RE: کم کم امده مسافرت می شوم
یادم میاد وقتی بچه بودم ومشهد می رفتیم ،موقع برگشتن مامان وبابام اشک تو چشماشون جمع می شد.هروقت هم حرف مسافرت پیش میومد مقصدی به جز مشهدنبود.خیلی بدم میومد که هیچ جای ایران رو ندیدم
عوضش هزار بار مشهد رفتم!!!!
حالا که بزرگ شدم مخصوصا امسال بیشتر حال اونا رو درک می کنم.چندماه بیشتر ازموقعی که مشهد بودم نمی گذره اما بازم هوس می کنم.مخصوصا هم پنجشنبه ها با اون دعای کمیل...
آقای ابراهیمی پنجشنبه مراسم دعای کمیل خیلی دعام کنید،یه پیام دارم که میخوام به امام رضا برسونیدش اگه ممکنه:
لطفا بهش بگید من هیچی از این دنیا نمی خوام ، فقط ایمان خالص به خدا.دلم میخواد بنده ای باشم که اون میخواد.دراین راه کمک حالم باشه واز وسوسه های شیطان درامان نگهم داره....
رسوندن این پیام بهترین هدیه تولدم خواهدبود.:227:
RE: کم کم امده مسافرت می شوم
سلام آقای ابراهیمی
لطفا منم در حرم امام رضا (ع) یاد بکنید. من میلاد امام رضا مشهد بودم خواسته ای داشتم که اجابت نشد. تاپیکتونو خوندم دلم هوایی شد. برای منم حتما دعا کنید.
RE: کم کم امده مسافرت می شوم
سلام آقای ابراهیمی
زیارت قبول. التماس دعا (خیلی)
تاپیکتون رو تو بخش خواستگاری باز کردید، اول که دیدم فکر کردم به سلامتی برای امر خواستگاری راهی سفر هستید. :72:
انشاءا... داماد شدنتون :72:
RE: کم کم امده مسافرت می شوم
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام.
حال و احوال من همش داره از بد به خوب میره از خوب به بد میره.
اما خدا رو شکر. همین نوساناته که حال خوب توش معنی پیدا میکنه.
یه گره کور، خیلی خیلی کور، افتاده توی رابطه ی دوتا از برادرام.
میدونم گره هر چقدر هم کور باشه، برای دستای پر قدرت خدا کاری نداره باز کردنش.
فقط باید به قدرتش شک نکنم.
نشستم دور و دارم نگاه میکنم.
کاری از دستم برنمیاد.
اوضاع خیلی خرابه.
دعا کنید دل هر دوشون نرم بشه.
مادرم زندگیش کم سخت نیست.
حالا 3 ماهه که یه غصه ی دیگه هم رو دلش سنگینی میکنه.
برای خاطر دل یه مادر دعا کنید.
:72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام و 100 سلام به همگی
ان شا الله که حال همگی خوب باشه و هر کی هم حالش بده خدا حالش رو به بهترین
حال ها مبدل کنه!!! :310:....به خصوص حال دختر مهربون عزیز و خانواده محترمش
رو ... ان شا الله که گره زندگی دختر مهربون هم باز بشه وبرادرهاش اختلافشون حل بشه!
من که نگفته همه دوستان رو هر روز دعا می کنم...
بچه ها خیلیییییییییییییی خوشحالم خیلی...با دعاهای شما و دوستان خوبم اولین همایش
زندگیم و کاریم به بهترین شکل ممکن برگزار شد و تونستم قراردادهای خوبی بگیرم و همه
بسیار راضی بودند از برگزاری همایش...72 ساعته که نخوابیدم و دلم می خواد با خیال
راحت برم بخوابم...خدایا شکرت که این همه هوامو داشتی و شکرت که مسائلم یکی یکی
دارن حل میشن...واقعا راست می گن سخت ترین دوران یک گیاه زیبا موقعیه که داره از دل
خاک جونش میزنه بیرون ... اون موقع فکر می کنه همه چیز سیاهی و تاریکی و بن بسته
اما وقتی از دل خاک میزنه بیرون می فهمه که با گذروندن سخت ترین لحظات میشه به
روشنایی و آزادی رسید
ان شا الله که همگیتون روزهای سخت زندگیتون به روزهای شیرین تبدیل بشه...فقط کافیه
خسته نشید و صبوری کنید تا جونه زندگیتون از دل خاک بیرون بیاد و زیبا بتونه رشد کنه.
ان شاالله از یک شنبه شب کارگاه تکنولوژی فکر برای زیبا ریستن رو تو تالار شروع می کنم.
امیدوارم همگی کمک کنید برای برگزاری هرچه بهترش و با نظراتتون من رو کمک کنید.
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
دوستای خوبم ازتون ممنونم.
بهار خانم از شما هم ممنونم.
خوشحالم که یه موفقیت بزرگ کسب کردی و از اینکه انقدر توی کارت پیشرفت داری، بهت تبریک میگم.:72:
ایشالا هر روز توی کارت و توی زندگیت موفق و موفق تر بشی.:72:
بچه ها من انقدر از اینکه میام اینجا و مشکلاتم رو میگم و دعای خیرتون رو وارد جریان سخت زندگیم میکنم، نتیجه ی خوب گرفتم که هر وقت مشکلی رو با شما در میون نمیذارم، پشیمون میشم.
مطمئنم تک تکتون، دلاتون خیلی پاکه. پیش خدا خیلی آبرو دارید.:72:
حل مشکل برادرام، تا یه حدی پیش رفته.
فردا شاید بعد از دو سه ماه با هم روبرو بشن.
برادر کوچیکم داره میره پیش بزرگه برای معذرت خواهی و اینکه دعوتشون کنه خونه پدر خانمش.
برادر بزرگم بعضی وقتا خیلی بد میفته روی دنده ی لج!
دعا کنید که فردا، یا هر روز دیگه ای که با هم روبرو میشن، زبون برادر کوچیکم و دل برادر بزرگم، دست خدا باشه. تا خدا کلمات رو بذاره تو دهن برادر کوچیکم و از اون طرف هم دل برادر بزرگم دست خدا باشه تا آروم بشه و همه چیز رو تموم کنن.
خدایا میدونم برات کاری نداره. همه ی اینا دست خودته.
همین چند وقت پیش بهم نشون دادی.
نظر بابام رو من عوض نکردم. انقدر بی معرفت نبودم که فکر کنم من دارم کاری میکنم.
داشتم میدیدم حضورت رو. توی تک تک کلماتم و توی تک تک تفکرات بابام.
اینم خودت درستش کن:323:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
خداوندا ! تو را سپاس می گویم ، نعمتت را همیشه شامل حالمان کرده ای ، دستمان را گرفته ای ، درد دلمان را شنیده ای ، تو خدای خوب مائی توفیقمان ده ما هم بنده خوب تو باشیم ...پاک ومنزهی ، از تسبیح و تهلیل ما هم منزهی
دوستان یه نگاهی به آسمان بندازید ، سال گذشته این ایام رو هم به یاد بیارید .... از الودگی هوا ، دود و وارونگی هوا به سختی می تونستیم تنفس کنیم ... هواپیماهائی که بلند شدند و آب پاشی کردن تو تهران و...
بارالها ! نعمتت را از ما دریغ مکن ، اگرچه ما ناسپاس باشیم :323:
امیدوارم در جمع دوستان همدردی ، کسی دلش سنگینی نکنه و اگه مشکل و مساله ای هم وجود داره با صبر و مشورت و توکل به خدا راه حلش پیدا بشه.
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
برا مریض من هم دعا کنید ، چند روزی هست بیمارستانه
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
حتما آقای baby نبودید نگرانتون بودیم . درد ازاوست درمان هم از اوست .
دوستان برای من هم تورو خدا دعا کنید . یه فرجی توی مشکلم بشه.