معاشران ز حریف شبانه یاد ارید
حقوق بندگی مخلصانه یاد ارید
نمایش نسخه قابل چاپ
معاشران ز حریف شبانه یاد ارید
حقوق بندگی مخلصانه یاد ارید
گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غبا ری بنگارم
ای دل گر از ان چاه زنخدان به در ایی
هرجا که روی زود پشیمان به در ایی
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
ادم صفت از روضه رضوان به در ایی
گر تیغ بارد در کوی ان ماه
گردن نهادیم ا لحکم لله
جان بی جما ل جا نان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد حقا که ان ندارد
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
من از خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد بدين بالا نشيني ها