نمایش نسخه قابل چاپ
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دور و برش را نگاه كرد اما كسي را نديد. به هر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي؟
در راستای تاپیک بی دل عزیز" تفاوت زن و مرد "
زن مورد علاقه من زنی هست که...
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...1ed5154773.jpg
پدر و مادرى براى اينكه پسرشان را به ازدواج تشويق كنند راجع به ازدواج با هم صحبت مى كـردنـد.
مـادر گـفـت: مـن كـسـى را مـى شـنـاسـم كـه سـالهـاى سـال ديـوانـه بـود امـا هـمـيـن كـه زنش دادند عاقل شد.
پدر هم بلافاصله گفت: من عاقلى را مى شناسم كه به محض اينكه زنش دادند ديوانه شد! :311::311:
یه روز همشهری ما به خانومش میگه:
مهریه تو بزار اجرا با پولش بریم یه خونه بخریم :D
« چو هرگز نیابی نشانی ز شوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی! »
این هم دلیل:
از این رو که وقتی تو شوهر کنی
دگر هیچ نتوان کنی جست و جوی
بخر، زایمان کن، بروب و بپز
بدوز و اتو کن، بساب و بشوی
بیا و برو، میهمانی بده
شود استراحت، تو را آرزوی!
نداری اگر خانه، سالی دو بار
تو با شوهرت می روی کو به کوی
مبادا که چیزی بخواهی از او
تو باید شوی همسری صرفه جوی
وگر همسرت مایه دار است هم
مبادا دوتا باشه تنبانِ اوی!
بخواهی اگر شوهری سر به راه
برس دائما هی به روی و به موی
اپیلاسیون، رنگ، مش، های لایت
که با دیدن تو بگویند:« ووووی!»
شب امتحان بی شب امتحان
والا برد شو ز تو آبروی!
نباید بگیری تو هیچ استرس
شب امتحان هی شوی ترشروی
بگوید که برگرد پیش بابات!
برایش اگر آوری نیمروی!
یکی او یکی بچه ها مانعند
که حفظت شود جزوه ها مو به موی
رسد مادر ِ شوهرت هم ز راه
برای کمی غرغر و گفت و گوی!
قدم رو رود روی اعصاب تو
به کلی بریزد به هم خلق و خوی!
به دنبال او هی ز در می رسند
یکایک عموزاده ها و عموی!...
از این رو مجرد اگر مانده ای
به اعصابی آرام دانش بجوی!:104:
بهاء الواعظين مي نويسد : در ابتداي مشروطه ؛ به خانه اي رفتم ؛ پير زن و دختر جواني آنجا بودند .
پير زن پرسيد : منظور از مشروطه چيست ؟؟
گفتم : قوانين جديد .
گفت : مثلا چه ؟
به شوخي گفتم : مثلا دختران جوان را به پير مردان دهند و زنان پير را به جوانان !
دخترش گفت : اين چه فايده دارد ؟؟
پير زن بلافاصله به دخترش گفت : اي بي حيا ! حالا كار تو به جايي رسيده كه بر قانون مشروطه ايراد ميگيري ؟؟!! :311:
يه ضرب المثل چيني هست كه ميگه: اگه از دوران مجرديت لذت نمي برو، ازدواج كن.
اونوقت حتما از دوران مجرديت لذت مي بري!:D