::72:سلام دوست خوبم من سوال زیاد ازت نمیکنم :72: فقط می خواستم بگم ابی یا قرمز کدوم رنگ و دوست داری و طرف دار کدوم تیم هستی چرا به چه دلیل اگه نیستی چرااااااااا؟ :227:
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
سلام خاطره خانوم:228::72:
هم رنگ ابی رو دوست دارم هم رنگ قرمز رو...اما تیم مورد علاقم پرسپولیس هستش.... راستش چون بابام و دادشم طرف دار این تیم بودن منم از بچه گی علاقه مند شدم...به یک شکلی پیروی کردم:P:D
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
سلام
می بخشین بازم مشکل از رایانم بود نه من
نوبت N.DELNAZ
شده ازش دعوت میکنم روی صندلی داغ حضور پیدا کنه.
راستی یادم رفت 2 روز وقت داری
3 شنبه و وو وو وو و 4 شنبه یادت نـــــــــــــــــــــره.
منتظریـــــــــــــــــــ ـــــم.
متشکرم
:160:
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
سلام به n.delnaz خانوم:72:
مهمون صندلی داغ هستین:D خیلی خوش اومدین:D
دلناز جان سئوال من اینه چه طوری متوجه شدی استعداد نویسندگی دارین؟
اولین کتابی که خوندین اسمش چی بود؟
اولین دست نوشتتون چی نام داشت؟و چی شد که نوشتین؟
شعر هم میگین؟
آیا نوشته هاتون با حال روحیتون رابطه مستقیم داره؟
تا حالا شده کتابی رو بخونید و دوست داشته باشین نویسنده اون کتاب شما بودین؟
تا به حال شده ایده ای به ذهنتون برسه و بعدش برین خرید و کتاب فروشی متوجه بشین نوسنده ای قبل شما همچین داستانی با ایده شما نوشته؟
الگوی شما در نویسندگی کیه؟
تا حالا تو نوشته هاتون تقلید هم کردین؟
آیا همسرتون از نوشته های شما انتقاد میکنه/یا تشویقتون میکنه؟
اگر به نوشتن روی نمی آوردین دوست داشتین در عرصه هنر چی کار میکردین؟
و در اخر نظر خودتون در باره نوشته هاتون چیه؟آیا کتابی منتشر کردین؟
موفق باشین عزیز:72::46:
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
n.delnaz جان اميدوارم روي صندلي كه بچه ها برايتان تدارك مي بينند چوش نياوريد
اولين جمله كه با هر يك از كلمات به ذهن شما مي رسد
خدا
ابديت
عشق
همسر
روانشناسي
تالار
زندگي
موفقيت
غم انگيز
بهار
قصه
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ester
سلام به n.delnaz خانوم:72:
سلام عزيزم
مهمون صندلی داغ هستین:D خیلی خوش اومدین:D
متشكرم ، لطف داريد
دلناز جان سئوال من اینه چه طوری متوجه شدی استعداد نویسندگی دارین؟
از دوم سوم راهنمايي خيلي خوب خيال پردازي مي كردم و خيلي زياد هم كتاب مي خوندم اما سال دوم دانشگاه يه سري اتفاقات توي زندگي ام افتاد كه براي تخليه درونم دست به قلم بردم و خاطراتم رو مكتوب كردم اما نه به اين صورت كه مثلا امروز چه شد يا ... خودم شدم شخصيت اول زندگي واقعي ام .
اولین کتابی که خوندین اسمش چی بود؟
شير و جادوگر
اولین دست نوشتتون چی نام داشت؟و چی شد که نوشتین؟
آنا - فكر مي كنم در چند سطر بالاتر جواب اين سئوال رو داده ام.
شعر هم میگین؟
يه زماني فكر مي كردم بلدم شعر بگم ، توصيفاتم از كلمات بي روح واقعي خوب بود و به دل مي نشست اما خودخواهانه پايبند به قوانين نبودم و اين براي كسي كه هر چي دلش مي خواد مي نويسه زجرآوره اما از همون چند تا مثلا شعر لابلاي ديگر نوشته ها استفاده كرده ام (چه متقلب)
آیا نوشته هاتون با حال روحیتون رابطه مستقیم داره؟من خودم رو مي نويسم
تا حالا شده کتابی رو بخونید و دوست داشته باشین نویسنده اون کتاب شما بودین؟نه
تا به حال شده ایده ای به ذهنتون برسه و بعدش برین خرید و کتاب فروشی متوجه بشین نوسنده ای قبل شما همچین داستانی با ایده شما نوشته؟نه ولي اگر روزي اينطور بشه من ايده خودم رو مي نويسم مطمئنم تفاوت هايي به وجود مي ياد (دلم نمي خواد بگم فلاني اون كار رو انجام داده و كنار بكشم )
الگوی شما در نویسندگی کیه؟ايده ال هيم توي زندگي نه فرد خاصي
تا حالا تو نوشته هاتون تقلید هم کردین؟به هيچ وجه تقليد ، لااقل در زمينه نوشتن خيانت محضه به روحي كه مي خواد اوج بگيره.
