RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
شمیم هیچ وقت مثل قدیما نشده مشکلات هست و همیشه پیش می آد
شمیم عزیزم تو داری آموزش می بینی اونکه آموزش ندیده درسته؟پس توقع برخورد درست از اون رو فعلا نداشته باش بشین ببین با توجه به این آموزش هایی که دیدی برخورد درست چیه؟
من اینو خوب می دونم که با تلافی کردن تو فقط اعصاب خودت رو خورد کردی و خودت ضربه می بینی همین و هیچ عاقبت خوشی این کارت نداره؟
به راهت ادامه بده و اصلا هم نا امید نشو
ما تو اینجا یاد می گیریم که طاقتمون رو زیاد کنیم پس کم طاقتی نکن الان وقتشه که درسهایی رو که خوندی رو پس بدی ....
می خوام که تو امتحانت نمره خوب بگیری
اموزش رو می بینی که این جور وقتا کم نیاری:72::72::72:
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
بله شميم جان من كاملا با اقليما موافقم :311::311::311:
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
سلام خواهرم،
زودتر منتظرت بودم! خيلي خوب دوام آوردي و بايد بهت آفرين بگم! تقريبا مي شه گفت خيلي خوب عمل كردي...
منتظر بودم بياي و بپرسي و گزارشات رو بنويسي...
شما در صحبت ديشب و امروز صبح با همسرت دچار 2 مشكل شدي!
1. متوجه اين موضوع باش وقتي حال و حوصله نداره، الزاما از دست شما ناراحت نيست! اما شما نزديكترين دل زنده دم دستشي كه بشكنه! پس مزاحمش نشو و به خودت نگير! در واقع براي تو قيافه نمي گيره... رفته تو غار تنهاييش! يكي هي دم در غار داد مي زنه كوشي!؟!؟ بيا بيرون!!! بيا با هم حرف بزنيم!!! شما كه داري داد مي زني واقعا دوست داريش و مي خواي آرومش كني... چون وقتي خودت حالت بده، دوست داري يكي باهات حرف بزنه! اما شما زن هستي... و اون مرده! خلوتش رو با اين سر و صداها به هم مي زني... نمي تونه فكر كنه! اصلا بهت يه چيزي بگم! اون نمي تونه به دو تا چيز همزمان فكر كنه! جالبه نه!؟! تو مي توني به ده تا چيز همزمان فكر كني!!! اگر بخواد به دو تا موضوع همزمان فكر كنه، هنگ مي كنه و كلافه مي شه! وقتي فكرش درگيره... هي بهش بگي كي مياي!؟ ساعت چند بيدار مي شي؟ چي كار مي كني! كلافه مي شه! با تو فرق مي كنه!
پس در روابطتون سعي كن حواست به عواطفش باشه! خيلي دقيق باش!!! در مواقعي كه فكرش مشغوله... شكيبايي كن تا آروم بشه! بايد اين مواقع چه كني؟فقط با آروم كردن محيط بهش توجه كني! همين! حتي راهكار هم ندي! مثلا نگو برو يه دوش بگير، سر و حال بياي! برو بيرون يه قدم بزن! عوضش صداي تلويزيون و تلفن رو كم كن... محيط رو آروم كن! به عواطفش احترام بذار... سريع مياد بيرون ور دل خودت!
2. اشتباه دوم: بهتر نبود اينطوري مي گفتي: بذار كارم تموم شه ميام بهت مي گم! ( نه اينكه از تو آشپزخونه باهاش حرف بزني! هرگز اين كار رو نكن! تو مهارت گفتگو بهت خواهم گفت! موضوع برنامه فردا، موضوع مهم به شمار مي ره! بايد در وضعيت متناسب گفتگو كنيد.. اين وضعيت مناسب گاهي اونقدر به هم نزديكيد كه دست هم رو مي گيريد ) بعدش: برنامه فردا ساعت 7 شروع مي شه تا 10، به نظرت كي بريم بهتره؟ من احساس مي كنم طوري بريم كه با توجه به ترافيك و مسافت، زياد دير نرسيم! خب مطمئنا ايشون پيشنهاد مي ده و به توافق مي رسيد! با مهرات گفتگو كه آخر اين جلسه مي نويسم شما وضعيت رو به خوبي و خوشي كنترل مي كنيد.
