به نظر من چیزهایی رو که بهت گفتم بهش بگو
اینطوری لااقل اگه کمبودی در رابطه تون وجود داشته باشه بهت میگه
نمایش نسخه قابل چاپ
به نظر من چیزهایی رو که بهت گفتم بهش بگو
اینطوری لااقل اگه کمبودی در رابطه تون وجود داشته باشه بهت میگه
شاد خوبم من فقط دارم نظرمو می گم. نمی دونم درسته یا غلط. ولی به نظرت با این اخلاق همسرت می تونی یک عمر کنار بیای ؟؟؟( اینکه اخر همه چی می خواد کاسه کوزه ها رو سر تو بشکنه ) کار سختیه شاد.
الان انرژی داری و جوان هستی ولی فردا که مسئولیت های زندگی بیشتر بشوند با وجود بچه ها باز هم می تونی صبرو آرامش الان رو داشته باشی؟؟؟
به این موضوع هم خوبه فکر کنی عزیزم.
شاد جونم
سلام خانمی
بعد از یه مدت اومدم ببینم اینجا چه خبره!
عزیزم خیلی می خوامک باهات حرف بزنم و بهت آرامش بدم ولی یه کم کوچولو این روزها سرم شلوغه و نمی رسم
فقط می گم زیاد نگران نباش!همسرت دوست داره و این که تو از چیزی که به نظر خودش نباید اطلاع پیدا کنی عذابش می ده!همه آدم ها گاهی وقتها چیزی برای پنهان کردن دارن که خیال می کنن اگه بقیه بفهمن بد می شه واسشون!تو هم که خودت که خودت می دونی ماجرا چیه پس دلیلی برای نگرانی نداره!خودت رو به این ماجرا زیاد حساس نشون نده تا همسرت هم در مقابله با حساسیت تو رفتار اشتباهی ازش سر نزنه!
موفق باشی و خوشبخت!
واست دعا می کنم تو هم واسه من دعا کن
شاد عزيزم روزي كه زندگي مشتركم رو با شوهرم آغاز كردم شوهرم از خوابگاهي كه قبل از ازدواج توش زندگي مي كرد با خودش چند تا دفترچه خاطرات اورد . خوب منم كنجكاو شدم رفتم سراغ دفترچه ها . ولي با اكشن عجيب و غريب شوهرم مواجه شدم كه با عصبانيت گفت اينها خصوصيه و تو حق نداري به اين دفترها دست بزني و بخوني .
من اول بهم برخورد و فهميدم كاسه اي زير نيم كاسه است .حتما" پر اين دفترچه شماره تلفن ها وخاطرات دختران مختلف هست . ولي همون موقع با خودم گفتم اگه باشه و بازكنم و ببينم هيچ گذشته اي رو نمي تونم پاك كنم اعتمادم نسبت به شوهرم كم مي شه و زندگيم هم زهر مي شه .پس با خودم عهد كردم به سراغ دفترچه ها هيچ وقت نرم و واقعا" هم نرفتم .حالا هم مطمئن هستم كه همسرم به زندگي مشتركمون تعهد داره .
اكشن شوهر تو هم طبيعيه .اون مي خواد رفتاري نشون بده كه تو ديگه جرات نكني به سراغ اون فايلها بري .به نظر من ازشوهرت نخواه پاكشون بكنه . چون اگه مي خواست تا حالا اين كارو كرده بود . شايد اين عكسها رو خاطرات مربوط به دوران مجديش مي دونه .زياد بهش گير نده .ذهنت رو هم درگير نكن
سلام شاد عزيز
عزيزم توي يه كتاب روانشناسي در مورد مردا خوندم كه مردا وقتي احساس گناه مي كنن بيشتر جبهه مي گيرن و دعوا راه مي ندازن .اون خودشو مقصر مي دونه ولي مردا خيلي مغرورن اصلا دوست ندارن كه به اشتباهشون اعتراف كنن به هر حال اين موضوع مربوط به گذشته است تو بايد قبول كني كه گذشته ها گدشته
موفق باشي
ممنون دوستای خوبم
شما درست می گید، من دیشب دیگه چیزی بهش نگفتم، خیلی عادی باهاش برخورد می کردم، شب هم رفتیم خونه اونا، برگشتنی می خواست باهام بیاد اما خودم آژانس گرفتم رفتم، توی راه زنگ زد و ازم تشکر کرد، گفتم واسه چی؟ گفت هیچی همینطوری.
اون خودش میگفت یادم نبوده که اینا رو نگه داشتم، گفت میام با هم بخونیم تا ببینی چی بوده، گفتم نمی خواد خودتو اذیت کنی، من به اونها فکر نمیکنم، بعد گفت من اون زمانها شیطنت زیاد کردم، دیدم خیلی معذب شده حرف رو عوض کردم. اصلا نمی خوام ناراحتیش رو ببینم.
وقتی یه نفر داره حرفهایی رو میزنه تا خودش رو توجیه کنه و شما هم فقط سکوت می کنید تا حرفاش تموم بشه و بعد می فهمید که مقصر شما از آب در اومدید، حس خیلی بدیه، اما من باز جلوی خودمو گرفتم، حرفی بهش نزدم فقط با ناراحتی و عصبانیت خداحافظی کردم و گوشی رو قطع کردم، درسته مردا کمتر می تونن اشتباهاتشون رو بپذیرن، هر چند که همسرم همیشه میگه من همیشه اشتباهاتم رو پذیرفتم..
bloom عزیز ممنونم، دیشب سعی کردم آروم باشم، حتی مثل همیشه با هم کلی خندیدیم، خوشبختانه در بدترین شرایط روحی که داشته باشم می تونم خودم رو خوشحال نشون بدم، اون هم سریع همون کامران همیشگی شد.