آیا همسرتون از نوشته های شما انتقاد میکنه/یا تشویقتون میکنه؟ايشون خط به خط نوشته هام رو بهتر از خودم مي خونه و نقد مي كنه اونقدر كه گاهي در مقابلش احساس عجز مي كنم
اگر به نوشتن روی نمی آوردین دوست داشتین در عرصه هنر چی کار میکردین؟باور كن همه هنرها رو دوست دارم اما غير از اين يكي چشمه استعدادم در هر موردي خشكيده .
و در اخر نظر خودتون در باره نوشته هاتون چیه؟آیا کتابی منتشر کردین؟دوستشون دارم خيلي زياد . اما هنوز جاي كار زياد دارم بايد يه توازن اساسي بين منطق و احساسم بوجود بياد اون روز آثارم ماندگار ميشن .بله يكي ديگه هم توي راه است.
ممنون نازنين دوست.
موفق باشین عزیز:72::46:
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
سلام
خوش اومدی
بزرگترین دروغی که گفتی:
مهمترین مجلسی که توش حضور داشتی:
سخت ترین کاری که کردی؟
فعلا تا همین جا بسته؟
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
n.delnaz جان اميدوارم روي صندلي كه بچه ها برايتان تدارك مي بينند چوش نياوريد
سلام آني عزيز دوست مهربون - فكر نكنم جوش بيارم گرماي صندلي داغ مطبوعه
اولين جمله كه با هر يك از كلمات به ذهن شما مي رسد
خدا - همين نزديكي هاست
ابديت - عشق
عشق - نگاه كودكانم لبخند همسرم شادي مادرم
همسر - يه دوست واقعي كه دوستم داره اما اعصاب نداره
روانشناسي - كودكي هاي ناشكفته اي كه بحران هاي امروز رو بوجود مي آورد
تالار- عجيب دوستش دارم
زندگي - براي بهتر شدنش تلاش مي كنم
موفقيت - بهش مي رسم
غم انگيز - بيماري خانواده ام
بهار- ملك الشعرا بهار
قصه- مادربزرگم (خدا رحمتش كند)
ممنون آني جان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کنجکاو
سلام
سلام
خوش اومدی
متشكرم
بزرگترین دروغی که گفتی:
من و دروغ :P
اصولا دروغ نمي گم اما سكوت مي كنم
يادم نمي ياد دروغ بزرگي گفته باشم آخه يه مشكل دارم اساسي (فراموشكارم و زود خودم رو لو مي دم ) وگرنه همچين قديسه هم نيستم.
مهمترین مجلسی که توش حضور داشتی:
عروسي ام (مهمتر از من چه كسي؟:D)
سخت ترین کاری که کردی؟
تربيت كودكانم - امانم رو بريده ،اي داد اي بيداد كمك كمك
فعلا تا همین جا بسته؟
از عوارض پيريه ، ذهنتون ديگه بيش از اين نمي كشه كه بپرسي مي دونستي در هر 20 ثانيه يكي آلزايمر مي گيره حواست به خودت باشه ها:72:[/color]
ممنون كنجكاو جان
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
سلام. خسته نباشید!!!
بهترین کتابی که تا حالاخوندین؟
تفریحات دیگه غیر از کتاب و نویسندگی؟
چه موقع بهتر می نویسین؟ وقتی غمگینین یا وقتی شادین؟
قشنگترین جمله ایی که خوندین؟
چی عصبانیتون می کنه؟ چی آرومتون می کنه؟
به یادموندنی ترین آهنگی که شنیدین؟
ممنون. موفق باشین:72:
RE: سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
سلام دوست عزيز
1- دختر مرلين نوشته لين پمبرتون ترجمه سيما فلاح
2- فيلم زياد مي بينم با كودكانم ترانه هاي شاد گوش مي ديم و بازي مي كنيم ورزش مي كنيم و البته خريد مي كنم
3- وقتي غم دارم مي نويسم اما نوشته هايي كاملا شخصي كه مختص خودمه ولي وقتي سرحالم راحتتر مي تونم شخصيت پردازي كنم.
4- آرامش مؤمن در زنداني كردن زبان است (حضرت محمد-ص)
5- قدر نشناسي و بد زباني طرف مقابلم عصباني ام مي كنه و وقتي همه چيز روال عادي اش رو داره آرامش مي گيرم در خانه ام و كنار خانواده ام
6- خسته - فرهاد (جغد بارون خورده اي تو كوچه فرياد مي زنه...)