اینجوری که خیلی طولانی می شه بگیم اون دخمله که ... .تازه زشت م هست بگیم اون دخمله.اون دخمله اسم نداره؟
:D
نمایش نسخه قابل چاپ
اینجوری که خیلی طولانی می شه بگیم اون دخمله که ... .تازه زشت م هست بگیم اون دخمله.اون دخمله اسم نداره؟
:D
:302: كسي تو اين چند روز كه امتحان داشتم ، از من يادي نكرد ، تازه فكر كنم برام دعا نكرديد تا نمره بيارم ، :302::302::302:
من با همتون قهرم :302::97:
راستي بدون من حسابي آش رشته هم خورديد ، باشه ، كوه به كوه مي رسه ، آدم به آدم نمي رسه :304::304:
شما فرهنگ نباید بگی دخمله بگو..دختر..خانوم نمیدونم ای بابا یه دعا که انقد دنگ و فنگ نداره.
چرا اسم داره اما اسمشو اونی که باید بدونه میدونه شما اشاره کنید خودش میگیره منظورتون کیه.
(خدای گلم:72:)
سلام مهاجر جان
شما که سر قابلمه ی آش دستت بود حالا درس نخوندی و نمره نیاوردی انداختی گردن ما ................؟!!!!!!!!!
حاجی نداشتیماااااااااا:311:
http://www.hamdardi.net/thread-19702-page-20.html
بهار 66جان اگه خودش ميگيره كه ديگه اصلا چه نيازيه بگيم اون دخمله ..... :311:
بعدم يادم رفت بگم آني جون چون خيلي وقته منو بغل نكردي و دچار كمبود محبت شدم لطفا پياز داغ آش منو زيادتر بريز بي زحمت تا اين عقده خود كمتر بيني من يه كمي جبران بشه . :302:
جالبه من اصلا خواب نمي بينم يا اگه ببينم صد سال در ميون يه خواب مسخره مي بينم با كلي چيزاي بي ربط ولي ديشب جالبه خواب ديدم با بچه هاي تالار مهموني گرفتيم . يكي از اين مديراي تالار ( احتمالا آني بوده ) همش به ما ها دستور ميده اينو بيار اونو ببر . اينجا رو تي بكش اونجا رو تميز كن . صبح كه اومدم اين تاپيكو ديدم خندم گرفت نگو اينجا آش پزون بوده خبر نداشتيم . :311:
والله من كه ديشب تو خواب خيلي كمك كردم . آني جان جبران كن اين محبتاي ديشب منو بي زحمت . :46::43:
خوب شما هر چی دوست داری بگو...
اگه زیاد سوال خصوصی بپرسید مدیران تالار میان به جرم تجاوز به حریم خصوصی افراد باندتون میکننا.
تازه یکیشونو دستگیر کرده بودن....دیگه از ما گفتن بود
مهاجر بینشان عزیز سلام
اتفاقا جات سبز بود ولی گفتیم مشغول کارای آخر سال هستی
بده گذاشتیم حسابی به کارات برسی؟:310:
آش هم برات کنار گذاشتیم........بفرماااا
میبینی به یادت بودددددیم:72:
سلام
مهاجر بی نشان عزیز خوبه شما اطلاع داده بودید که امتحان دارید و سراغتون رو نگرفتند منو چی می گی که این روزها وقت نکردم درست و حسابی بیام تالار کسی جزء گلنوش و پاییزان سراغم رو نگرفتند:302:
گفتید چشمک کجاست ؟
ولی از هرچی هم بگذریم از آش آنی جونکه نمیشه گذشت ..آنی جونم چرا برای من آش نزاشتی کنار:302:
الان دو روزه بوی آش حسابی پیچیده تو خونمون .....بگو آنی جون آش پخته باشه حالا که نبودم کمک کنم بپزید بزار کمک کنم که با هم بخوریمش:311:
حالا که اینطوره م [size=large]دوتا کاسه آش می خوام اونم با پیاز داغ و نعناع داغ زیاد:46:
[/size]
گوشت رو بیار آنی جونیه چیزی بهت بگم:
ولی یه کمک خوب براتون کردم آنی جون که هیشکی متوجه نشد
یکی یواشکی زیر اجاق رو زیاد کرده بود که آشت ته بگیره ولی من کمش کردم:311:
فکر کنم از بچه های خارج از تالار بود چون نشناختمش:311:
بهار جون من که همش دعات کردم نبودم ولی یادت بودم تو که دعام نکردی؟
من برای مامانت هم دعا کردم :311:
راستی ز اون آش به آنی جون گفتم دو تا کاسه می خوام
چون نبودم کمک کنم بپزه پس کمک می کنم که بخوریمش:311:
انی جون قربون دستت من پیاز داغ رو بیشتر می خوام.....
چشمک جان سلام
رسیدن بخیر........
انگار آش آنی عزیز باعث جمع شدن همه بچه ها شده
آنی جان عجب دست سبکی داری هر از گاهی از این آش ها بپز تا بچه ها دور هم جمع بشن
چشمک چون کمک نکردی یه کاسه سهمت میشه چونه نزن قربونش:311::311: