سبکتکین خواهر گلم سلام
این سه روز رفته بودم اعتکاف خیلی واسه همه دوستای خوب تو اینجا و شما دعا کردم . فقط از خدا میخوام با تموم وجود بهترین هارو پیشروت قرار بده . ایی نیز میگذرد:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
سبکتکین خواهر گلم سلام
این سه روز رفته بودم اعتکاف خیلی واسه همه دوستای خوب تو اینجا و شما دعا کردم . فقط از خدا میخوام با تموم وجود بهترین هارو پیشروت قرار بده . ایی نیز میگذرد:72:
انقدر دلم گرفته و خسته ام كه نمي دونم چي بگم . هر روز مي يام و به سايت سر مي زنم ببخشيد اگه حال ندارم جوابتون رو بدم .
شوهر بي معرفتم حتي يه زنگم نزده بعد از دادگاه . اصلا باورم نمي شه چه اتفاقي افتاده .وقتي ياد اون روزايي مي يوفتم كه با هم چه روزاي عاشقانه اي داشتم و چه حرفاي عاشقونه اي بهم مي زد باورم نميشه كه الان انقدر سنگدلانه باهام رفتار مي كنه و اصلا براش شدم يه دشمن كه فقط ميخواد هرچه زودتر از دستم خلاص شه .
باورم نميشه كه ديگه نميتونم ببينمش و ديگه همه چي تموم شده .ديگه قيافشم از يادم داره ميره تازه من كه كلي ازش عكس دارم و هر روز بهش نگاه مي كنم اون كه بقول خودش هيچ چي با خودش نبرده كه زودتر فراموش كنه . اصلا نمي تونم با اين قضيه كنار بيام . 6 ماه هر چي نذر و نياز بود كردم هر كي هر راهي گفت امتحان كردم خسته ام .
نمي تونم درك كنم كه حتما خيري توش بوده نمي تونم .
تو رو خدا دعام كنيد زودتر راحت شم . روزا تموم نميشه برام .نميگذره انگار..... ولي من دارم تموم ميشم .
سبکتکین عزیز
،بدون با نارحتی شما ما هم ناراحت می شیم ، شرایطی که توش هستی خیلی سخت هست و هر راهنمایی که بخوایم بکنیم می ترسیم که به جا نباشه واسه همین تنها توصیه ای که به شما به عنوان یه کسی که نگرانتون هست اینه که سعی کنید اول از همه آرامشتون را حفظ کنید . وتنها چیزی که می تونه به شما در این شرایط آرامش بده یاد خداست.
فقط منفعل عمل نکنید هنوز زمان دارید ،تو رو خدا نا امید نشید .
سبکتکین جون به خدا میدونم داری چی میگی فکر نکن دارم الکی واسه دلخوشیت حرفی میزنم.:46:
اما اولا که هنوز هم خیلی مطمئن نباش به تموم شدن زندگی مشترکتون و مشورت کن ببین هر کاری از دستت برمیاد انجام بده در ثانی اصلا فرض میکنیم زندگی مشترکتون تموم شده باشه زندگی خودت که تموم نشده.
ببین یکی از فامیلای نزدیک ما با اینکه شوهرش از هر جهت از خودش پایین تر بود، روابط اجتماعیش خیلی ضعیف بود و از نظر ظاهری هم اصلا خوب نبود و ....بعد از دو سه سال ازهم جدا شدن در حالیکه خییییییلی ناراحت بود و داشت دق میکرد اما به دو ماه نرسید که دویاره ازدواج کرد. حالا دوست داشتم خودت میدیدی این یکی از هرجهت که بگی با شوهر سابقش قابل قیاس نیست . انگاری خدا اومده نقاشی کرده صورتشو. خیلی مودب و آخر روابط عمومی!!!به خداباورت نمیشه من که بماند تمام دخترای فامیل انگشت به دهن مونده بودن و دوست داشتن جای اون بودن. همین الان هروقت میخوام از یه آدم خوشبخت مثال بزنم به یاد اون میفتم و آرزو میکنم زندگی منم مثله اون باشه.خوش به حالش!!!!!:163:
مطمئن باش، ایشالله که شوهرتم موفق باشه اما اینو بدون اگه ذره ای در حق تو بیرحمی کرده باشه یا اینکه بهت ظلم کرده باشه خدا سرش میاره مطمئن باش.
اگه نباید اینا رو میگفتم،اگه حرف بدی زدم ،لطفا پاکشون کنید.
سبكتكين عزيزم! ما همه برات دعا كرديم...روز دادگاه تو، من همش به فكرت بودم و برات دعا مي كردم حتي توي قنوت نماز! مگه ميشه اينهمه انرژي مثبت كه ما برات فرستاديم از بين رفته باشه؟
عزيزم! فقط يك جمله دارم كه بهت بگم و اگر بهش ايمان بياري يقينا آروم مي شي:" بگو خدايا به رضاي تو راضي هستم. اگر خير من رو در چنين اتفاقاتي ديدي من در مقابل تو سر تسليم فرود ميارم چون مي دونم جز خير براي بنده ات نمي خواي.خودت زببايي اين اتفاقات رو هرچه زودتر بهم نشون بده تا آروم بگيرم!"
يكي وصل و يكي هجران پسندد * يكي درد و يكي درمان پسندد
من از درمون و درد و وصل و هجران * پسندم آنچه را جانان پسندد
:46::46::46:
سبکتکین جان
پرسیدی برای مهریه عزیزم از نظر من بخشش مهریه صددرصد اشتباه است دو دلیل اصلی وجود داره
1- مهریه باعث می شه همسرت عجولانه تصمیم نگیره و احتمال اینکه زندگی تون از هم پاشیده نشه بالا می ره
2- مهریه یه پشتوانه برای شما در اینده می شه
آتنا جان
در مورد مهريه همونطور كه گفتم خود قاضي هم گفت كه مرد اگه بخواد تا حداقل مقداري كه مي تونه ، مي تونه قسط بندي كنه مخصوصا اينكه ثابت كنه چيزي نداره و وضعش خوب نيست .حتي يه خانمه هم كه گفتم قبل ما اومده بود بنده خدا داشت التماس مي كرد به قاضي مي گفت دو تا بچه دارم و سركار نميرم . مدارك اموال شوهرشم آورده بود و ثابت مي تونست بكنه شوهرش مال و اموال داره ولي از 800 تا سكه مهريه اش مرده گفته بود فقط 50 تاشو مي دم اونم قسطي اونم يه ربع سكه تازه اونم وقتي قاضي گريه هاي زنه رو ديد و زنه گفت مي تونم وكيل بگيرم كاري مي تونم انجام بدم؟قاضيه بهش گفت ببين تا همين قدرشم كه شوهرت رضايت داده بده خدا رو شكر كن و رو دنده لج نندازش چون اگه لج كنه مي تونه با هزار بند و تبصره دوباره درخواست بده و از اينم كمتر بهت بده .
تازه شوهر من كه راضيه و ميگه من ماهي سيصدتومن قسطي مي دم تا آخرش كه تموم شه و من ميشناسمش و مطمئنم كه مي ده . ولي من ديگه نمي تونم بعد از طلاق هر ماه يادش باشم و اين اذيتم مي كنه و نمي خوام چشمم هر ماه دنبال اين پول باشه .
سبكتكين جان كاش ميشد يه كاري كنم يا يه چيزي بگم تا يه كم از غم هاتو كم كنم
فقط ميتونم برات دعا كنم
به خدا توكل كن
بهش ايمان داشته باش اون حواسش بهت هست هيچوقت بنده هاشو رها نميكنه
نیم جان بستاند و، صد جان دهد آنچه در وهمت نیاید، آن دهد
دلم نمي خواد هيچكدومتونو ناراحت كنم . براي همين نمي خوام اين تاپيك بشه غمنامه .
نمي دونم چرا حتي اگه خدا دعاهاي منو قبول نكرد دعاهاي شما دوستاي خوبمم قبول نكرد . احساس مي كنم خيلي گناه كردم كه دارم تاوانشو پس مي دم و هيچ دعايي اثرگذار نيست .
چون هرچي فكر مي كنم نمي تونم قبول كنم كه ادامه زندگيم با شوهرم انقدر شر بوده و خيري توش نبوده كه خدا دعاهاي من و شماها رو رد كرده . نمي دونم يا شايدم بوده و من ... خل شدم ديگه هذيون ميگم.
مجبورم مطيع خواست خدا باشم .
بي معرفتي شوهرم بيشتر از همه اذيتم مي كنه .هرجور تا شب خودمو مشغول مي كنم آخر شب تمام فكر و ذكرم ميشه شوهرم و اينكه چرا زندگيمون به اينجا رسيد .
هميشه وابسته و احساساتي بودم . نميدونم شايد به خاطر نوع زندگي گذشتم بوده و كمبود محبتايي كه داشتم و همينجوري ادامه داره . اين هميشه بهم ضربه زده .حالا خوبه كه اينجا هست كه درددل كنم .يه موقع هايي مثل ديشب كه مهموني بوديم دلم ميگيره تو جمع كه مي خوام جيغ بزنم و فرار كنم .ديشب مثلا مهموني بوديم .همه جمع بودن همه با خانواده هاشون و شوهراشون و من تنها بودم .داشتم دق مي كردم و تحمل كردم تا شب برگردم خونه . وقتي برميگشتيم مامانم كلي اصرار كرد برم خونشون ولي فقط دلم مي خواست بزنم زير گريه و هركاري كرد قبول نكردم . چون اگه مي رفتم خونه اونا نبايد به روي خودم مي آوردم كه ناراحتم چون اون بنده خداها هم ناراحت مي شن و اگه گريه نمي كردم دق مي كردم .
چرا بايد شوهرم به خودش اجازه بده كه انقدر راحت همه چي رو زيرپا بزاره و اينطوري با احساسات من بازي كنه .چجوري مي تونن بعضي مردا انقدر بي عاطفه باشن . عين يه شي با همه چي برخورد مي كنن (البه بغير از مادرهاشون ).
اين فكرهارو نكن عزيزم
خيلي چيزا توي اين دنيا هست كه ما ازش چيزي سر در نمياريم
قصه حضرت خضر و موسي رو خوندي؟
تازه موسي كه پيامبر بود بازم حكمت خيلي چيزا رو نمي دونست
اينقدر با اين فكرها خودتو اذيت نكن
تو داري با اين كارا خودتو عذاب ميدي چرا عكس هاي گذشته رو هر روز نگاه ميكني؟
اين كارا هر روز زخمتو تازه ميكنه و نميذاره بهبود پيدا كنه
نميدونم من ميتونم اينجا يه كلاس بهت معرفي كنم؟نمي دونم اصلا ميتوني بياي يا نه؟