:72:
الینای عزیز، الان احساس می کنم می تونم اون حرفها رو بهش بزنم، باشه عزیزم، سعی می کنم اطمینان بیشتری بهش بدم و خودم هم اطمینان بیشتری ازش بگیرم..
:72:
نازنین عزیز، شاید واقعا سخت باشه که بخوام یه عمر اینطوری زندگی کنم، باید به همه چیز فکر کنم، در مورد این قضیه من هم اشتباه کردم، شاید بهتر بود بهش فرصت می دادم تا با خودش کنار بیاد.. نمی دونم. اما همسر من نقطه ضعفش اخم کردن منه، وقتی احساس می کنه من از دستش ناراحت شدم اینطوری برخورد میکنه، تا وقتی که مطمئن نشه من احساس خوبی نسبت بهش دارم به این کارهاش ادامه میده، اما معمولا این کارها باعث میشه که احساس من بدتر و بدتر بشه و اون هم بیشتر و بیشتر ادامه میده، پس من باید سعی کنم خیلی خونسردتر برخورد کنم.
:72:
سلام گلپر عزیزم..:72:
امیدوارم کارهای خوب سرت رو شلوغ کرده باشه..
عزیزم درست می گی عزیزم، فعلا که همه چیز آرومه، سعی می کنم حساسیت هامو کمتر کنم..
برات دعا می کنم که همه چیز اونطور که دوست داری و به صلاحت هست پیش بره عزیزم..
:72:
اسماء عزیزم ممنون. من هم دوست نداشتم این چیزها رو از همسرم بدونم، همسرم می گه یادش نبوده، اصلا نمی دونسته کجا ریخته و دیروز صبح که اومده بوده خونمون به زور پیداشون کرده، من نمی خواستم سراغ اون فایلها برم، اصلا نمی دونستم چه خبره، هر دو بار خودش در جریان بود و بار دوم هم اصلا خودش بهم گفت... من دیگه در این مورد حرفی باهاش نمی زنم ببینم خودش چی کار میکنه..
:72:
بی وفای عزیز، ممنونم، شما درست می گی، اون خودشو خیلی مقصر می دونه و یه جورایی احساس می کنه پیش من کوچیک شده. درسته گذشته ها گذشته، اما دوست داشتم بدونم اگه این اتفاق برعکس می افتاد چی می شد؟؟
:72:
شاد وبم کاش بشینی باهاش حرف بزنی و بهش بگی وقتی تو ناراحتی اون با رفتارش فقط تو رو ناراحت تر می کنه. به نظر من همون قدر که تو داری برای رابطتتون تلاش می کنی اونم باید بکنه.
شاد من از روزی می ترسم که یکهو کم بیاری.
عزیزم مواظب باش به تنهایی تو قایق پارو نزنی که بعد ها بخواد برات مشکل بشه.
من برات دعا می کنم.:203:
خوشحالم که با خودت کنار اومدی عزیزم
من که خیلی نگرانتم به خدا صبح تا میام سر کار میام ببینم تو و گلپر و چکامه و دانه و نازنین و بقیه چه کار کردید
موفق باشی
شاد عزیزم سیع کن به همین منوال پیش بری اصلا به روی همسرت نیار که از این موضوع داری عذاب میکشی همه برای بهبود روابطتون در این زمان خوبه هم در آینده نقطه ضعف دست شوهرت ندادی تو دوران عقد بستگی این انفاقات معمول
دختر و پسر گیرای الکی بهم میدن موضوعات خیلی کوچیک دوران مجردیشونو یه راز میدونند که نباید همسرشون از اون با خبر بشه چون میترسند شاید دواشون بشه ولی هم این موضوعات بعد از چندسال میشه خطرهای خنده دار که همسرتون که الان داره ازتون مخفی میکنه براتون با آب و تاب و بعنوان یه موضوع خنده دار تعریف میکنه البته همه این قضایا زمانی اتفاق می افته که اون گذشته یه عشق از دست رفته نباشه سیع کن از این دوره نهایت خوشی و لذت و در کنار همسرت ببری چون بعداکه بیا فتی تو چاشهای زنددگیت عزیزم افسوس این روزا رو میخوری که چرا به نحو احسن ازشون استفاده نکردی
نمی دونم شایدم من دارم اشتباه میگم به هر حال امیدوارم زندگی سرشار از عشق و محبت و دوستی درکنار همسرت داشته باشی
عزیزم یه سبد ستاره با به دنیا آرزوهای قشنگ برات می فرستم :46:
شاد عزیز سلام
وقتی مطالبتو خوندم خوشحال شدم از اینکه انقدر زندگیتو دوست داری که همسرتو ببخشی
عزیزم حالا که کوتا اومدی مطمئن باش همسرت پیش خودش حسابی شرمنده شده و یه روزی جواب این خوبیاتو میگیری خانومی
خوشبحال آقا کامران که همسره به این خوبی داره