از اول راه ِ صعــود به ایــن فکر میکـرد که چـرا او نتواند _ مثـل دیگـران _ اورسـت را فتح کند ،
حتـــما" می تواند ..
حلــزون مصمم بود !
نمایش نسخه قابل چاپ
از اول راه ِ صعــود به ایــن فکر میکـرد که چـرا او نتواند _ مثـل دیگـران _ اورسـت را فتح کند ،
حتـــما" می تواند ..
حلــزون مصمم بود !
:72:
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت
و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .
"؟"
:72::72:
سکوت آدمی ؛ فقدان جهان و خداست.
وابستگی:
از جایی ما را باز و به جای دیگر می بندد.
تا زمانی که کیفیت خویشتن پذیری و ایمان وجود نداشته باشد انسان در حال جایگزین کردن وابستگی هایش است.
به “خود” وابستهایم ـ و فکر میکنیم که این وابستگیها نیازمندیها است
:305: از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است."شکسپیر" :310:
به جهان چشم گشودن در دست ما نيست و از آن چشم
بستن هم در دست ما نيست ولي به جهان با چشم باز نگريستن چرا !
:72::43:
همیشه راست نایستید. گاهی خم شدن را بیاموزید. لازم است زمانی نفستان را زیر پا نهاده و تعظیم کردن را یاد بگیرید.
فراموش نكنید كه در مقابل بادهای توفنده، درختان میشكنند، ولی علفهای به ظاهر ناچیز بی هیچ ادعایی خم میشوند و با این حركت خود تمام هیبت طوفان را زیر سئوال برده و گرد و غبارشان را با آن پاك میكنند...
"?"
:72::72::72:
می دانی که چه وقت باید به انتقاد از دیگران لب گشود؟
آن گاه که دلت برای اصلاح شان بتپد.
بعضی وقت ها از کسانی که انتظارشو نداری بدی میبینی ،
نزدیک ترین فرد بهت توی زندگیت بی وفایی میکنه !
اون موقع خدا می خواد بهت بفهمونه ، حواست باشه که جز من کسی رو نداری ،
فقط منم که تا آخر کنارتم !
پس به کسی تو این دنیا دل نبند .
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
************************************************** ************
روزي نويسنده جواني از جرج برنارد شاو پرسيد:«شما براي چي مي نويسيد استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»