ويه اشتباه كوچيك ديگه اونكه فكر تلافي! اصلا شدني نيست!
اين مورد آخر كه پيش اومده مربوط به مهارتي مي شه كه هنوز كامل فرا نگرفتي و الان كه برات بگم مي گي چه جالب!
اين مهارت بر خلاف مهارتهاي قبلي موجب مي شه كه شوهرت خيلي زود از شما تقليد كنه و عملا آغاز يادگيري اون هم به حساب مي آد پس بايد خيلي دقيق و درست كار رو انجام بدي وگرنه احساس مي كنه اين مهارت نيست و اتفاقه
اون مهارت، مهارت گفتگو است! مهارت گفتگو خودش يه داستان مفصله... كه تا امروز شما با عنوان همدلي كردن اون رو به عنوان شنونده فعال انجام مي دادي...
-- سبك گفتگو: بهترين سبك گفتگو، گفتگوي صريح است... يعني كاملا واضح و غير مبهم! در اين شويه شما احساسات، خواسته ها و افكار خودتون رو بيان مي كنيد. از يك طرف حالت منفعل نداريد كه احساس كنيد داره از شما سو استفاده مي شه... و از سوي ديگر با توجه به اينكه عواطف همسرتون رو شناسايي كرديد خودتون رو با احترام به اون عواطف و ارزشها به نحوي معقول تطبيق مي دهيد . در اين فضا از پيش بيني احساسي به جاي ذهن خواني استفاده مي كنيد. افراد صريح، همواره انعطاف پذيرند چرا كه به نيازهاي ديگران،عواطف و احساسات ديگران احترام مي گذارند و چون اعتماد به نفس دارند همواره دنبال خواسته هاي خود نيستند... اين صراحت به سرعت موجب صميميت مي شود! عملا شما اين فرصت رو براي شوهرتون هم قائل هستيد كه برنده بشه و نمي خواهيد كه برنده باشيد! در اين روند ايشون هم به سرعت ياد مي گيره با شما صريح صحبت كنه... و اجتناب نكنه! مثل ديشب
يك مشكلي كه در روحيات شما سراغ دارم، پاسيو بودن هنگام بروز مشكل و اجتناب هست... صريح نمي گيد و سعي مي كنيد حرفتون رو بخوريد! نترسيد! احساساتتون رو صريح بگيد... مودبانه و محترمانه! با شرايط فوق و توصيه هايي كه در ادامه مي گم!
-- اين كه مهارت گفتگو كردن چه زماني به كار مي آيد زماني است كه شما و همسرتون داراي اختلاف نظر هستيد و يا متعارض عمل مي كنيد / يا / موضوع بسيار حساس است كه صحبت معمولي در رابطه با آن بسيار دشوار است
-- در گفتگو دو موضوع بسيار مهم است! يكي حالت كلام شما ( تن صدا، بيان، شيوه بيان) زبان بدن شما! عملا شما با هر دو گفتگو مي كنيد... حتي نوع پوشش شما در گفتگوي شما بسيار مهم است... مثلا نمي شه با لباس خواب در رابطه با موضوع مهمي صحبت كرد!
-- استفاده موثر از جملات "من"، از جانب خودتون صحبت كنيد نه همسرتون!
روش استفاده از جملات من استفاده از روش XYZ هست:
هنگامي كه در موقعيت X ، عمل Y را انجام دادي، احساس Z كردم! ترتيب اين بافت مهم نيست اما اين ترتيبي كه گفتم بهترينه! مثلا چندي پيش ناراحت بودي كه همسرت وسائلش رو پراكنده مي كنه... اگر از جملات تو استفاده كنيم : " تو عادم شلخته اي هستي!" تو اصلا به فكر نيستي كه منم خسته ام و سر كار بودم!!! "
اما جملات من: وقتي مياي خونه ( موقعيت X) و وسائلت رو پراكنده رها مي كني ( عمل Y)، احساس ناراحتي مي كنم( بيان احساس Z)
-- متكلم وحده نباشيد و به همسرتون فرصت دهيد جملات شما رو كامل كنه و تكرار كنه
-- در هنگام گفتگو وضعيت مناسب همسرتون داشته باشيد ( اگر نشسته، بنشينيد) (ايستاده، بايستيد، )
-- در چشمانش نگاه كنيد و گاهي دستانش را بگيريد
-- شنونده فعالي باشيد: يعني:
1/ توجه كنيد، تو آشپزخونه ظرف نشوريد بگيد حرف بزن مي شنوم! گوشم با توئه!!!
2/ به احساساتش توجه كنيد/ يكسري از مساول رو نمي گه اما شما مي فهميد از حالت بدنش! آنها رو رد گيري كنيد و بازگو كنيد... ( خيلي ناراحت شدي!! ) شايد عقايدش رو بگه اما احساسش رو نگه!احساس رو كشف كنيد!
3/ به طنين و لحن صداي شوهرتون مثل يك گوينده راديو گوش كنيد!
4/ اعتبار بخشي كنيد!
کی از موارد مهمی که یک گفتگو رو موثر می کنه اعتبار سازی یا اعتبار بخشی است و بی اعتبار سازی هم یکی از مهمترین مواردی هست که گفتگو رو تخریب می کنه... شما انجام می دهید و شوهرتون به سرعت یاد می گیره! گاهی این یادگیری تعجب بر انگیزه!
اعتبار بخشی عملا ارتباط کلامی و حرکتی شماست (زبان شما و زبان بدن شما) که همسرتان رو آگاه می کنه که همراه او هستید.. به آنچه می گوید علاقه نشون می دی و احترام می گذاری، به تجربه اش بها می دی هر چند اگر کاملا هم موافق نباشی
مثلا می گی : به نظر می رسه کار مهمیه! .... فکر می کنم تجربه بزرگی بوده! گاهی با تکان دادن سر و یا حتی جملاتی که نشان دهنده درک صحیح از احساسات ایشون هست اعتبار بخشی می کنید! احساس می کنم امروز خیلی این موضوع خسته ات کرده! فکر می کنم واقعا نمی خواستی باهاش همراه باشی!
اگر در مورد افکارش صحبت می کند و یا با جملاتی احساساتش رو بیان می کنه به اونها اعتبار بدهید
بعضی مواقع در گفتگو شما کاوش می کنید در مورد احساسی که واقعا عنوان نمی شه! مثلا شوهر شما در رابطه با موضوعی صحبت می کند و نمی گوید چقدر ناراحت شده! شما می پرسید: به نظرم این موضوع ناراحتت کرده! شاید شوهر شما به شما بگه: نه اینطور نیست... (اما متوجه شده که شما به احساساتش توجه داشتید و این کافیه)
شما در روند اعتبار بخشی عملا تایید نمی کنید... از احساسات خودتون فرا تر می رید و گوینده رو درک می کنید...
هرگز جای او صحبت نکنید و عملا حرفی تو دهنش نگذارید در این فرایند شما هیچ نیتی نباید داشته باشید... جز گوش دادن و درک و توجه! همین
5/ سوالهاي باز بپرسيد تا اطلاعات بيشتري بگيري! تشويقش كنيد اطلاعات بده!
6/ گفته هاش رو بدون كم و كاست و زياد كردن، خلاصه كنيد و بهش بگيد! مثلا مثل ديشب: پس منظورت اينه كه اگر ساعت 7 راهي بشيم به موقع مي رسيم!
چند تا موضوع هم هست كه گفتگوي شما رو مثل ديشب تخريب مي كنه:
1. تشديد! گفتگوي ديشب و امروز صبح شما رو تشديد خراب كرده! شما چيزي رو مطرح مي كني/ همسرت با كلام بدتري پاسخ مي ده/ شما منفي تر پاسخ مي دي/ او منفي تر و دعوا مي شه! چي كار كنيم نشه!!!
-- نياز نيست برنده بشيد!!!
-- تن صدايتان رو نرم كنيد و سريعا اعتبار بخشي كنيد!
2. بي اعتبار سازي: شما گاهي بدون آنكه واقعا بخواهيد تجربيات و احساسات همسرتون رو محترمانه و يا غير محترمانه تحقير/ انكار و بي اعتبار مي كنيد! جملاتي مثل : اصلا اينطور نيست! فكرت اشتباهه! ايني كه ميگي غلطه!!! يا سرزنش مي كنيد!: گفتم اينطوري نكن! يا مقايسه مي كنيد: يارو هيچي حاليش نيست! وضعش رو ببين!!!
براي جلوگيري از اين موضوع، اعتبار بخشي كنيد
3. تفسير منفي نكنيد. از جملات و عبارتها تفسير منفي نكنيد/ شنونده باشيد و ذهن خواني نكنيد
4. از بحث اجتناب نكنيد/ كناره گيري نكنيد! اينكه محل رو ترك كنيد و برويد و يا يك دفعه ساكت باشيد! طفره بريد...
*براي هفته اي كه مي آد هر شب 20 دقيقه گفتگو كنيد! اما نه در رابطه با مسائل مهم و حياتي! راجع به مسائلي كه نه مهم هستند و نه تعارض داريد...
*سه بار درخواست موثر كنيد
* از شوهرتون 5 بار تشكر كنيد كه 2 بار آن با عبارت بهت افتخار مي كنم همراه باشه... شيوه تشكر حتما با جملات "من" باشه... احساس خيلي خوبي دارم وقتي...
* روابط زناشوييتون رو فراموش نكنيد
موفق باشيد
بازهم سوالي بود بپرسيد
جطور بايد با شوهر سرد برخورد كرد؟
سلام به همه
شميم جان.مردا از كله بيذارن,تا جايي كه ميتونى كله نكن فقط بايد با رفتارتون منظورتو برسونى
من تو اين جمع تازه ام و خيلى دوست دارم نظر شماها رو بدونم جون خيلى از جمعتون خوشم اومد
من 2 ماه ميشه كه عغد كردمزبعد 2 هفته از عغدمون شوهرم به ايران بركشت.از وقتى كه رفته با من همش از مشكلات صحبت ميكنه و خيلى با من سرد شده بود.ميكه كرفتاريا زياده اينطورى شده.من جيكار كنم ؟جطورى بايد باهاش صحبت كنم؟من حرفى بزنم اون خيلى زود ناراحت ميشه اما خودش هرجي ميكه من نبايد ناراحت شم.با همجين رفتارى جه بايد كرد؟
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
اقلیمای عزیزم مرسی
تمام سعیمو میکنم که تو این امتحان نمره خوبی بگیرم:43:
لیلا جان سلام
به خدا دارم سعی میکنم دختر خوبی بمونم ولی وقتی میبینم مشکلاتم سرجاشه و دوباره تکرار میشه خستگی تمام این یادگیریها میمونه به تنم :163:
جناب SCi سلام
مرسی که برام نوشتین
دو موردو میخواستم بهتون بگم
اول اینکه :
من تو آشپزخونه مشغول ظرف شستن بودم که شروع کرد به صحبت منم گفتم الآن کارم تموم میشه میام صحبت کنیم ولی وقتی اومدم کنارش گفت که چیزی نمیخواد بگه
من هیچوقت موقع صحبت کردنش مشغول کاری نیستم برخلاف اون که اگه من بخوام حرف بزنم یا چشمشو میبنده یا روزنامه میگیره دستش یا یه سرگرمی پیدا میکنه وبعد به من میگه حرف بزن
ولی من همیشه میشینم کنارش که حرف بزنه
دوم :
اون تند حرف میزد ولی من با عزیزم و یه موقع دیر نشه و لحن آروم حرف زدم
من مهارتهاتونو انجام میدم
امیدوارم وقتی میاد خونه تو قیافه نباشه
شما میگین تو خودش بوده و مشکلش من نبودم؟ اما صبح معلوم شد دقیقا مشکلش اینه که من میخوام بیشتر تو جشن باشم و خوشم نمیاد موقع شام برم جایی
قیافه گرفتنش دلیل دیگه ای نداره
:302:
راستی جناب SCi
از تشویقها و پشتیبانیهاتون ممنون
امیدوارم هم من مهارتهای بیشتری یاد بگیرم هم همسرم سعی کنه یه چیزایی رو یاد بگیره
مرضی عزیز سلام
مرسی از نکته ای که بهش اشاره کردی
به سایت خوش اومدی عزیزم
میتونی برای سوالاتت یه تاپیک جدا باز کنی اگرم اینجا راحتی قدمت رو چشم
در مورد مشکلت من نمیتونم اظهار نظر کنم
مطمئنم دوستان و کارشناسان بهت جواب میدن
ایشالا همه چی درست میشه :43:
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
خب! مشكلش رو كه شناسايي كردي...عواطفش رو فهميدي! نمي خواد تو اونجا زياد تو جشن باشي... شرايط رو كنترل كن! ديگه نگو من مي خوام اينطور باشم و اون طور باشم... بهش بگو يه جوري بريم و زود برگرديم!
اين تكنيك وقتي يه زوج مي خواد زود به هدفش برسه خيلي خوب به كار مي آد: مي شي كاسه داغ تر از آش!
يعني به جاي اينكه موضع گيري كني و احساسش رو انكار كني... بدون اينكه حرفش رو تاييد كني باهاش از جانب خودت همراه مي شي و به حرفش اعتبار مي دي!
مثلا : آره منم زياد حوصله ندارم... وقتي احساس مي كنم به تو خوش نمي گذره، دوست ندارم اونجا باشم...
نتيجه: اون موضع گيري نمي كنه ديگه... و موضعش رو عملا رها مي كنه! بعدشم مي رويد و خوش مي گذرونيد و مي بينيد كه شما مي گي ربريم و نمي آد
امشبم ديگه نگو ديرمون شد بريم... بدو! دير مي كني !
عملا:
ذهن خواني نكنيد
موضعتون رو تغيير بدهيد از تقابل به همراهي
تفسير منفي نكنيد
و بدونيد مطابق قانون جذب، به هر چيزي فكر كنيد آن اتفاق خواهد افتاد!
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
سلام دوستان
سلام جناب SCi
گفتین من نباید بگم دلم میخواد تو جشن باشم؟ خب تو تمام این مدت که دنبال خرید بودیم دید که چقدر هیجان دارم براش، و از همه مهمتر من کلا برای شادی همیشه آمادم
تولد، عروسی، مهمونی و .... و میدونه همه در جریان این روحیه من هستند، دیده و بارها بهش ثابت شده
چیزی نیست که بخوام بهش بگم، میدونه
اینکه میدونه و اینکارا رو انجام میده اذیتم میکنه
دیروز (ببخشید من همه چی رو میگم) رفته بودم آرایشگاه، قرار شد ساعت 5 بیاد دنبالم، بهش زنگ زدم که کی میای؟ گفت همین الآن رفتم تو کارواش تا 20دقیقه-نیم ساعت دیگه میام (در حالیکه از دو ساعت قبلش قرار گذاشته بودیم ساعت 5 بیاد دنبالم)
به خدا عرق سرد کردم، میدونم اینکارو کرد که عملاً دیر بریم، اصلا ازش توقع این بچه بازیها رو نداشتم ، خیلی بدم اومد
ولی چند تا نفس عمیق و بعدش بهش گفتم پس زودتر کارتو انجام بده و بیا و بعدشم خداحافظی
نشستم و الکی خودمو مشغول کردم ، واقعا خسته بودم و کلی کارام مونده بود، بهش اس ام اس دادم که کی میای؟ کجایی؟ نوشت تا 20دقیقه دیگه میام و اسم کوچه چی بود؟ منم جواب دادم ، اسم کوچه : ... و باشه گلم فقط اگه تونستی زودتر بیا ، خیلی خستم
ده دقیقه نشد زنگ زد که بیا بالا، من اومدم
بازم یه کم قیافه ولی من اصلا بهش اهمیت ندادم، شلوغ بازی و شیطونی و .... ، وقتی دید من اصلا به قیافه گرفتنش اهمیت نمیدم، کم کم عوض شد، یه کم سر به سرش گذاشتم و چند بار لبخند زد و به خدا ساعت 7:30 از خونه زدیم بیرون، تازه رفتیم خونه بابام ، داداشم اینا هم اونجا بودن، به خوبی و خوشی راهی جشن شدیم ، خدا رو شکر خیلی هم خوش گذشت
من نمیدونم چرا باید قبلش جنگ اعصاب باشه، چرا نمیشینه قشنگ صحبت کنیم و به نتیجه برسیم؟ همش میخواد استرس ایجاد کنه،
اگه این اتفاق نمیفتاد، این بهترین جشنی بود که رفته بودیم، منتها تو همه خوشیهای ما انگار باید یه ناخوشی باشه
هییییییی:302:
ولی هرچی بود بخیر گذشت
جناب SCi یه سوال دارم
میشه راجع به مهارت گفتگو هم پله پله برام توضیح بدین ، تا اجرا کنم و به نتیجه برسم؟
من کل متنی که نوشته بودینو خوندم، ولی راستش گیج شدم که چطور باید شروع کنم
مخصوصاً اینکه تمریناتش خیلی باید دقیق باشه، چون معمولاً من هر وقت حرفمو نمیخورم و ابراز میکنم، دعوامون میشه
