زندگي ها خيلي راحت تر از اونچه ما فكر مي كنيم با هم تداخل پيدا مي كنه ديشب بدون هيچ زمينه اي به دختري فكر مي كردم كه هيچ تصوري ازش ندارم به وهم و اينكه چرا چنين مي شود؟
وهم ما نگران تو هستيم ، كارت به كجا رسيد.
نمایش نسخه قابل چاپ
زندگي ها خيلي راحت تر از اونچه ما فكر مي كنيم با هم تداخل پيدا مي كنه ديشب بدون هيچ زمينه اي به دختري فكر مي كردم كه هيچ تصوري ازش ندارم به وهم و اينكه چرا چنين مي شود؟
وهم ما نگران تو هستيم ، كارت به كجا رسيد.
دارم زندگیم رو مرور می کنم از روز اول آشناییم با نامزدم تا الان
می بینم که خیلی به خودم ظلم خیلی جاها اشتباه کردم خیلی جاها
وضعیتم خیلی بهتر شده کم کم دارم به خودم مسلط میشم دیشب یکم خوابیدم امروز سردرد و گرفتگی عضلاتم کمتر شده دارم با این قضیه کنار میام
نمي دانم تو اين لحظه چي بايد بگم . فقط برات دعا مي كنم كه خدا اون راهي رو كه درسته پيش پات بذاره. اميدوارم هر چه زودتر از اين بلاتكليفي خارج بشي. به اميد خدا.
توی این مدت هیچ خبری ازشون نشده؟ هیچ تماسی نگرفتن؟
واقعا بخاطر استقامتت بهت تبریک میگم!!!!!!!!!!همیشه تاپیک رو میخوندم ولی حرفی نداشتم چون تجربه ایی نداشتم ولی واقعا بهت تبریک میگم و در این روزها از خدا میخوام هرچه به صلاحتونه جلوی روت بزاره!!!
خیلی رفتارها احساسی شده دیگه!! صحبتهای خانوم bloom رو بخونید خانوم وهم. من هم نمی خوام شما رو از طلاق منصرف کنم. ولی تحت تاثیر هیچ کسی (حتی مادرت ) این تصمیم رو نگیر. ضربه هایی که به شما در صورت طلاق وارد می شه حتی 10 درصدش هم به مادرتون وارد نخواهد شد!! شما دوباره کامل و سنجیده با فردی که از خونواده شما نیست و نسبت احساسی با شما نداره مشاوره کنید و بعد تصمیم قطعی رو به مرور زمان بگیرید. نه 5-6 روزه!
منم با نظر آقاي سورنا موافقم. شايد اون حرفي رو هم كه به مادرتون زده از روي عصبانيت بوده. در هر حال اميدوارم همون چيزي كه به صلاحته برات پيش بياد.
توی این چند روز اصلا تماسی نگرفته!نه خودش نه خانواده اش!
فقط عموش که یه جوری باعث آشنایی ما شده بود امروز اونهم برای کارش زنگ زده بود از نوع صحبت کردنش فهمیدم که از همه چیز بی خبره (از حال نامزدم می پرسید از برناممون می پرسید که برای دو روز تاسوعا عاشورا کجاییم؟) منم چیزی بهشون نگفتم
نمی خوام فعلا تصمیمی بگیرم حتی پیش مشاورمم نرفتم می خوام کاملا آروم و راحت بشم یکم فکرم از این بحثها و دعواها دور باشه
خدا رو شکر تو خونه ام کسی حرفی پیش نمیکشه فقط یه سئوال اونهم پدرم هر شب می پرسه که از نامزدت یا خانواده اش کسی بهت زنگ زده یا نه؟
امروز چند تا اس ام اس زد که حالت خوبه؟!......باور نشد انگاری همه چیز رو به شوخی گرفته
وقتی دید جوابش رو ندادم زنگ زد که منهم ریجکتش کردم و جوابش رو ندادم یه چهر پنج باری زنگ زد بعد دیگه هیچی!!!!!!!هیچی هیچی!!!!
خیلی کلافه ام:302: داغونم:54: کمکم کنید:203: