نوشته اصلی توسط اریو
سلام
2 بارمت شما را خواندم و برایتان خلاصه دلایلی را که شما عنوان کر ده اید را لیست ممیکنم تا بتوانیم کمی قضایا را باز کنیم.
شما در متن بالا احساسات خود را(که میتواند دلایل موجود هم باشد) چنیین ذکر کرده اید:
-احسا س تقابل فرهنگی شما و همسرتان
احساس شدید تنهایی حتی وقتی در کنار همسرتان نیز هستید
- احساس غم، افسردگی ،تلاش برای تغییر و نهایتا دلسردی از عدم تغییر
- توجه همسرتان تنها از جهت جنسی و ....
توجه کنید که در این تنها تعداد اندکی از احساسات ناراحت کنند ه شماست که در این تاپیک عنوان کردید
و احتمال زیاد شما احساسات دیگری مانند خشم،عصبانیت،پرخاشگری و ... را با درجه بالایی از شدت احساسات احساس میکنید
اشاره کردم کلید تمام این گرفتاریها در یک چیز است(البته صرفا از دیدگاه من):
عدم باور واقعی خودتان!!!! تعجب نکنید بسیار اافراد هستند که با وجودی که از امتیازات زیادی بهر ه مندند اما علی رغم اعتماد به نفس و خود باروری ظاهری از اعتماد به نفس واقعی برخوردار نیستند و این تنها زمانی برایشان اشکار میشود که در شرایط سخت قرار بگیرند
دوست خوبم
کمتر افرادی را میشناسیم که تمامی هنجارها و سلایقشان در انتخاب شریک تامین شده باشد اما اگر دامنه این تضادها این قدر شدید نباشد با ایجاد تغییرات لازم و کسب مهارتهای لازم شرایط سازش پذیری را ایجاد نموده اند
شما تصوراتی را که از شریک زندگیتان داشتید منطبق بر حقیقت نیافتید و انقدر در این کشمکش رفتن یا نرفتن ماندید تا کم کم در این ازدواج حل شدید و یا دارید میشوید
در مقابل همسر شما علی رغم تمام مشکلاتی که ذکر کردید تصور شفاف تری ازخود داند . به عبارت بهتر ایشان از دخیره خود باوری بهتر ی بهره مندند.
اگر جز این است چگونه اوایل ازدواجتان علی رغم تمام تحقیرات شما ،خود را دست کم نگرفتند و بر عکس استراتژی که در مقابل شما بسیار ناخود اگاه در پیش گرفتند(به جبران تحقیرات اولیه) تخریب روانی شماست. تا ان تا جا که شما که ابتدا به خود از نظر زیبایی انچنان میبالیدید اکنون در کنار ایشان احساس زشتی می کنید
شما تمرکز بیمارگو نه ای برای اصلاح و یا تغییر ایشات در نظر گرفته اید . خود را فراموش کرده اید دوست عزیز
خود را به کل فراموش کرد ه اید !!! توانایی ها،امکانات خدادادی و پتانسیل وجودیتان را
شما موجودیت فردیتان را در توجه همسرتان میابید و ایشان با تکیه به این نقطه ضعف، شما را کنترل میکنند. هرگاه بخواهند عصبانیتان می کنند و هرگاه بخواهند محبت!!
اولین یشنهادم به شما این است کمی به خودتان رجوع کنید و در خلوت و در نهایت صداقت تمامی نکات مثبتی را که در خودتان فراموش کرده بودید را لیست کنید و در پایان لیست از خداوند بابت تمامی انها شکر کنید
در پستهایی بعدی باقی پیشنهادات را (به امید داشتن فرصت ) خدمتتان خواهم گفت
تغییر زندگی شما """" رفاقت و صمیمیت با خودتان است"" . هر وقت در درون محکم شدید(نه مغرور) از بیرون تقاضای محبت چندانی نخواهید کرد
دنیای من و شما تنها ازدواج نیست. بخشی از دنیای ما ازدواج است این را فراموش نکنید
موفق باشید