چطوری شروع کنم؟ تمرینات دقیقش چیه؟
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
شميم جان خيلي خوشحالم كه ميبينم از همين اول زندگي با مشاوره ومطالعه داري مثل يك خانم باسياست وعاقل
رفتار ميكني از يك دختر احساسي وزودرنج تبديل ميشي به يك خانم با تدبير وفهميده
اين روشهايي كه آقاي sci در مورد كنترل كردن وروشهاي گفتگو آموزش دادن خيلي خلي ميتونه مفيد باشه
من زندگي شاد وپر از خوشبختي را برات پيش بيني ميكنم .ايشاالله اگه همين طور ادامه بدي كم كم شوهرت مثل موم ميشه تودستت
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
دل انگیز عزیز، اقلیمای خوبم
ممنون از دلگرمیتون و آرزوی قشنگتون
همیشه دعام برای همه اعضای این سایت اینه که مشکلاتشون خیلی زود حل بشه و طعم واقعی و دائمی خوشبختی و شادی و سلامتی رو بچشن
الهی آمین
:72:
RE: خسته شدم، بازم باید تحمل کنم؟
خواهر عزيزم،
توجه نكرديد فكر كنم، نگفتم كه شما تو جشن زياد نباشيد!! چرا نباشيد! اين درخواست شماست!
چند نكته:
= گفتم شما موضع گيري نكنيد. يعني نگيد آقا جون الا و بلا بايد بياي و سر ساعت بريم و ... اگر اونطور كه گفتم آداب گفتگو رو رعايت كنيد هيچ مشكلي پيش نخواهد اومد
= اگر در اين مواقع احساس مي كنيد همسرتون داره به نوعي لجبازي مي كنه و يا به سبب در خواست شما مقاومتي بچه گانه مي كنه! وارد چرخه تشديد نشويد... عملا اصرار نكنيد برنده ماجرا باشيد و اعتبار بخشي كنيد! در اين شرايط شما بي شك برنده نهايي خواهيد بود!!! جالب نيست؟؟
= گاهي لازمه وانمود كنيد كه هيچ اصراري نداريد تو اين جشن باشيد... حتي از عبارتي به اين شكل استفاده مي كنيد: هر وقت خواستي بيا!اما طوري بيا كه زياد دير نرسيم! نتيجه جالبه!!!سر موقع مياد!
= تفاسير منفي نكنيد و سعي كنيد شرايط رو درك كنيد... چرا وقتي گفت بيست دقيقه ديگه مي رسم تفسير كرديد و ذهن خواني كه مي خواد ناراحتتون كنه! شايد نمي خواسته معطل بشيد... دوستي رو مي شناسم كه اگر واقعا بيست دقيقه ديگه برسه مي گه 2 دقيقه ديگه اونجام! و هميشه كلي آدمها رو معطل مي كنه!
براي تمرين آداب گفتگو، هر شب بيست دقيقه تمرين كنيد. گفتگو كنيد... هم شنونده باشيد و هم گوينده
= نكات رو بخونيد و سعي كنيد هر بار اشكالات خودتون رو بگيريد!
= سه بار درخواست موثر كنيد و بگيد چه كار كرديد. از جملات "من "استفاده كنيد
= موضوعاتي رو انتخاب كنيد كه نه اختلاف نظر داريد و نه دچار تعارض هستيد و نه مهم هستند. مثل موضوعات كاري، وقايع روزمره، فيلم،
-- بعد از 5 بار گفتگو يك موضوع مهم، توجه كنيد نه موضوعي كه دچار تعارض هستيد و اختلاف نظر! موضوع مهم رو مطرح كنيد
= از شوهرتون 5 بار تشكر كنيد كه 2 بار آن با عبارت بهت افتخار مي كنم همراه باشه... شيوه تشكر حتما با جملات "من" باشه... احساس خيلي خوبي دارم وقتي...
هر بار نكات رو قبل از گفتگو بخون... كار مي بره تا همشون اجرايي بشن! اما تاكيد بيشتر روي مسائلي هست كه گفتگو رو تخريب مي كنند... اينها رو خيلي تاكيد مي كنم مراقب باشيد! مثل تشديد / بي اعتبار سازي/ تفاسير منفي